عباسی مقدم با بیان اینکه نماز یک حقیقت جاری درتمام ادیان و مذاهب است گفت: شکر و سپاسگزاری یکی از کارکردهای مهم نمازاست اما نماز یک وجه دین داری عقلانی و یک وجه عبادی(تعبدی)دارد، یعنی بعد تعقلی دین داری درکنار بعد تعبدی دین داری هر دو لازم و ملزوم هستند
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نماز در تمام ادیان الهی به عنوان برترین آیین عبادی و رکن معنویت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است، درخواست حضرت ابراهیم (ع) چنین بوده است که «رب اجعلنی مقیم الصلوه و من» پروردگارا، من و ذریه ام را برپا دارنده نماز قرار ده، به حضرت موسی (ع) در کوه طور خطاب شد: «اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوه لذکری» همانا من الله هستم، معبودی جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من برپا دار. در آیین مقدس اسلام «نماز» جایگاه ویژه ای دارد و در قرآن کریم بر آن تاکید فراوان شده است، لذا در این خصوص با دکتر «مصطفی عباسی مقدم»، دکترای علوم قرآن و حدیث و عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان گفت و گویی انجام دادیم که مشروح آن در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
فلسفه و حکمت نماز در اسلام چیست؟
فلسفه نماز از دیدگاه آیات و روایات و از منظر تجربی با نگاه به تمایلات انسان و خلق و خوی بشری قابل بحث و بررسی است. نماز یک حقیقت جاری در تمام ادیان و مذاهب است. اگر نماز خاص یک مکتب یا دین بود آن وقت می توانستیم بگوییم، این فریضه الهی صددرصد جنبه بشری و انسانی ندارد و یا متناسب با فطرت انسان نیست، ولی وقتی در همه ادیان عبادت و مناسکی مشابه نماز وجود دارد، پس بیانگر این است که این فریضه مهم الهی فطری انسان است؛ بنابراین نماز یک مقوله کاملا انسانی با توجه به نیاز بشر و احتیاجات درونی و معنوی انسان است که سعی در اتصال خود به مبدأ عالم، قدرتی بزرگ تر و موجودی برتر دارد.
پس نماز یک جریان اتصال عبد به معبود و ارتباط ضعیف با قوی است. در واقع نماز مانند برگ کوچکی از درخت بزرگ است که اتصال به مبدا یعنی ریشه آن باعث رشد و نمو آن می شود و در صورت قطع شدن این اتصال، خشکیده و روند سقوط و افول خود را در پیش می گیرد. انسان هم به محض قطع شدن ارتباطش با مبدا و معبود خود رو به افول و سقوط می رود. شاید گفته شود روند افول در جسم انسان مشهود نیست، بله درست است، جسم دوام بیشتری در این قضیه دارد لذا عبودیت انسان بدون اتصال به دریای ربوبیت به مقصد نرسیده و انسان به کمال خود در عرصه حقیقی دست نمی یابد؛ بنابراین اگر انسان مجموعه ای از روح، روان، جان و تن باشد، اینجا جان و روح اهمیت بیشتری در سرنوشت انسان دارد و روح برای رسیدن به کمال باید به مبدأ معنویت یعنی خداوند متصل شود؛ بنابراین نماز یک سری آداب و کار مشخص نیست بلکه یک فرآیند و جریان مداوم و یک فرآیند نزدیکی بین عبد و معبود است. حال با توجه به این تعریف، نماز یک نیاز و وظیفه اسلامی است که از درون انسان نشات می گیرد، چون این عبد، عبد الهی بوده و نسبتش نسبت الهی می باشد.
در اندیشه اسلامی بحث خواندن نماز مطرح نیست بلکه اقامه آن مهم تر است، چون خواندن یک کار ظاهری است و اقامه نماز شامل رعایت همه ابعاد و حرکات ظاهری و معنوی می شود. این همان نماز واقعی بوده و مجموعه ای از ارتباطات ظاهر و معنوی انسان با خالق خود را تشکیل می دهد؛ بنابراین فلسفه نماز حلقه ارتباط با معبود و رب است. با توجه به اینکه رب یک کلمه کلیدی در فرهنگ قرآنی می باشد لذا ربوبیت نقش مهمی در رابطه عاطفی و معنوی انسان دارد. خالقیت بسیار مهم است، اما ربوبیت هم شامل خالقیت و هم شامل چیزهای دیگر می شود، در واقع ربوبیت صاحب اختیار است چون هم انسان را تربیت و راهبری می کند و هم رشد می دهد. همه اینها در ربوبیت پروردگار خلاصه می شوند. بر همین اساس است که برای سپاسگزاری از خداوند در پیشگاه وی رکوع و سجود می کنیم؛ بنابراین نماز اولین نشانه حضور خداوند در وجود انسان و حضور انسان در مسیر پروردگار است. شکرگزاری هم یک مقوله کاملا شناخته شده برای انسان است، چون همیشه انسان در تلاش است که در مقابل خدمت و نعمتی که دریافت می کند، سپاسگزار و تحسین ویژه از طرف مقابل خود داشته باشد؛ همین امر فلسفه اصلی نماز را تشکیل می دهد.
