در دیدار نجف چهرههایی جهاننگر و صلحاندیش، با مشخصه منطق و خردورزی، و رواداری و میانهروی، و تواضع و فروتنی کنار هم نشستهاند؛ و همین نکته است که شعله امید را در دل مردم زنده نگه میدارد و آهنگ فردایی بهتر را در گوش آنان زمزمه میکند؛ مشروط به آن که این راه ادامه یابد
ردنا (ادیان نیوز) -در فیلم سینمایی «دو پاپ» و در صحنهای که «پاپ بندیکتِ شانزدهم» و «خورخه ماریو برگولیو» کاردینال آرژانتینی، بر نیمکتهای باغی سرسبز نشستهاند، پاپ که گویی چنان گرم صحبت شده که زمان را بهکلّی از یاد برده، با پیام هشداری که از ساعت هوشمندش دریافت میکند متوجه میشود که نشستن کافی است، باید برخاست و راه افتاد که ماندن در حالت قبلی، مایه تنبلیِ جسم است و خستگیِ جان. برگولیو هم به او میگوید که «فعلاً نایستید و به حرکت ادامه بدهید»؛ نمادی از ضرورت تغییر رو به جلو.
پاپ که هنوز هم «عوض شدن» را برابر با «سازش» میداند و در این باره با برگولیو بحث میکند، از وی میشنود که: «به نظرم، در عصری که حرکت لازم است، کلیسای شما، کلیسای من، کلیسای ما حتی پاروهایش را هم وارد آب نکرده است»؛ نمادی از پیدایش جرقههایی در میان بالاترین مقامات کلیسا.
روزها بعد، وقتی که پاپ به حکم فشار افکار عمومی ناشی از یک پرونده رسوایی جنجالی، ناچار به کنارهگیری میشود و با رأی کاردینالهای کلیسای سیستین واتیکان، برگولیو برجای او مینشیند، بر اساس آیینی کهن، باید جامهها و لوازم رسمی پاپ سابق را تحویل پاپِ جدید بدهند؛ اما او که به پرهیز از تشریفات شهره است، در میان لوازم دریافتی، فقط آن مچبندِ هوشمند را میگیرد و بس؛ نمادی از پذیرش این تغییر.
رفتارهایی که در این فیلم از پاپِ جدید سر میزند و سخنانی که از زبان وی شنیده میشود، تازه است: از تماشای فوتبال در کافه تا سفارش خرید پیتزا از رستوران محلهای در واتیکان، و از گفتن این جمله که «کلیسا نباید به وسیلهای برای دیوار کشیدن بین انسانها تبدیل شود؛ مگر مسیح دیوار میساخت؟ او بخشنده بود، و بخشندگی دینامیتی است که دیوارها را فرو میریزد» تا رساندن این پیام که «دوری از انعطاف، با اصل دین که برای نزدیک کردن انسانها آمده است منافات دارد»؛ نمادی از گفتمانی تازه.
به روایت نویسنده «دو پاپ»، کاردینال برگولیو که از آن روز نام «فرانسیس» را برای خود برگزیده، در میان پوشاک و لوازم رسمیِ مقام جدید، از پذیرفتن کفشهای قرمزِ پاپ نیز خودداری میکند و کفشهای سیاه و چرمیِ خودش را راحتتر میداند؛ نمادی از اصلاح رفتارهای سنتی.
بیرون از فضای فیلم، وی از ۱۲ مارس ۲۰۱۳ بدین سو، همواره این ویژگی خود را حفظ کرده و با رفتن به کشورهای مختلف و نشستن با این و آن، پیوسته کوشیده است که با باور به ضرورت تغییر، از جای برخیزد و حرکت کند و سخنانی را بر زبان بیاورد که کمتر از زبان کسی چون پاپ شنیده شده است و مثلاً بگوید که «وقتی کلیسا با عقایدِ عصری خاص ازدواج کند، لاجرم در عصر بعد بیوه خواهد شد». اگر او نیز همانند ۲۶۵ رهبر گذشته کلیسای کاتولیک، در همان اولین روزِ انتخاب، پاپوش راحت و آسوده خود را از پا در میآورد و آن کفشهای قرمز برّاق را میپذیرفت و میپوشید، محال بود که بتواند در این سالهای پیشواییِ کاتولیکها، خود را به میان تودههای مردم بکشاند و اکنون در هشتمین سال انتخابش، لَختی در «شارع الرسول» نجف قدم بزند و برای رقم زدن اتفاقی تاریخی، شیب کوچه باریک بیت آیتالله سیستانی را بالا برود و با ایشان به گفتوگو بنشیند؛ نمادی از آغاز عصری نوین.
پاپ در این سفر که از دو سال پیش برای آن برنامهریزی شده، دیدار با کسی را در دفتر خود یادداشت کرده است که با دیدگاهی روشن و شفاف، همواره بر «نقش پیروان تمامی ادیان و مذاهب و گروههای مختلف» و «اراده و خواست همه طوایف و نژادهای ملت عراق در ساختار جدید حاکمیت آن کشور» تأکید کرده و «گفتوگو را شیوهای استوار برای همدلی و حل مشکلات» دانسته است. بیتردید، پافشاری پیوسته آیتالله سیستانی بر «رعایت اصول تکثر و عدالت و برابری»، در کنار «احترام به بنیانهای دینی عراقیان، به عنوان مسئولیت نیروهای سیاسی و اجتماعی و کنشگران عراقی»، و بهویژه «موضعگیری در برابر کوچ دادن مسیحیان عراق از سرزمین مادریشان»، از انگیزههایی بوده که پاپ را به شهر نجف و دیدار با ایشان کشانده است.
