در اواسط قرن هفدهم، شرایط کلیسای لوتری چندان رضایت بخش نبود. همه شهروندان ایالاتی که پروتستان شده بودند در دوران کودکی تعمید داده می شدند؛ بنابراین، اعتقاد بر این بود که همه شهروندان ایالات پروتستان نشین آلمان، اشخاصی هستند که تولد تازه دارند و نجات یافته اند و مسیحی محسوب می شوند.
ردنا (ادیان نیوز) – در اواسط قرن هفدهم، شرایط کلیسای لوتری چندان رضایت بخش نبود. همه شهروندان ایالاتی که پروتستان شده بودند در دوران کودکی تعمید داده می شدند؛ بنابراین، اعتقاد بر این بود که همه شهروندان ایالات پروتستان نشین آلمان، اشخاصی هستند که تولد تازه دارند و نجات یافته اند و مسیحی محسوب می شوند.
اسپنر در سال ۱۶۳۵ در آلزاس چشم به جهان گشود. وی تعلیم و تربیتی مذهبی یافت و هدفش این بود که شبان و کشیش شود. وی از سال ۱۶۶۶ شبان ارشد در شهر فرانکفورت ۲ بود و هنگامی که در آنجا بود، «پدر اعظم» یا بنیانگذار «جنبش زهدباوری» شد. وی در سال ۱۶۸۶ فرانکفورت را ترک کرد تا در درسدن ۴ به خدمت بپردازد و پس از آن در سال ۱۶۹۱ به برلین رفت تا به عنوان شبان در آنجا خدمت کند. وی در سال ۱۷۰۵ چشم از جهان فروبست.
در اواسط قرن هفدهم، شرایط کلیسای لوتری چندان رضایت بخش نبود. همه شهروندان ایالاتی که پروتستان شده بودند در دوران کودکی تعمید داده می شدند؛ بنابراین، اعتقاد بر این بود که همه شهروندان ایالات پروتستان نشین آلمان، اشخاصی هستند که تولد تازه دارند و نجات یافته اند و مسیحی محسوب می شوند. اگرچه همه اشخاص باید عضو کلیساهای لوتری می بودند و در این کلیساها تعلیم می گرفتند ولی در عمل، زندگی مسیحی آنان با اصول مسیحیت منطبق نبود و جنبش زهدباوری در اساس، برای اصلاح این نقیصه پدید آمد. اسپنر در سال ۱۶۷۵ اهداف و عقاید خود را در بیانیه ای که اشتیاق مقدس نامیده می شد؛ منتشر کرد.
زهدباوران بر اهمیت داشتن ایمانی زنده و شخصی به عیسی مسیح تأکید داشتند. از نظر آنان، تنها، عضو تعمید یافته کلیسا بودن و تصدیق تعالیم لوتری کافی نبود و اشخاص باید تولد تازه یافته، عمیقا متحول و دگرگون می شدند. البته اسپنر این آموزه لوتری را که کودکان در زمان تعمید یافتن تولد تازه می یابند، رد نمی کرد اما عقیده داشت فیضی که در این هنگام منجر به تولد تازه می گردد، اثرش در طول زمان از بین می رود و اشخاص ممکن است به زندگی جسمانی بازگردند. از نظر زهدباوران، مسیحیت حقیقی تنها مجموعه ای از آموزه ها و تعالیم نیست که باید به آنها ایمان آورد، بلکه تجربه دگرگون شدن و یافتن حیات تازه است که توسط روح القدس تحقق می یابد.
این تأکید بر ایمان زنده و شخصی، باعث نشد تا اسپنر تعلیم صحیح را امری بی اهمیت انگارد، بلکه وی جایگاهی صحیح به آن داد. از نظر او، یک کالونیست (یا حتی کاتولیکی رومی) که ایمانی زنده به عیسی مسیح داشته باشد، بر لوتری راست دین و متعصبی که فاقد چنین ایمانی است، برتری دارد. جنبش زهدباوری را می توان اعتراضی نسبت به توجه بیش از حد کلیساهای لوتری آن دوران به جزئیات بی اهمیت راست دینی لوتری دانست. از نظر زهدباوران، اصلاح آموزه های کلیسا باعث به وجود آمدن وسواس و دلمشغولی افراطی در مورد کوچک ترین و بی اهمیت ترین مسائل راست دینی شده بود، در حالی که دگرگونی زندگی اشخاص، بزرگ ترین نیاز محسوب می شد.
اسپنر بر مطالعه کتاب مقدس تأکید بسیاری می کرد. از نظر او استفاده از کتاب مقدس، صرفا به منظور اثبات آموزه های لوتری و یافتن برتری و امتیاز در بحث با دشمنان لوتریسم کافی نبود، بلکه اشخاص نیاز دارند که روح القدس توسط کتاب مقدس با قلوب آنان سخن بگوید و اصول و مفاهیم آن را به زندگی شخصی هرکس مربوط سازد. کتاب مقدس باید با تعبد و سرسپردگی، مطالعه و موعظه شود و منجر به تغییر و دگرگونی نحوه زندگی اشخاص گردد.
در اواسط قرن هفدهم، شرایط کلیسای لوتری چندان رضایت بخش نبود. همه شهروندان ایالاتی که پروتستان شده بودند در دوران کودکی تعمید داده می شدند؛ بنابراین، اعتقاد بر این بود که همه شهروندان ایالات پروتستان نشین آلمان، اشخاصی هستند که تولد تازه دارند و نجات یافته اند و مسیحی محسوب می شوند. اگرچه همه اشخاص باید عضو کلیساهای لوتری می بودند و در این کلیساها تعلیم می گرفتند ولی در عمل، زندگی مسیحی آنان با اصول مسیحیت منطبق نبود و جنبش زهدباوری در اساس، برای اصلاح این نقیصه پدید آمد. اسپنر در سال ۱۶۷۵ اهداف و عقاید خود را در بیانیه ای که اشتیاق مقدس نامیده می شد؛ منتشر کرد.