کارکردهای نماز شامل چه مواردی می شود؟
نماز کارکردهای مهمی دارد. به فرموده قرآن کریم نماز انسان را از بدی ها دور می کند یعنی فقط یک سری حرکات ظاهری نیست بلکه انسان را از فحشا و منکرات دور می کند، در واقع دور شدن از دغدغه های منفی و نادرست در زندگی از کارکردهای مهم نماز به شمار می رود؛ حتی افرادی که نماز می خوانند، قلب شان رئوف تر و رقیق تر است و لجاجت و عناد از وی دور می شود. انسانی که نمازگزار باشد، قدردان خدمات دیگران هم می شود و در عین حالی که متکی به خود است، وابسته به پروردگار نیز می باشد، یعنی توانایی های خود را ذیل نعمت های خداوند می بیند.
منظور از وجه عقلانی و تعبدی نماز چیست؟
گفتیم شکر و سپاسگزاری یکی از کارکردهای مهم نماز محسوب می شود اما نماز یک وجه دین داری عقلانی و یک وجه عبادی (تعبدی) دارد، یعنی بعد تعقلی دین داری در کنار بعد تعبدی دین داری هر دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند، ولی بعضی از افراد مثلا در برخی از شاخه های عرفان تصوف می گویند: ما فلان اعمال عبادی (جمعی و فردی) را انجام می دهیم که همان کار نماز را می کند. بله درست است، شاید بعضی از کارکردهای نماز را هم داشته باشد، چون دین داری دو شاخه دارد، هم از طریق عقل و هم از طریق تعبد حس می شود و از نظر قرآن کریم تعبد و عقل دو بال دین داری مسلمانان محسوب می شوند؛ بنابراین چون پروردگار عقل کل و علم مطلق است، طبق علم و حکمت خود یک تقدیر و عبادتی برای ما ترسیم کرده است و می فرماید من دوست دارم شما نماز بخوانید و روزه بگیرید. این اعمال هم برای رشد خودتان است، این طور نیست که خداوند محتاج نماز و روزه ما باشد و همچنین می فرماید: سود و منفعت نماز عاید خود شما می شود، ولی من دوست دارم این گونه نماز بخوانید لذا طبق عقلانیت، نماز نباید سخت گیرانه باشد. شما تلاش خود را بکنید به هر نتیجه ای که در پیشگاه پروردگار رسیدید، قابل قبول است بنابراین اینجا سخت گیری ملاک نیست، چون باطن نماز مهم تر از ظاهر آن است؛ بنابراین باید بعد تعبدی و تعقلی نماز هر دو با هم دیده شوند.
در این صورت است که انسان به خداوند نزدیک می شود؛ پس خداوندی که در مقام شارع دین است به انسان تکلیف نکرده که فقط از این طریق من را عبادت کنید. شما از هر طریقی که می خواهید پروردگارتان را عبادت کنید، ولی من دوست دارم نماز را بخوانید آن هم نمازی که با حضور قلب و نشاط معنوی باشد؛ بنابراین طبیعی است که انسان انوع مختلفی از عبادت را بر اساس سلیقه و تجربه خود انتخاب می کند، یکی دوست دارد نماز جماعت و دیگری فرادی بخواند، برخی دوست دارند به زبان فارسی و برخی هم با زبان عربی نماز به جا بیاورند لذا خداوند می فرمایند: جنبه تعبدی را انجام دهید مابقی به عهده خودتان است.
