امام خمینی در روز نوزدهم آبان ماه سال ۱۳۵۸ فرستاده پاپ اسقف هانیبال بوگینینى را به حضور پذیرفتند و از سکوت پاپ در قبال انقلاب اسلامی انتقاد کردند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، امام خمینی (ره) در روز نوزدهم آبان ماه سال ۱۳۵۸ فرستاده پاپ اسقف هانیبال بوگینینى را به حضور پذیرفتند. ایشان در این دیدار که در قم صورت گرفت، انتقادات فراوانی را به عملکرد پاپ و موضع گیری او نسبت به تحولات جهانی وارد کردند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی در ابتدای سخنانشان به مسئله انتظار مستضعفین جهان از پاپ پرداختند و از سکوت او در قبال انقلاب اسلامی انتقاد کردند:
«من اگر در این موقع حساس، مقامات دیگر تقاضاى ملاقات کرده بودند براى این موضوع نمى پذیرفتم، لکن مقام روحانیت ملت مسیح و پاپ اعظم احترامى دارند که ما پذیرفتیم و اتفاقاً خوشحال هم شدم از اینکه ایشان پیام فرستاده اند تا من مطالبى که باید به ایشان تذکر بدهم، تذکر بدهم.
من و ملت ما، بلکه ملتهاى مستضعف جهان- اعم از مسلمین و نصارى و غیر آنها- یک نقطه ابهام پیش ماست که من میل دارم این نقطه ابهام را تذکر بدهم. گوش سى و پنج میلیون جمعیت ایران که پنجاه سال است در زیر یوغ استعمار و فشار خصوص امریکا، و اخیراً فشار خصوص آقاى کارتر هستند، و گوش میلیونها جمعیت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانیت پاپ داشت؛ نوازش پدرانه اى که لااقل استفسار از حال این مستضعفین باشد، و نسبت به مستکبرینى که[از طرف آنها] به اینها ظلم شده است، و در زیر فشار ظلم بودند، هشیارى داده شده باشد، میانجیگرى شده باشد بین ملتهاى مستضعف و آن ابرقدرتها که خودشان را مسیحى معرفى مى کنند. و گوش ما همچو نداى روحانى اى را نشنیده است تا حالا. چه شده است که ما پنجاه سال کشته دادیم؛ کشته هاى دستجمعى، در حبس بودیم؛ حبسهاى غیر انسانى که بهترین افراد این ملت را در آنجا شکنجه هاى غیر انسانى مى دادند، و یک میانجیگرى در کار نبود. و آقاى پاپ اعظم به فکر این نیفتادند که از این ملت مستضعف پشتیبانى کنند، یا لااقل میانجیگرى کنند که ایشان دست از سر این مستضعفین بردارند. چه شد که امروز که ملت ما، جوانهاى ما که سالهاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفته اند و این چند نفرى که در آن لانه جاسوسى به سر مى بردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند، بلکه بر ضد منطقه، و قراین و شواهد در این امر زیاد است، و بزرگتر شاهد اینکه تمام پرونده ها را و چیزهایى که در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به یک پودرى کردند که قابل استفاده دیگر نیست.»
ایشان در ادامه به خواست ملت ایران در تصرف سفارت امریکا اشاره کردند و فرمودند:
«اگر اینها یک مسائل سفارتى بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یک مسائلى بود که مربوط به توطئه هایى که بر ضد ملت ماست نبود، این محتاج به این عمل نبود. حالا که این توطئه به ملت ما ثابت شده است، و این عملى که این جوانهاى ما انجام داده اند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الّا بعضى منحرفین، در اینجا و در سایر ممالک دیگر از آن پشتیبانى کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روى هواى نفسانى، بلکه یک خواست انسانى بوده است که توطئه ها معلوم بشود؛ توطئه هایى که بر ضد بشر است، بر ضد کشورهاى ماست، و بالخصوص بر ضد ایران است معلوم بشود. و این حق از براى ملت ما هست.
