سخنرانی اخیر دکتر عبدالکریم سروش دربارهی دین و قدرت برای بسیاری از علاقهمندان ایشان تعجبآور بود.
سخنرانی اخیر دکتر عبدالکریم سروش دربارهی دین و قدرت برای بسیاری از علاقهمندان ایشان تعجبآور بود. او در این سخنرانی به بازنمایی نقش قدرت در گفتمان دین و نیز سیرهی پیامبر پرداخته است. تعابیر گزندهای که او در این سخنرانی از آنها استفاده کرده است، انتقاداتی را برانگیخته و گروهی از ارادتمندان و شاگردانشان را به زحمت توجیه و تأویل انداخته است تا جایی که برخی چون فاضل میبدی با یادآوری این نکته که “دوستانی دارید که نمیخواهیم از شما فاصله بگیرند” خواسته است که در سخنرانیهای بعدی، کلمات دلنشینتری جایگزین این تعابیر خشن شود.
سخنان سروش من را به یاد یک گفتگو با جناب استاد ملکیان انداخت. سالها پیش، ایشان در توصیف روشِ عبدالکریم سروش میگفت که (نقل به محتوا) او صورتی تاریخی از دین را به مثابه دین فرض کرده و برای حفظ آن تلاش میکند و دارد آن را برای نسلهای جدید بَزَک میکند. در حقیقت او تلاش دارد تا آن صورت تاریخی همچنان برای نسلهای جدید پرکِشش باقی بماند. بعدها وقتی که ماهیّت دینشناسی سروش را با دیگران و از جمله، خودِ جناب استاد ملکیان مقایسه میکردم، تا اندازهای با توصیف استاد ملکیان از آنچه سروش دنبال میکند، همدل شدم.
در مقابلِ سروش دو جریان عمده قرار دارند. جریانِ نخست، پرسشهای عصر جدید در بارهی دین را نمیشنود و یا نمیخواهد بشنود، و یا میشنود و آنها را شُبهه توصیف میکند و معتقد است همان صورت تاریخی از دین با همان تفاسیر سنتی برای روزگار جدید، کارکرد دارد و این ما هستیم که باید سبک زندگیِ خود را با آن صورت تطبیق دهیم. (ماجرای طب اسلامی و واکسنِ امام کاظم و نمونههایی از این دست). و جریان دوم،گروه دیگری هستند که معتقدند اساساَ دین امری فرهنگی است و اصرار به نگهداشتنِ صورت تاریخی از آن، حتّی اگر مدینهالنبی باشد، امری ناشدنی و نادرست است. سروش جایی میانهی این دو ایستاده است. گروه نخست او را به شُبههپراکنی و شُل کردن ایمان دینداران توصیف میکنند و گروه دوّم به سنتگرایی و مفهوم “ناساز” روشنفکر دینی. طبیعی است موّجّهسازی ایمان برای برای نسلهای جدید کارِ دشواری است.
من از سخنان سروش در باب دین و قدرت شگفتزده نشدم؛ همانگونه که از سخنان او در باب رؤیاهای رسولانه؛ سروش را باید آنگونه فهمید که استاد ملکیان میگفت. با این حال، باید پذیرفت که تابآوری آن صورت تاریخی از دین اندازهای دارد. آن طلا تا اندازهای چکشخور است. گاه اینگونه پاره میشود و بیتاب. همهی کسانی که برای دفاع از آن صورت تاریخی به روش دکتر سروش دل بسته بودند باید منتظر این روزها میبودند. روزهایی که توجیه جواب نمیدهد. روزهایی که “روشنفکری دینی” تاب از کف میدهد، روزهایی که بَزکها به دل نمینشیند.
یادداشتی از مهراب صادقنیا