کتاب «ظهور اولیه چاپ در عصر صفوی» با گذر از لایههای اولیه و فارغ از تأکید صرف بر خط تاریخی وقایع و همچنین با نگاهی تحلیلی به موضوعات تأثیرگذار، بر نگرش افراد فعال بهویژه متصدیان چاپخانه جلفای نو میپردازد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کتاب «ظهور اولیه چاپ در عصر صفوی» نگاهی نو به نخستین چاپخانه ارمنیان در جلفای نو دارد. صبوح دیوید اصلانیان نویسنده و مصطفی لعلشاطری مترجم کتاب است و از سوی نشر وراقان منتشر شده است.
جدایی اولیه سنتهای چاپ ارمنی و اسلامی و اهمیت شهرهای بندری، خاچاطور کساراتسی و چاپ فشاری (۱۰۴۵ ق/ ۱۶۳۶ م)، اقامت موقت هووانس جوغایتسی در شهرهای بندری ایتالیا، استپانوس وارداپت و دستگاه چاپ (۱۰۹۷ ق/ ۱۶۸۶ م) و… بخشهای کتاب را دربرمیگیرد.
هرچند در دوره صفویه، تلاشهای شاردن و برخی مبلغان مسیحی برای اغنای دربار صفویه برای خرید دستگاه چاپ و ورود آن به ایران به نتیجهای نمیرسد؛ ولی درست در همان زمان است که برخی از مبلغان مسیحی و ارمنی در جلفای اصفهان چاپخانهای برپا نموده و فعالیت خود را آغاز میکنند.
خاچاطور کساراتسی را میتوان پدر چاپ کتاب در ایران نامید؛ چراکه او با زحمات فراوان و بدون داشتن استاد یا راهنمایی، تمامی وسایل چاپ از کاغذ و مرکب گرفته تا ماشین و حروف را میسازد و بعد از گذشت یک سال و پنج ماه اولین کتاب چاپی ایران با نام «ساغموس» یا «زبور داود» را چاپ و منتشر کند. در آن دوران، چاپ در میان ارامنه اقبالی نمییابد و ایرانیان نیز به آن بیتوجه بوده، در نتیجه در مدت زمان کوتاهی به وادی فراموشی سپرده میشود؛ اما به هر روی این سرآغازی هرچند نافرجام برای انتشار کتاب در ایران است.
نویسنده در این کتاب با گذر از لایههای اولیه و فارغ از تأکید صرف بر خط تاریخی وقایع و همچنین با نگاهی تحلیلی به موضوعات تأثیرگذار، بر نگرش افراد فعال بهویژه متصدیان چاپخانه جلفای نو میپردازد.
او پس از اشاره به چگونگی رشد و پیشرفت چاپخانههای ارمنی در سرتاسر اسلام، نخست به مطالعه نقش خاچاطور کساراتسی و مروری اجمالی بر تأسیس اولیه چاپ فشاری جلفای نو مبنی بر تلاش بومی میپردازد؛ سپس به تلاشهای هوانس جوغایتسی در راستای فراگیری و ورود دانش از غرب به این چاپخانه و در نهایت به سیاستهای استپانوس وارداپت مبنی بر اخذ مستقیم ملزومات چاپ از غرب بهواسطه بازرگانان ارمنی اشاره دارد.
درباره هر یک از افراد مذکور، همواره تکیه نویسنده به بررسی رابطه آنان با شهرهای بندری، ارمنیهای ساکن بندر و چاپگرهای فعال در این شهرها معطوف است و در هر دوره برای آنان، ضریبهای تأثیر گوناگونی را در راستای رشد و افول این چاپخانه مطرح میکند.
افزون بر این نویسنده برای نخستینبار بر مبنای اسناد و همچنین با نگاهی نو، به شرایط مذهبی و جغرافیایی به عنوان عواملی تأثیرگذار بر فعالیت این چاپخانه و متصدیان آن اشاره دارد و در انتها به تحلیل درباره اثرگذاری مجموعه این عوامل بر فرهنگ چاپ ارمنی در جلفای نو پرداخته است.
جلفای اصفهان، زمانی پایتخت ایران بوده است و ارمنیان دارای کلیسایی به نام سورپ آمناپرگیچ وانک هستند. در دوره سلطنت شاه صفی، رهبر مذهبی ارمنیان جلفا، شخصی به نام اسقف خاچاطور کساراتسی بود. وی تحصیلات عالی خود را در مدرسه عالی دینی و مذهبی منطقه سیونیک ارمنستان کسب کرده بود و به منزله یکی از روحانیان تحصیل کرده و روشنفکر زمان خود شهرت داشت. او در عین حال روحانی ای فعال و پر چنب و جوش، با اعتقادات مذهبی عمیق و خداشناسی راستین و به دور از چشم داشت های مادی بود.