سفارتخانه ها حق قانونى ندارند که جاسوسى بکنند یا توطئه. و این مرکز، به حسب آن طورى که کارشناسها تا کنون توانسته اند بفهمند، مرکز جاسوسى و مرکز توطئه بوده است.
چه شد که در این وقت آقاى پاپ اعظم به فکر این افتادند که ما براى حس انساندوستى و ایشان براى حس انساندوستى به فکر افتادند که اینها را باهاشان رفتار خوب بکنند و آزادشان کنند، اما رفتار خوب. اسلام با دشمنهاى خودش هم رفتار خوب مى کند. و با اینها هم، این جوانها که اسلامى هستند، تا آن قدر که من شنیده ام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است، و نباید هیچ نگرانى از این باب داشته باشند.»
رهبر کبیر انقلاب اسلامی در ادامه جنایت هاى شاه را برشمردند و ضرورت مجازات او را واجب دانستند و بیان نمودند:
«و اما راجع به رهایى اینها؛ باید ما ببینیم که ما چه مى خواهیم و ملت ما چه مى خواهد. آن چیزى که ملت ما مى خواهد، آیا یک امر غیر مشروع است یا یک امر انسانى است؟
آیا بشر دوستى وادار کرده است این جوانهاى ما را که بروند و این مرکز را بگیرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد یا خلاف این بشر دوستى است؟ آن چیزى که ملت ما مى خواهد این است که این ملت از این آدم که الآن در امریکا هست، سى و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سى و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سى و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سى و هفت سال، جوانهاى ما در تحت سلطه اینها زندگى انسانى نداشتند. و سى و هفت سال، اختناق همه جانبه بر این مملکت و بر این ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طورى که اشخاص نقل مى کنند، و با مباشرت در پانزده خرداد، عدّه کثیرى را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزده خرداد تا کنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم. این ملت با این همه رنج که کشیده است، حالا مى خواهد که این جانى برگردد و محاکمه به طور عدالت بشود. محاکمه بشود، اگر محکوم شد که اموال ما را برده است، از او بگیرند. الآن اموالى که از مملکت ما به دست ایشان و کسانى که مربوط به ایشان است، بانکهاى خارج را از امریکا گرفته تا ممالک غربى پُر کرده است. در صورتى که من خودم مى دانم و ملت ما هم- آن که به سنّ من است- مشاهده کرده است، و آن که نیست، شنیده است، و تاریخ براى او گفته است، دیگران براى او گفته اند که پدر ایشان وقتى که کودتا کرد هیچ نداشت. یک سرباز بود؛ صِفْرُ الْیَد وقتى که سلطه پیدا کرد بر این مملکت، شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما، با فشارهاى او و عُمّال او به قَباله او به زور درآمده اند. و بسیارى از کسانى که مالک بودند یا از روحانیینى که در این امر یک نظرى مى دادند، اینها را مى گرفتند و به حبس مى بردند، و گاهى مى کشتند. و در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانى که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. وقتى که او از ایران بیرون رفت؛ یعنى بیرونش کردند، جواهرات ایران را هر چه توانست در چمدانهاى زیاد ریخت و از اینجا برد، و در بین دریا انگلیسها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسید و نوبت پسر رسید که همین پسر جانى را متفقین به ملت ما تحمیل کردند. در صورتى که ملت ما آن چیزهایى که از پدر دیده بود، هیچ راضى به این نبود که پسر او را بپذیرد، لکن تحمیل کردند به ملت ما. و این تحمیل؛ اسباب این شد که هر چه آنها- براى خاطر اینکه او را به سلطنت رساندند- هر چه آنها بخواهند، این دست بسته و چشم بسته در اختیار آنها بگذارد. در طول مدتى که این سلطنت داشت، ما اگر بخواهیم بشماریم اصول خیانتهایى که به ما کرده است، طولانى است. و ما وقت اینکه بشماریم، نداریم. لکن از نمونه هایى که به اسم خدمت به کشور ما ایشان انجام داده است، این مأموریت بوده است که در ازاى نفتى که از مملکت ما براى امریکا خارج مى شده است، اسلحه مى گرفتند، مُهمّات مى گرفتند، در صورتى که آن اسلحه و مُهمّات براى خودشان و براى پایگاههاى خودشان بود. و این آدم، نفت ما را داد و براى آنها پایگاه درست کرد به اسم پول نفت، و در این چند سال اخیر و ده سال- پانزده سال اخیر آن قدر این جنایت کرد و آن قدر جوانهاى ما را کشت، و آن قدر حبسهاى اینها پُر بود از جوانهاى ما که نمى توانیم بشماریم.»