افراد در خواندن نافله ها بسیار آزادترند و خداوند می فرماید: نافله های مستحبی را هر طور که دوست دارید به جا بیاورید (ایستاده، خوابیده، خلاصه و …) این نشان می دهد که خداوند مجالی برای سلیقه انسان در عبادت قرار داده است. این هم بدانید که اگر افراد به یکی از دو بعد تعبدی دیدگاهی و تعقلی دیدگاهی توجه داشته باشند، دچار انحراف می شوند؛ بنابراین این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند، باید هر دو در کنار هم در نظر گرفته شوند. اگر فردی به هیچ کدام از اینها توجه نکند، توبیخ شده و در دین داری هم نفی شده است.
علت کمرنگ شدن این فریضه الهی در جامعه چیست؟
دو مقوله در این زمینه قابل بررسی است، اول اینکه ابتدا باید یک سری اقدامات ایجابی و اثباتی مانند ساخت فیلم ها و سریال های خوب و ادبیات مختلف صورت بگیرد، یعنی فرهنگ، کارکردها و قواعد و مباحث مربوط به نماز به شکل های مختلف در جامعه شناسایی و تبیین شود تا اثرگذاری بیشتری داشته باشند، یعنی دستوری نباشند، نماز خوب و موثر را ترویج دهیم، نمازی که انسان را رقیق القلب می کند، نمازی که انسان را نسبت به حق الناس حساس می کند نه بی خیال، نمازی که مسئولیت اجتماعی انسان را تقویت می کند. همه این جنبه ها شامل جنبه های ایجابی نماز است. جنبه دوم شامل اقدامات سلبی نماز می شود، یعنی سعی کنیم از جلوه های منفی نماز که از سوی نمازگزاران در جامعه ایجاد شده، جلوگیری کنیم، تلاش کنیم فردی که اهل نماز است اهل دروغ و ریا نباشد، جایی که محل برگزاری نماز است، کانون های ارزش های ضد نماز نباشد، حرمت انسان ها، عدالت و نظم که جزو ارزش های دینی محسوب می شوند در آنجا حفظ شوند، نمازگزار واقعی را ارج نهاده و اسوه قرار دهیم و از افرادی که نماز را ابزار و دکانی برای ترویج کارهای خود قرار می دهند، پیشگیری کنیم، چون فرهنگ نماز فرهنگ شکرگزاری، سپاس و مهربانی است نه فرهنگ تظاهر، ریاکاری و خیانت؛ در صورتی که بتوانیم این گونه پاسبان ارزش های دینی در جامعه باشیم، موفق می شویم.
آیا اجبار در انجام اعمال دینی برای افراد جامعه درست است از نظر شما این برخورد چه تبعاتی به دنبال دارد؟
خداوند در قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) فرمودند: شما به دلیل مسئولیت بالایی که دارید مانند بقیه مردم نیستید، چه اهل تقوا باشید چه اهل خلاف، پاداش و عذاب شما مضاعف است لذا به همین نسبت امامان، خانواده امامان، آیت الله ها، روحانیون و افرادی که قرب بیشتری به نماز الهی دارند، مسئولیت سنگین تری دارند؛ به همین دلیل ائمه معصومین (ع) در گماشتن افراد بسیار سخت گیرانه عمل می کردند؛ بنابراین وقتی حکومتی الهی است، مسئولیت افراد هم سنگین تر می شود و باید به طور ویژه عمل کنند لذا عموم مردم باید نماز واقعی را از مسئولان نظام (وزیر، رییس، وکیل، معلم و غیره) یاد بگیرند. اگر همه این کارها انجام شد ولی باز هم مردم بی تفاوت بودند، باید آنها را ارشاد کرد، یعنی وظیفه ما ارشاد و پیشگیری است نه اجبار، چون به اجبار نمی توان کسی را وادار به نماز خواندن کرد؛ حتی روایت است که ما بدون اجازه نمی توانیم کسی را برای نماز صبح بیدار کنیم، چون اجبار نتیجه عکس می دهد. نمازی ارزشمند است که از درون احساس نیاز کند نه از روی اجبار بخواند. اگر فردی از روی ترس در منزل نماز بخواند فردا به طمع ریاست نماز می خواند، ولی اگر با خلوص نیت بخواند، وقتی وارد اجتماع شد برای سوء استفاده و امتیازات دیگر نماز به جا نمی آورد. امروز در بیشتر دستگاه ها و نهادهای ما در مصاحبه افراد می پرسند آیا به نماز جمعه می روید. طبیعی است که اینجا مجبوریم به دروغ بگوییم بله، یعنی به اجبار افراد را وادار به دروغ و ریا در جامعه می کنیم که این درست نیست، چون نتیجه آن تضعیف فرهنگ نماز است.