سرزمین سایه ها روایت دلدادگی مردی به نام سی. اس. لوئیس است. لوئیس در یک ملاقات کاری با زنی زیبا و جوان آشنا میشود. علاقه ای بین آن دو شکل میگیرد…
ردنا (ادیان نیوز) / فاطمه کریمی، دانشجو کارشناسی ارشد، رشته فلسفه دین، دانشگاه خوارزمی: فیلم سرزمین سایه ها به کارگردانی ریچارد اتنبرا محصول سال ۱۹۹۳ است. در این فیلم آنتونی هاپکینز در نقش سی. اس. لوئیس و دبرا وینگر در نقش جوی گرشم(همسر لوئیس) نقش آفرینی کرده اند. لوئیس متفکر و نویسنده برجسته قرن ۲۰ در انگلستان بود و فیلم بخشی از سال های پرفراز و نشیب زندگی او را به تصویر می کشد.
لوئیس که متولد اواخر قرن نوزدهم (۱۸۹۸) بود، در ابتدا به خداوند اعتقادی نداشت. الحاد او شاید تحت تاثیر رخدادهای دوره نخستین زندگی او بود. لوئیس در کودکی مادر و در ایام جوانی پدرش را از دست داد. با این حال، در سال ۱۹۲۹ دچار تحولاتی فکری شد و وجود خدا را پذیرفت. سپس تحت تاثیر گفتگوهایی که با تالکین (استاد زبان شناسی دانشگاه آکسفورد و نویسنده آثاری چون هابیت ها و ارباب حلقه ها) داشت، به آیین مسیحیت روی آورد.
لوئیس یکی از اساتید پرآوازه دانشگاه آکسفورد و خالق آثار متنوعی در ساحت های ادبی و فلسفی همچون سرگذشت نارنیا، مسیحیت ناب، نامه ای به مالکوم و مسئله رنج بود. فیلم سرزمین سایه ها بر اساس نوشته کوتاهی از لوئیس ساخته شده که به شرح وقایع این بخش از زندگی اش اختصاص دارد[۳]. نوشته های او مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده بود و کتاب هایش از پر فروش ترین و جذاب ترین آثاربه شمار می رفت. او در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ در آکسفورد انگلستان درگذشت.
سرزمین سایه ها روایت دلدادگی مردی به نام سی. اس. لوئیس است. لوئیس در یک ملاقات کاری با زنی زیبا و جوان آشنا میشود. علاقه ای بین آن دو شکل میگیرد و این زمینه ساز دیدارهای بعدی میشود. پس از هر دیدار، جوی در نظر فیلسوف و متفکر دوراندیش داستان، جذاب تر می نماید. رابطه نزدیک جوی و لوئیس حساسیت اطرافیان را برمیانگیزد اما این امر تاثیری در روند رابطه ندارد و لوئیس هر روز عاشق تر و بیقرارتر میشود تا اینکه سرانجام با یکدیگر ازدواج میکنند. اما یک روز جوی بطور ناگهانی دچار درد شدید میشود و پس از انتقال وی به بیمارستان، پزشک خبر ناگواری به لوئیس می دهد: سرطان پیشرفته! خبری که لوئیس هرگز منتظر شنیدن آن نبود. اندوهی دردناک سرتا پای لوئیس را فرا می گیرد؛ حسرتی بیپایان از کوتاهی عمر عشقشان. اما بایستی دم را غنیمت شمرد، لوئیس و جوی تصمیم می گیرند در مدت کوتاهی که در اختیار دارند، کنار هم روزهای خوشی را سپری کنند. این خوشی دوام زیادی نداشت و پس از مدت کوتاهی با مرگ جوی، اندوهی بی پایان زندگی لوئیس را فرا گرفت.
اما این تمام ماجرا نیست. رنجی ملموس و شری محسوس در روند داستان به چشم میخورد؛ رنجی دایمی ناشی از بیماری، تنهایی و مرگ. این رنج بزرگ برای از دست دادن معشوقه، لوئیس را که مدافع جدی باور مسیحی بود، به چالشی بزرگ فراخواند. چرا شرور در عالم وجود دارد؟ هنگامی که شری در عالم اتفاق میافتد چرا خداوند مانع این رخداد نمیشود؟ چرا انسان همواره در حال رنج کشیدن است؟ لوئیس طی یکی از سخنرانی هایش بیان می کند: «رنج صدای خداست تا از این طریق ناشنوایان جهان را بیدار کند. رنج وسیله ای است که ما انسان ها از طریق آن به جهان های همدیگر وارد شویم. وسیله ای که بتوانیم از طریق آن تکامل یابیم». از نگاه او، رنج نه تنها دلیلی بر نبود خداوند نیست بلکه خداوند گاهی حضور خود را از طریق سختی ها و ناملائمات به ما نشان می دهد و این سختی هاست که باعث می شود ما انسانها به یاری یکدیگر بشتابیم و به جهان های همدیگر وارد شویم.
راه ارتباطی انسان با خداوند در سختی ها دعاست. دعا می تواند بخشی از درد و رنج انسانها را کاهش دهد. در بخشی از فیلم هنگامی که همسر لوئیس در اوج بیماری و درد بسر می برد، لوئیس دعا میکند. با این حال، او معتقد است که «دعا برای ایجاد تغییر در خدا نیست، ما دعا می کنیم تا خودمان تغییر یابیم». دعا موجب می شود انسان بتواند در سختی ها و مشکلات تاب بیاورد و همچنان انگیزه خود را حفظ کند. این باور به خداست که زمینه ساز دعا کردن و در نتیجه کاهش دردها و رنج های انسان می شود. از این رو باور به خدا نقش تعیین کننده ای در مواجهه با شرور دارد.
لوئیس در زندگی خود دو بار به نحو مستقیم با رنج بزرگ مواجه شد؛ یکی در نیمه نخست و دیگری در نیمه دوم زندگی. مواجهه نخست او با مرگ والدین در کودکی و جوانی، بدون باور به خدا بود، درحالیکه تجربه از دست دادن همسرش در میانسالی در دوره مومنانه او رخ داده بود. زندگی باورمندانه او در تجربه متاخر، باعث شد تا او در برابر رنج های زندگی مقاوم تر باشد و زندگی را در تصویر کلان تر آن مشاهده کند. شاید نگاه لوئیس به رنج برای دیگران هم راهگشا باشد:
«تا زندگی هست زندگی باید کرد. اگر درد نباشد شادی واقعی معنا نمییابد. هنگام درد و رنج است که شادی واقعیت پیدا میکند.»
[۱] «سرزمین سایه ها: Shadowland
[۲] فاطمه کریمی، دانشجو کارشناسی ارشد، رشته فلسفه دین، دانشگاه خوارزمی
[۳] A Grief Observed