امام خمینی لزوم بازخواست پاپ از سران امریکا را متذکر شدند و خطاب به نماینده او فرمودند:
«ما میل داشتیم که در طول این مدت، [از طرف]یکى از مقامات روحانى خارج، و خصوص روحانى بزرگ نَصارى، یک تفقدى به حال این ملت ضعیف شده باشد. من نمى توانم باور کنم که واتیکان بى خبر بوده است از این مسائل. و نمى دانم این نقطه ابهام را چه بکنم؟ اگر ملت ما از من پرسید که روحانیت مسیح، موافق است با این جنایاتى که اینها کردند، من چه جواب به اینها بدهم؟ روحانیت مسیح که مى داند که قرآن کریم به طرفدارى از مسیح و طرفدارى از صدّیقه طاهره مریم برخاست. و آن چیزى که به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مُطهَّره مى دادند، تکذیب کرد و با صراحت تکذیب کرد. و این طور طرفدارى از عیسى مسیح کرد. و باز طرفدارى از علماى نَصارى ، رُهْبانان و قِسّیسین نصارى در قرآن طرفدارى شده است. در عین حالى که اسلام طرفدارى از مسیح و علماى مسیح کرده است در قرآن، ما میل داشتیم که گوش ما را یک وقت هم، نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد، و استفسار کند که این ملت چرا به این طور مى گذراند. و از کارتر بپرسد، استیضاح کند که چرا یک همچو آدمى را شما مسلط کردید بر این ملت. و الآن هم بپرسد از کارتر که چرا یک نفرى که سى و چند سال جنایت کرده است، خیانت کرده است، و جنایات و خیانات او مشهود است، چرا بردید آنجا و نگه داشتید و باز در آنجا هم مى خواهید توطئه بکنید؟
ما از دست و پا کردن کارتر هیچ تعجب نداریم، براى اینکه او مردى است سیاسى و نه به معناى سیاست سالم، به معناى سیاستى که در نظر امثال کارتر است، به هر طور که شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى یا منافع به توهم اینکه منافع ملتش هست، دست به هر جنایتى بزند، و هر دست پایى که دارد بکند، براى اینکه این اشخاصى که الآن پیش این جوانهاى ما هستند، و ممکن است از آنها یک مسائلى بعدها کشف بشود، مبادا کشف بشود. او باید این کار را بکند، لکن آقاى پاپ چرا؟ ایشان چرا این کار را انجام مى دهند، و واسطه مى شوند مابین یک ملت مظلوم که مى خواهد یک مقدارى از مَظْلَمه هایى که بر او شده است کشف کند، و به مردم، به مستضعفین بفهماند که راه ظلم اینها چه است، و از چه راه اینها ظلم مى کنند؟ و یک ظالم و یک کسى که توطئه گر است، ما اگر چنانچه مى توانستیم در یک کشور دیگرى این را محاکمه کنیم؛ یعنى وسائل اینکه جنایات او را ما همه اش را در محکمه ببریم، اگر مى توانستیم پیشقدم مى شدیم که ایشان در یک کشور دیگرى محاکمه بشود. لکن آن جرایمى که این کرده است، و آن پرونده هایى که ما داریم از او، و آن شهودى که هستند که بالغ بر چندین میلیون شهود ما داریم که اینها بِهِشان ظلم شده است، به کشاورزها ظلم شده است، به کارگرها ظلم شده است، به علماى دین ظلم شده است، به دانشگاهیها ظلم شده است، اینها همه شاهدهاى ما هستند. و ما نمى توانیم چندین میلیون جمعیت را- یا شما بگویید بیست، بیشتر از بیست میلیون جمعیت را- ما در خارج ببریم براى اداى شهادت. لکن ما براى اینکه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشیم حاضریم که ایشان را بیاورند در مملکت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمایندگانى در اینجا. و هر کس هم مى خواهد نمایندگانى بفرستند در اینجا. و یک دادگاهى که هست و الآن دعوت کرده است او را به دادخواهى، در حضور نمایندگان پاپ و نمایندگان هر کس، حتى نماینده بدترین دشمن ما- که عبارت از کارتر است- بیایند و محاکمه کنند اینها را. و هر طورى که مَحْکَمه حکم کرد ما همان طور، ملت ما حاضر است.»