در ۱۶۳۰میلادی کساراتسی بنا به حکم کاتولیکوس موسس موقتاً از وظیفه رهبری دینی ارمنیان جلفا استعفا داد و همراه روحانی دیگری به نام سیمون به لهستان سفر کرد تا به برخی از مشکلات جامعه ارمنیان آن کشور در خصوص مسائل دینی آن دیار سر و سامان دهد .
در راه بازگشت به ایروان به روحانی دانشمندی به نام ملیک سدک، که در بیابان های جزیره لیم به اعتکاف و عبادت دائم مشغول بود، برخورد و به شاگری او در آمد زیرا طی مدتی که در اروپا به سر می بردند متوجه شده بودند که تا چه حد از نظر آشنایی با علوم جدید دنیای آن روز و مهارت در آن کم بضاعت هستند.
پس از سپری کردن این دوره تحصیلی، روشنفکری مانند خاچاطور دیگر نمی توانست نسبت به روشنگری و بیداری ملت خود بی تفاوت بماند و هنگامی که بار دیگر بر کرسی رهبری دینی ارمنیان جلفا نشست، در کلیسای آمناپرگیچ جلفا، مقر خدمتگزاری خود، شاگردانی را گرد آورد تا برای تحصیل و آموزش و پیشرفت آنان بکوشد.
این مدرسه دینی که برخی آن را دانشگاه نام نهاده اند شاگردان را موظف می کرد تا به صورت مستمر به بازخوانی و تفسیر معانی آثار دست نوشته و بررسی آنها بپردازند. خود کساراتسی نیز همواره وقتش را به مطالعه این کتاب ها اختصاص می داد و این چنین بود که در سراسر ارمنستان به منزله یک روحانی دانشمند شناخته شد.
خاچاطور کساراتسی، این روحانی روشنفکر، طی سفر خود به اروپا و با آشنایی نزدیکی که در این فرصت با کتاب های چاپی پیدا کرد، آرزوی بسط و توسعه صنعت چاپ را برای کتاب های ارمنی در میان جوامع ارمنی در سر می پروراند و علی رغم اینکه کوچک ترین شناختی با ترفندهای مختلف و پیچیده این صنعت نوین نداشت همراه دانش آموزان خود اقدام به راه اندازی آن کرد و در این کار سیمون در حکم دست راست وی بود.
آنها با یاری یکدیگر حروف ارمنی را طراحی و مرکب چاپ و حروف چاپی را آماده و خط آرایی کردند، در شرایط فقدان کاغذ دست به تولید کاغذ زدند، نمونه های چاپی را تهیه و آنها را ویراستاری کردند تا اینکه سرانجام موفق شدند در ۱۶۴۱م کتابی مذهبی به نام هارانتس وارک را تنها در پانصد نسخه، با حروف بسیار درشت و صفحات دو ستونه، به چاپ رسانند.
تحقق انتشار این کتاب حقیقتاً معجزه بود، یک شاهکار واقعی زیرا تمامی کارهای مربوط به چاپ آن را دانش آموزان با تلاش و کوشش جمعی و امکاناتی که خود فراهم کرده بودند انجام داده بودند.
بنابراین، این کار، در عین حال، نمی توانست از عیب و نقص های عمده برکنار باشد. در مورد انتشار این کتاب یادداشتی به شرح زیر در صفحات پایانی کتاب می خوانیم: «نسبت به ایرادهای این کتاب گذشت داشته باشید زیرا این کار را نزد هیچ کس نیاموخته بودیم و شاید با پیشرفت های بعدی نتیجه بهتری به دست آید» و حقیقت جز این هم نبود.
یک سال بعد، کتاب دیگری به نام آتنین ژاماگیرک (نخستین نمونه چاپی این کتاب) در همین چاپخانه به طبع رسید که از نظر شکل ظاهری، در مقایسه با کتاب اول، دارای حروف کوچک تر و زیباتر و چاپی منظم تر و مرتب تر بود و بخش هایی از آداب انجام مراسم کلیسایی را شامل می شد. کتاب آتنین ژاماگیرک مزین به تصاویر زیبایی از حروف ارمنی به شکل پرندگان و تزیینات قوسی شکل به سبک ارمنی است که احتمال می رود کار میناس، نقاش اهل جلفا، باشد که در زمان خود هنرمندی پر آوازه بود.
