تارا اسمیث در مقاله «مشق غرور» به تحلیل تواضع و غرور میپردازد و مدعی میشود که «غرور» فضیلتی ارزشمند است. در حالی که خانم نانسی اسنو در مقاله «تواضع» از آن چونان فضیلتی ارزشمند یاد میکند.
ردنا (ادیان نیوز) – غالبا خودم را از منظر دانشجویان، دوستان و همکارانم ارزیابی میکنم. معمولا داوری دوگانهای دربارهام صورت میگیرد.پارهای مغرورم میدانند و گروهی برعکس مرا متواضع میشمارند. ظاهرا یکی از این دو نظر درست است. گرچه خودم به این جمعبندی نرسیدهام که کدامیک درباره من بیشتر راست میآید. این اختلاف رای بهانه خوبی است که به مساله گستردهتری نقب بزنم و چند پرسش را پیش بکشم. نخست آنکه آیا اصولا تواضع خوب است یا مغرور بودن؟ دیگر آنکه تفاوت این دو دقیقا در چیست و سوم آنکه چرا تواضع فضیلت است، البته اگر باشد و چرا غرور رذیلت است، در صورتی که واقعا چنین باشد. هدفم آن است تا تصویر روشنتری از این مسأله به دست بیاوریم.
پرسش اول گویا پاسخ روشنی دارد. کم وبیش اتفاق نظری وجود دارد درباره اینکه تواضع خوب است و فضیلت به شمار میرود، تا جایی که گفته میشود: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است». با این حال برخی متفکران در طول تاریخ به تواضع و فروتنی بدبینانه نگاه کردهاند و حتی آن را نوعی تکبر معکوس دانسته و رذیلت شمردهاند. به این معنا که وقتی کسی بیش از حد تواضع میکند، گویی خود را بسیار جدی گرفته است و میخواهد به شکل ظریفی «عظمت» و «بزرگی» خود را نشان بدهد. اسپینوزا از این حد فراتر میرود و معتقد است: «همان کسانی که دیگران آنها را بیش از همه متذلل و فروتن میپندارند معمولا جاهطلبترین و حسودترین مردمانند.» (رساله اخلاق، ترجمه محسن جهانگیری، ص ۲۱۰) . بدین ترتیب میتوان ادعا کرد که تواضع نوعی پوشش ظریف بر رذیلتی به نام تکبر و دیگر رذایل است.
در اینجا از غیاب نسبی مفهوم تواضع در سنت یونانی سخن نمیگویم و از آن میگذرم. اما میتوان از اسپینوزا، شوپنهاور و نیچه سخن گفت که هر یک به شکلی بر نادرستی تواضع انگشت تاکید میگذارند. اسپینوزا آشکارا فروتنی را رذیلت میشمارد و تصریح میکند «فروتنی فضیلت نیست، یعنی از عقل ناشی نمیشود» (همان، ص ۲۶۵). طبق تحلیل اسپینوزا فروتنیزاده ضعف نفس و نداشتن درک درستی از خویشتن است. به همین سبب فضیلت نیست،گرچه میتواند گاهی مفید باشد، همانگونه که چاپلوسی سودمند است. البته درست همانطورکه تواضع رذیلت است، تکبر و خودبرتربینی نیز رذیلت است. نکته آن است که طبق این نظرگاه، شخص آزاده به دلیل شناخت دقیقی که از خود و عالم دارد، از تکبر، حسد و فروتنی رهاست. بدین ترتیب، اسپینوزا با تحلیلی عقلانی میکوشد نشان بدهد که تواضع فضیلت نیست.
اما در میان مخالفان تواضع، کمتر کسی مانند شوپنهاور به آن حمله میکند. از نظر او تواضع رذیلت است و صداقت مدعیان تواضع مشکوک. کسی که فضیلتی دارد، دلیلی بر پنهان کردن آن ندارد. او به گوته استناد میکند که:«تنها فرومایگان و پست فطرتان متواضع میشوند». شوپنهاور تا جایی پیش میرود که پیشنهاد میکند بهتر است بگوییم: تنها پست فطرتان هستند که از دیگران خواستار تواضع میشوند. آنکه هیچ فضیلتی ندارد، خواستار تواضع است و دیدن فضیلت دیگران آتش حسد را در قلبش شعلهور میکند. از این رو، بنیاد تواضع، پستی طبع یا حسادت است. (آرتور شوپنهاور، جهان همچون اراده و تصور، ترجمه رضا ولی یاری، ص ۸۸۳) البته او تواضع را از سر دوراندیشی تایید میکند و معتقد است تواضع سلاحی است برای حفظ خود در برابر حسادت ناشایستگان. اما تواضع واقعی نشانه بیلیاقتی است. سپس به این ضربالمثل استناد میکند که پست فطرت کسی است که خود را پست فطرت میداند. (آرتور شوپنهاور، متعلقات و محلقات، ترجمه رضا ولی یاری، ص ۵۳۹) نیچه نیز در آثار مختلف خود تواضع و فروتنی را اخلاق ضعیفان دانسته و جانهای آزاده را از آن رها میشمارد.
در میان معاصران خانم تارا اسمیث در مقاله «مشق غرور» (The Practice of Pride) به تحلیل تواضع و غرور میپردازد و مدعی میشود که «غرور» فضیلتی ارزشمند است. در حالی که خانم نانسی اسنو در مقاله «تواضع» از آن چونان فضیلتی ارزشمند یاد میکند. خانم اسمیث میکوشد نظر مخالف خود را به شکلی مقبول عرضه کند. خلاصه آنکه در برابر جریان مسلطی که تواضع را فضیلتی بیچون و چرا میشمارد، برخی متفکران غرور را فضیلت میدانند و تواضع را طرد میکنند. این بحث ادامه دارد…
یادداشتی از سید حسن اسلامی اردکانی