امام (ره) تبعیت از آراء ملت را وظیفه نظام جمهوری اسلامی و خواست انسانى ملت ایران را بازگرداندن شاه خائن دانستند و خاطر نشان ساختند:
«و آقاى پاپ این را بدانند که مسأله، مسئله اى نیست که من بتوانم بالشخصه حل کنم. ما بناى بر این نداریم که یک تحمیلى به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتورى بکنیم. ما تابع آراى ملت هستیم. ملت ما هر طور رأى داد ما هم از آنها تبعیت مى کنیم. ما حق نداریم. خداى تبارک و تعالى به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزى را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهى وقتها ما یک تقاضایى از آنها بکنیم؛ تقاضاى متواضعانه، تقاضایى که خادم یک ملت از ملت مى کند. لکن اساس این است که، مسأله دست من و امثال من نیست و دست ملت است. و ملت پشتیبانى از این کار را اعلام کرده است. به طورى که اگر اطلاع داشته باشید، رادیوها که اعلام مى کردند، کلیاتش را که اعلام مى کردند، انسان را خسته مى کردند از اعلامهاى متعددى که بود.
در هر صورت مسئله اى که ما مى خواهیم، یک مسئله انسانى است. یک مسئله اى است که بشر دوستى اقتضاى این معنا را مى کند. ملت ما به اعتبار اینکه مسلم است، بشر دوست است، و شما هم به اعتبار اینکه ملت مسیح هستید، باید تبعیت از مسیح بکنید، و بشر دوست باشید به آن طورى که حضرت مسیح بود. و حس بشر دوستى است که ملت ما را وادار مى کند که جنایات ایشان رسیدگى بشود. رسیدگى بشود که معلوم بشود که کى در دنیا ایشان را وادار به این جنایات کرده است. مردم دنیا بفهمند دشمن بشر کى است. و کى ایشان را وادار کرده است به اینکه تمام وقت خودش را صرف کند براى ظلم کردن به ما و براى جنایتکارى، و براى بردن ذخایر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگیرند. بنا بر این آقاى پاپ چه حکم مى کند؟
من از ایشان مى خواهم که ایشان تماس بگیرند با کارتر، که کارتر به ایشان مُلْتَجى شده است، تماس بگیرند و مسائل را درست بررسى کنند، و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى کند. اینجا بررسى کند، آنجا بررسى کند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخیص دادند که این همه ظلمهایى که به ما شده است، و این همه قتل عامهایى که شده است، و این همه ذخایرى که از این ملت ضعیف بردند، ملتى که الآن هم در کنار این شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه کار دارند، مع ذلک ذخایر ما انبار شده است در بانکهاى خارجى به دست ایشان. اگر واقعاً آقاى پاپ این مطلب را صحیح مى داند، یک وقت این است که ایشان نشنیده این مطلب را؛ حالا ما به ایشان اعلام مى کنیم که مسأله این است. اگر با این ترتیب ایشان باز مى گویند که باید وسائل رفتن اینها را بدون اینکه آن آدم را تحویل بدهند به ما، بدون اینکه حاضر بشوند به اینکه محاکمه بشود او، باز هم ما باید این کار را بکنیم، اعلام