اسپنر در مورد زندگی برخی از شبان کلیسایی که تولد تازه نداشتند و آنچه را که تعلیم میدادند، در زندگی اشان دیده نمی شد، عمیقا اندوهگین و دل شکسته بود. وی بر این موضوع پافشاری می کرد که در آموزش الهیات نباید بیش از حد به پیچیدگی ها و نکات فرعی راست دینی لوتری توجه نشان داد. از نظر او، هدف آموزش الهیات باید این باشد که زندگی دانشجویان الهیات دگرگون شود و آنان برای موعظه انجیل به شکلی عملی آماده شوند و نیز برای مراقبت شبانی از دیگران، توانایی کسب کنند.
اسپنر برای تحقق این هدف، روشی از مطالعه کتاب مقدس را که در منازل انجام می شد، معرفی کرد. در روش او، روحانیون و اشخاص عادی با یکدیگر به مطالعه کتاب مقدس می پرداختند. اسپنر عمیقا به آموزه لوتر در مورد کهانت همه ایمانداران و نیز ضرورت فعالیت همه مسیحیان در خدمات روحانی اعتقاد داشت. یکی از اشخاص مهمی که توسط تعالیم اسپنر به باورهای او ایمان آورد، شخصی به نام ای. اچ. فرانک (۱۶۶۳-۱۷۲۷) بود که یکی از رهبران برجسته جنبش زهدباوری شد. فرانک عمدتا در شهر هال؟ فعال بود؛ یعنی مکانی که دانشگاهی بر اساس اعتقادات زهدباوری در آن تأسیس شد.
جنبش زهدباوری، تأثیرات عمیقی از خود بر جای گذاشت. این جنبش امروزه نیز نیرویی مؤثر در کلیساهای لوتری محسوب می شود و خصوصأ در مناطقی چون وورتمبرگ ۳، در جنوب آلمان و نروژ، می توان پیروان جنبش زهدباوری را مشاهده کرد. پسر تعمیدی اسپنر، کنت زینزندورف ۴ (۱۷۰۰- ۱۷۶۰) در کلیسای موراویانه، که در سرتاسر جهان تأثیرات بسیاری بر جای گذاشت، نقش یک رهبر را ایفا می کرد. برادران وسلی* عمیقه تحت تأثیر موراویان ها قرار گرفتند و بعد، آنان کل جنبش انجیلی را تحت تأثیر قرار دادند. می توان گفت همان نقشی که جنبش زهدباوری در کلیساهای لوتری ایفا کرد، جنبش انجیلی در جهان انگلیسی زبان بر جای نهاد. زهدباوران، موراویان ها و انجیلی ها، نقشی مهم و رهبری کننده امروزه، واژۀ زهدباور واژه ای است که بار معنایی منفی دارد. تصور عامه از فرد زهدباور این است که وی به نجات شخصی خودش شدید توجه دارد و نجات را در ترک دنیا و زندگی دنیوی و دستیابی به آرامش درونی می داند. وی همچنین، فردی تصور می شود که هدفش نجات اشخاص منفرد است، اما به نجات جامعه و شرایط آن توجهی ندارد و آنقدر به جهان آینده توجه دارد که زمان کمی برای رسیدن به نیازهای این زندگی دارد. البته این صحیح است که زهدباوری گاهی چنین ویژگی هایی را به خود گرفته، اما مطالب فوق هیچ ربطی به زهدباوران حقیقی نخستین ندارد. جنبش زهدباور و انجیلی در شکل سالم و نیرومند خود، بین توجه به اشخاص منفرد و جامعه و زندگی این جهان و جهان آینده نگرشی متعادل دارد.
ما باید در ذهن، این باور را به وجود آوریم که ایمان داشته باشند؛ مسیحیت حقیقی به هیچ وجه به دانش صرف محدود نمی شود. مسیحیت حقیقی در واقع، موضوعی است که در وهله نخست به رفتار انسان مربوط می شود. نجات دهنده ما اغلب محبت را خصیصه اصلی شاگردان خود می دانست (یوحنا ۳۴ : ۱۳ و ۳۵؛ ۱۲ : ۱۵ ؛ اول یوحنا ۱۰ : ۲، ۱۸، ۷ : ۴، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۲۱). به همین شکل، بنابر گفته جروم در تفسیر خود بر غلاطیان ۶ : ۳: یوحنای رسول در دوران پیری عادتش این بود که پیوسته به شاگردان خود بگوید: «ای فرزندان، یکدیگر را محبت کنید.» بالاخره روزی آنان که از شنیدن مکرر این اندرز خسته شده بودند، از وی پرسیدند که چرا پیوسته این اندرز را تکرار میکند؟ یوحنای رسول به آنان چنین پاسخ داد:
زیرا این حکم خداوند است و اگر این حکم اجرا شود دیگر نیاز به چیز دیگری نیست.» مطمئنا کسی که ایمان دارد و به واسطه ایمانش متبارک است، تمامی زندگی او و تحقق احکام خدا در محبت خلاصه می شود. (از کتاب اشتیاق مقدس )
برگرفته از تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (۱۳۹۶)