یادداشتی از مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب درباره آیتالله مصباح یزدی
ردنا (ادیان نیوز) – اوّل سال تحصیلی حوزه و آغاز طلبگی ما بود. همهی استادها برای آشنایی با طلبهها در جلسهی نخست اسم و فامیلشان را میپرسیدند و با یک لبخند میگفتند بفرمایید بنشینید. در این میان، یک نفر بود که تا خودش را معرفی میکرد، استادها جوری دیگر نگاهش میکردند و با احترام میپرسیدند “با حاجآقا نسبتی دارید؟” و او پاسخ میداد ” بله، پدرم هستند.” کنجکاو شدم که این “حاجآقا”یی که پدر همکلاسی ماست کیست و چرا این همه مورد احترام است. راستش را بخواهید تا قبل از آنکه وارد حوزهی علمیّه شوم اسم آیتالله مصباح یزدی را هم نشنیده بودم. آن روزها ایشان شخصیّتی سیاسی نبودند و به طور طبیعی تلویزیون هم کمتر اسمشان را میآورد.
کم کم با مجتبی رفیق شدم. بسیار باهوش، افتادهحال، درسخوان، و اهل مراعات بود. دوستی ما قدری عمیق شد. یک بار که مجتبی به جبهه آمده بود، به همراه برخی دیگر از دوستان و همرزمانشان به منزل پدری ما در دزفول -صفیآباد- هم آمدند. سال ۱۳۶۷ من و مجتبی با یک دوست دیگر در مؤسسهی در راه حق ثبتنام و در مصاحبهی علمی شرکت کردیم. رئیس آن مؤسسه شخص آیتالله مصباح بود، ولی پسرشان عین ما و بدون امتیاز خاصّی ثبت نام کردند و مصاحبه شدند. آن سال، بنا به دلایلی، من نتوانستم در دورههای مؤسسهی در راه حق شرکت کنم ولی رابطهی من و مجتبی تا مدتی دورادور ادامه داشت.
آن سالها رفاقت ما سبب شده بود بیشتر در بارهی پدرشان پرسوجو کنم. حرفهای ضد و نقیض زیادی میشنیدم. گاهی ستایش و گاهی نقد. امّا اقتدارِ علمی و شخصیّت کاریزماتیک ایشان را موافقان و مخالفانشان باور داشتند و میستودند. چند باری که توفیق، رفیقم بود و با ایشان دیدار میکردم، جَذبههای اخلاقی و خوشروئی همراه با صلابت ایشان را نیز از نزدیک دیده بودم. بیشک این همه شاگردانی که وفادارانه اندیشههای استاد خود را تبلیغ و ترویج میکنند، از همین ویژگیها اثر پذیرفتهاند. شاید خیلی از ما نتوانیم با برخی از واکنشهای سیاسی و اجتماعی، آیتالله مصباح یزدی کنار بیاییم؛ ولی هرگز نمیتوانیم صداقت و صراحت او را در موضعگیریهایش انکار کنیم. او هیچ وقت با مجامله، لاپوشانی، یکی به نعل و یکی به میخ زدن، و التقاط میانهای نداشت. او هیچ وقت میانهگیر نبود. هرگز نخواست به ذوق و ذائقهی مردم سخن بگوید. هیچ آشتی و صلحی را بر تحقق آنچه درست میپنداشت مقدم نمیدانست.
رحلت تأسفبار این استاد برجسته را به همهی شاگردان، علاقهمندان، و البته دوست قدیمام دکتر مجتبی مصباح یزدی و سایر اعضای بیت آن بزرگوار تسلیت میگویم. خدایش رحمت کند.
یادداشتی از مهراب صادقنیا