بکنند. و ما گمان نمى کنیم همچو اعلامى را ایشان بکنند. براى اینکه ایشان حتماً با این طور جنایات مخالف است. و هر انسانى با این طور جنایات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غیر مشروع نداریم. حرفى داریم که هر جاى دنیا ببرید، الّا پیش کارتر، حرف مقبول است، حرف صحیح است. جنایتکار ما را بردید نگه دارید، بدهید دست ما. آن که جوانهاى ما را کشته، آن که جوانهاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است. آن که جوانهاى ما را پایشان را ارّه کرده است، بدهید دست ما، محاکمه اش مى کنیم؛ محاکمه به عدالت. بفرستند نمایندگان را و ما با عدالت محاکمه مى کنیم. اگر ما خلاف گفتیم، ایشان را باز بیاورند و بنشانند به تخت سلطنت، و مردم هم تبعیت کنند! و چنانچه او خلاف گفته، و آقاى کارتر خلاف مى گویند، شما آقاى کارتر را به حسب نفوذ معنوى که دارید استیضاح کنید. شما بدانید که اینها به اسم اینکه ما مسیحى هستیم، بر خلاف مسیر مسیح رفتار مى کنند. اینها اغفال کرده اند بعضى از جناحها را در محالّ خودشان. و این اگر به اسم نَصارى ، به اسم مسیحیها، به اسم عیسى مسیح تمام بشود، این مُشَوَّه مى کند روى ملت مسیح را. »
امام خمینی در این سخنان لزوم تلاش پاپ براى نجات ملت مسیح را یادآور شدند و بیان داشتند:
«آقاى پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملتهاى مستضعف باشد، به فکر آبروى مسیحیین باشد. این طور اشخاصى که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهاى خلاف مسیر مسیح را انجام مى دهند، آقاى پاپ باید اعلام کنند. به ملت امریکا اعلام کنند، به همه ملت مسیحیین اعلام کنند، و جنایات این را بشمارند، و اینها را معرفى کنند به ملتها. همان طورى که ما نسبت به محمد رضا عمل کردیم که این را به مردم شناساندیم.
مردم مى شناختند، لکن تبلیغات کردیم باز هم- شما هم این کار را انجام بدهید، و ما در این صورت از شما متشکر خواهیم بود. و ما یک مَظْلَمه است که براى شما مى گوییم، ما به حکم اینکه مظلوم هستیم، پیش شما دادخواهى مى کنیم که این ملت مسیح را نجات بدهید شما. ملت مسْلم جاى خودش، شما ملت مسیح را نجات بدهید. نجات به این است که این اشخاصى که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را مى کنند، این براى مسیح- علیه السلام- خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه مى شود وِجْهِه شان. و من به شما آقاى پاپ عرض مى کنم که اگر عیسى مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح مى کرد. اگر عیسى مسیح بود ما را از چنگال این دشمن خلق و دشمن بشر نجات مى داد. و شما نماینده ایشان هستید، و شما باید همان کارى که مسیح مى کند بکنید. خداوند ان شاء اللَّه که همه ما را آشنا کند به وظایف الهى، به وظایف دینى، و همه ما طرفدار مظلومین باشیم. و امید است که آقاى پاپ توجهى به حال این ملت مظلوم بکند.»