امروزه، از این دو کتاب نسخه های نادری موجود است. در بازنویسی این دو صفحه از کتاب ژاماگیرک، از مجموعه شخصی اسقف اُرمانیان میخوانیم: «… زیرا خاچاطور هر روز آثار چاپی را در میان ملل لاتین مشاهده می کرد و آرزو داشت که ارمنیان نیز از این نعمت برخوردار باشند.
باید همراه ذکر نام این پدر مقدس و شاگردان پاک سرشت او نام های سیمون، داویت، مگردیچ، باقداسار و بقیه را ذکر کنیم و نیز وارتاپت هوهانس را، که به کشورهای لاتین سفر کرد تا از آنها بیاموزد و به ارمنستان بازگردد این صنعت را به ارمنیان بشناساند.»
هوانس وارتاپت جوقایتسی در ۱۶۴۳م تنها کتاب ساقموس را با تحمل مشقات بسیار به چاپ رساند. وی پس از کسب مهارت در فن چاپ به جلفا بازگشت ولی با خبر شد که اسقف خاچاطور دارفانی را وداع گفته است.
کار چاپ کتاب نیز دیگر شور و شوق گذشته را نداشت و دانش آموزان کلیسای وانک اشتغال به این صنعت را کاری بیهوده می پنداشتند اما سرنوشت برای وارتاپت سخت کوش و پر تلاش مبارزه و پیکار مداوم را رقم زده بود.
در همین شرایط نامساعد بود که وی اقدام به چاپ کتاب های بیشتری کرد تا نام آن روحانی عالی مقام را جاودانه سازد و درس عبرتی به دانش آموزان بی سواد داده باشد. وی در ۱۶۴۷ کتاب بارزاتومار، تألیف آزاریا و در ۱۶۵۰م کتاب عهد عتیق را در برنامه چاپی خود قرار داد که کتاب اخیر نیمه تمام ماند.
پس از مرگ خاچاطور کساراتسی مسند رهبری مذهبی جلفای اصفهان مدتی خالی ماند و تنها یکی از شاگردان وی به نام داویت بر این مسند نشست. مخالفت ها و خصومت ها علیه هوهانس به قدری بالا گرفت که وی مجبور به ترک جلفا و رفتن به اجمیادزین شد. او در آنجا به مدارج بالاتری در روحانیت دست یافت، راهی جلفای قدیم شد و طی مبارزاتی که در راه حفظ و صیانت از حقوق ملت ارمنی در پیش گرفته بود کشته شد.
پس از آنکه هوهانس وارتاپت وانک را ترک کرد، کار چاپ کتاب به مدت ۳۷ سال متوقف ماند. در ۱۶۸۷م، با تلاش های شخصی رهبر مذهبی ارمنیان جلفا، اسقف استپانوس، یک بار دیگر چاپ کتاب های جدید از سر گرفته شد.
این بار هدف از این کار به طور مشخص ترویج و انتشار کتاب های مقدس به منظور خنثی کردن تبلیغات منفی طرف داران پاپ علیه ارمنیان بود. در همان سال اول دو کتاب منتشر شد.
در ۱۶۸۸م نیز، کتاب مذهبی دیگری از همین چاپخانه بیرون آمد. سپس به مدت ۱۹۲ سال چاپخانه وانک مجدداً بدون فعالیت ماند. در ۱۸۴۴م، تاجری ارمنی تبار، ساکن جاوه، به نام مانوک هوردانانیان یک دستگاه چاپ به وانک اهدا کرد که آن هم تنها پس از گذشت ۳۶ سال مورد استفاده قرار گرفت.
دلیل این وقفه طولانی شرایط نامساعد سیاسی حاکم بر کشور بود. در ۱۸۸۰م، کتاب تاریخ جلفای نو به قلم هاروتیون در هوهانیانس، از اهالی جلفا، که منشی شورای ریاست همین وانک بود، به چاپ رسید. در ۱۸۹۲م، کتاب سخنان و کارهای اسقف خاچاطور منتشر شد و در ۱۹۰۳ـ ۱۹۰۷م نیز، صورت اعانات جمع آوری شده برای وانک و نشریه نورجوقایی لرابر به چاپ رسید.
کتاب «ظهور اولیه چاپ در عصر صفوی» نوشته صبوح دیوید اصلانیان و با ترجمه مصطفی لعلشاطری در ۱۵۵ صفحه، شمارگان ۱۰۰ نسخه و بهای ۳۰ هزار تومان از سوی نشر وراقان منتشر شده است.