پاپ فرانسیس با پذیرش تغییر رویکردِ واتیکان از شکل سنتی به دیپلماسیِ دینی، اکنون در عراق است؛ خاستگاه یکی از درخشانترین تمدنهای باستانی و زیستگاه پیروان ادیان آسمانی و طیفی از مذاهب و فرقهها؛ از مسلمان و مسیحی و یهودی تا صابئی و ایزدی و دیگران، و او به سان کسی که به این گفتمان تازه و اصلاح رفتارهای سنتی و آغاز عصر نوین باور یافته، دیدار با رهبران و رهروان این ادیان و مذاهب را در برنامه خود دارد، تا نشان دهد که کلیسای تحت رهبری او شرایط و لوازم عصریشدن را پذیرفته و از بیم بیوهشدن، نمیخواهد که با عقاید دورهای خاص ازدواج کند، بلکه با همگان خواهد نشست و خواهد برخاست و حرفهای آنان را خواهد شنید و ایدههای خود را با ایشان در میان خواهد نهاد و به عقیدههای ایشان گوش خواهد سپرد.
او در این سفر، با زلالی و بیآلایشی و سادگی زیستِ مرجعیّتی روبهرو است که سالها در باره وی شنیده و نقشآفرینیِ بیبدیلش در مهارِ حکیمانه بحرانهایی هولناک را در دوران گذارِ این کشور تمدنساز و در عین حال بحرانخیز دیده است. نفس این سفر، حتی اگر با مقایسه بیت آیتالله سیستانی در نجف و کلیسای سیستین در واتیکان، به تحوّلی بیدرنگ نینجامد، باز هم رخداد خجسته و مبارکی است که در تاریخ به یادگار خواهد ماند؛ مبارکتر اما آن است که پیامد دیدارهای این سفر، نه فقط در خبرها و گزارشها و در تحلیلها و تصویرهای رسانهای، بلکه در بستر جامعه جهانی و در میان نخبگان و تودههای منطقه بازتاب روشنی پیدا کند و برق آن در چشم مردمی – از هر دین و آیین – بدرخشد که سالها است با رنجهای برآمده از خودکامگی و افراطگرایی و بیکفایتی و خشونت و اشغال و ترور و مظلومیت و محرومیت زیستهاند، و برای گذر از این همه سختی، قربانیهایی بسیار دادهاند.
در پیِ این دیدار، اینک نوبت مردان و زنان تأثیرگذار در صحنههای سیاسی و اجتماعی است که در یکصداییِ منارهها و ناقوسها، همدلی و یکپارچگی و صلح و دوستی را در عمل به صحنه آورند و فراموش نکنند که آیتالله سیستانی سالها پیش، در پیامی به مناسبت درگذشت پاپ یوحنّا پولس دوم، بشریت را بیش از هر زمان دیگر، نیازمند تلاش جدّی و پیگیر، بهخصوص از سوی رهبران دینی و معنوی دانست و پس از آن، سخنان پاپِ سابق همزمان با ماجرای تصویرهای موهن در برخی از مطبوعات غربی را مایه آسیب فراوان به فرصتهای همزیستی میان مسلمانان و مسیحیان برشمرد و رهبران دینی و سیاسی غرب را به اصلاح موضعگیریها و اتخاذ تدبیر مناسب برای جبران گذشتهها فرا خواند. شاید درک همین ضرورت از سوی رهبران جدید واتیکان بوده است که برای نخستین بار آنان را وداشته تا آهنگ عراق کنند و نجف و واتیکان آشکارا نشان دهند که گفتمان صلح و دوستی را، نه فقط در پشت درهای بسته مراکز و نهادها و نشستها و همایشهای رنگارنگ، بلکه باید در کنشهای ارتباطات انسانی و گفتوگوهای واقعی جستوجو کرد و تنها با تعمیم این رویکرد در میان تودهها است که میتوان تحولی امیدآفرین را انتظار داشت.
در دیدار نجف چهرههایی جهاننگر و صلحاندیش، با مشخصه منطق و خردورزی، و رواداری و میانهروی، و تواضع و فروتنی کنار هم نشستهاند؛ و همین نکته است که شعله امید را در دل مردم زنده نگه میدارد و آهنگ فردایی بهتر را در گوش آنان زمزمه میکند؛ مشروط به آن که این راه ادامه یابد و نخبگان بکوشند تا بر این حرفهای بازیگر نقش فرانسیس، پیش از نشستن بر مسند پاپ، نقطه پایان بگذارند که میگفت: «ما دیوارهایی را پیرامون خود برافراشتیم و در تمام این مدت خطر واقعی در میان خود ما بود.. همین جا .. کنارمان».