امام خمینی در پایان سخنانشان با تاکید بر نهراسیدن ملت و دولت ایران از تهدید نظامى و محاصره اقتصادى فرمودند:
«گاهى اضافه مى شود از یک جبهه اى که دخالت نظامى، و گاهى گفته مى شود که محصور کنید از حیث اقتصاد، حصار اقتصادى. و مع الأسف یک نفر آدمى که، ایرانى خودش را مى داند و مى گوید من ایرانى هستم قبل از اینکه مسلمان باشم- در صورتى که مسلمان بودنشان را نمى دانم، ایرانى بودنشان را هم مى دانم نیست- دستور مى دهد یا تقاضا مى کند از کارتر که محاصره اقتصادى بکن ایران را. ایرانى است، در انگلستان است؛ بختیار هست، مى گوید من ملّى هستم. و من آن مطلبى را که یک روزى گفتم، شاهدش امروز پیدا شد. یک روز گفتم که اینها؛ این ابَرقدرتها ممکن است که بیست سال، سى سال، یک کسى را در یک مقامى با یک وِجْهِه اى حفظش کنند و نوکر آنها باشد، لکن مأمور باشد که به جهت، لباس ملّى به خودش بپوشد؛ مثل بختیار که خودش را به دکتر مصدِّق بسته است و ملّى مى گوید هستم. بعد از اینکه این مدتها گذشت، آن روزى که باید از او استفاده کنند، بعد از بیست سال استفاده مى کنند. از ایشان هم که سالهاى طولانى در جبهه ملّى بود و مدّعى ملیّت بود و مدّعى این بود که من اوّل ایرانى هستم و دوم اسلام، با اینکه این خودش کفر است، مع ذلک آن روزى که آنها مى خواستند این عنصر به دردشان بخورد خورد. و به جاى بدترین مخلوق خدا- که محمد رضا بود- به جاى او مشغول شد به آدمکشى و جنایت، و دستور آدمکشى داد، منتها از او اطاعت نکردند. او هم مى گفت که این ملت را به حصار اقتصادى بکشید. و این هر دو را من باید بگویم؛ ما نه از اقدام نظامى مى ترسیم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمى ترسیم براى اینکه ما شیعه یک ائمه اى هستیم که آنها شهادت را استقبال مى کردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مى کند. فرضاً که آقاى کارتر بتواند نظامى بیاورد اینجا، با اینکه نمى تواند همچو کارى بکند، دخالت نظامى بکند، نمى تواند بکند، فرض مى کنیم که خیر، تفاهم کنند این ابَرقدرتها که به ایران نظامى بفرستند، ما سى و پنج میلیون جمعیت داریم که اینها بسیاریشان، بسیار زیادشان، آرزوى شهادت مى کنند. ما با این سى و پنج میلیون به میدان مى رویم. بعد که ما همه شهید شدیم، خودتان با ایران هر کارى مى خواهید بکنید، از این ما نمى ترسیم، ما مرد جنگیم، ما مرد مبارزه هستیم. ما جوانهایمان با مشت معارضه و مبارزه کرد با تانکها و توپها و مسلسلها. ما را آقاى کارتر از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستیم و لو نداشته باشیم ابزار مبارزه. لکن بدن داریم در مقابل اینکه ما را بزنند، و این را عمل خواهیم کرد.
و اما قضیه اقتصاد: ما یک ملتى هستیم که به این گرسنگى خوردنها عادت کرده ایم. ما سى و پنج سال، یا پنجاه سال مى گویید ما در این گرفتاریها بودیم و عادت داریم به این گرسنگى خوردنها. ما روزه مى گیریم، ما یک وقت غذا مى خوریم. اگر بنا باشد که آنها محاصره اقتصادى بکنند، فرضاً که بتوانند و همه ملتها تبع ایشان بشوند، و حال آنکه این خیالى است خام، و همچو چیزى تحقق پیدا نمى کند. فرضاً که تحقق پیدا بکند، ما همان جو و گندمى که خودمان در مملکت خودمان کِشت مى کنیم، اقتصاد مى کنیم، و براى خودمان همان مقدار کافى است. ما در هر هفته یک روز گوشت مى خوریم. گوشت خوردن خیلى چیز خوبى هم نیست. و یک وعده هم ممکن است غذا بخوریم. ما را از این چیزها اینها نترسانند. اگر امر دایر بشود بین اینکه آبروى ما حفظ بشود یا شکممان سیر بشود، ما ترجیح مى دهیم که آبرویمان حفظ بشود، شکممان گرسنه باشد. و من از شما مى خواهم که سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانید، و بگویید که روى علاقه دینى که ما به هم داریم، همه اهل توحید هستیم، اهل خداشناسى هستیم، ما از شما مى خواهیم که به این ملت ضعیف کمک کنید. و نصیحت پدرانه به همه ابرقدرتها بکنید یا استیضاح کنید آنها را.»
(صحیفه امام، ج ۱۱، ص: ۲۹-۳۹)
منبع: پرتال امام خمینی(ره)