خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

از اختلافات سرزمینی عرب و اسرائیل تا اختلافات شیعه و سنی؛ با الهام از حوادث تروریستی تهران

شاهرخ مصلحی؛

ردنا (ادیان نیوز) – پیش از شروع بحث می بایستی بی پروا موضوعی را مطرح کرد: “حوادث تروریستی داعش در تهران به هیچ قومیتی در ایران مربوط نمی شود.”  این که عده ای بسیار معدود، ناآگاه، غیرمطلع  و غیرکارشناس، بخواهند برخی از اقوام ایرانی را در ارتباط با این حوادث، اصطلاحاً پررنگتر ببینند، مرتکب خطایی بسیار بسیار بزرگ می شوند. ایران از قومیت های مختلفی تشکیل شده است و همه آنها ایرانی هستند. در این خصوص از محمد سعید زنهاری؛ دانشجوی دکتری ایرانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی (بنیاد ایرانشناسی) نظر خواهی شد، او می نویسد:

“سال‌ها پیش از آن ‌که خامه‌های باستانی مورخان، و قلم سیاحان و جغرافی ‌نویسان انیرانی، چیزی درباره ایران و ایرانیان بنگارد، داریوش، کشور وسیع خود را که بعدها اخلاف ساسانی او، ایرانشهرش نامیدند، مملکت اقوام بسیار از سرزمین‌های بسیار نامید. اکنون که حدود  بیست و پنج سده از آن روزگار می‌گذرد، ایران ‌زمین همچنان سرزمین اقوام بزرگی است، که تاریخ این کهن بوم و بر، از آن همه مردمان و اقوام، دست‌کم نام پرافتخار بیست تا را در سینه پرخاطره خود نگاه ‌داشته است؛ فارس و لر و کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و عرب و طالشی و تات و لک و آشوری و ارمنی و مندایی و یهودی، تنها بخشی از آن مردمان بسیارند. تاریخ پرفراز و نشیب ایران نیز، به تعبیری تاریخ حیات اقوام مذکور و شرح همزیستی برادروار آنان در کنار هم است. تصور فرهنگ و تمدن بزرگ ایرانی، بدون هرکدام از این بیست قوم، به تصویر مبهم، ناقص و درهمی می‌ماند، که هیچ از آن هویدا نیست. کردها اما حکایتی دیگر دارند، و از بزرگترین این اقوامند. ایران بدون کرد، یعنی ایران منهای بخشی از هویت و تاریخ خود، و کرد بدون ایران، یعنی شناسنامه بی محل صدور،  و یعنی طفل بی پدر و مادر. تا آن‌جا که حافظه تاریخ، و اسناد و نبشته‌های پیشینیان ما  به یاد دارد، قوم بزرگ کرد، که اکنون فرزندی است برومند، و بزرگسال‌تر از بسیاری از فرزندان دیگر این مادر پیر، منحصراً در دامن مام بزرگ وطن خود- ایران- بالیده، و تنها و تنها، فرزند اوست؛ نه هیچ سرزمینی دیگر در این کره خاکی. پس تاریخ قوم کرد هم، بخشی مهم از تاریخ ایران است به درازنای روزگار باستان تا حال، و نیز هرچه از این پس، روزگار بر ما و آیندگان بگذرد. ”

اکنون با دور شدن از موضوعات قومیتی، باید این پرسش را مطرح کرد که: سرنخ کلاف سردرگم افراطی گری کجاست و راه حل آن در ایران چیست؟

به نظر بایستی از تمرکز صرف بر مستندات منتشر شده درباره نقش ایالات متحده درایجاد گروه های تندرو؛ همانند فیلم اذعان صریح هیلاری کلینتون به ایجاد این گروه ها توسط آمریکا؛ عبورنماییم و به روایتی جدای از روایت آمریکایی آن که توسط کلینتون مطرح شد بپردازیم. برای بررسی ، از آقای دکتر پیروز مجتهدزاده، رئیس سابق بنیاد پژوهشی یورو سویک لندن  نظرخواهی شد:  ” به لحاظ تاریخی باید توجه نمود که ما اساساً در مورد مسأله تفاوت مذهبی در عالم اسلام، بخصوص در این  منطقه ای که  از نظر جغرافیایی، دو پدیده هویتی ایرانی و عربی را از هم جدا می کند و در کنار هم نگاه می دارد، مشکلی نداشتیم، گرچه کشمکش های اندکی در زمان صفویه وجود داشت اما با از بین رفتن عثمانی، این مشکلات به مرور حل شدند، باقیمانده مشکلات در زمان آیت الله بروجردی تحت حمایت دولت ایران با الأزهر در مصر که مرکز عالم تسنن محسوب می شود حل شدند و بر اساس این توافق قرارشد شیعیان به اصول عقاید اهل سنت احترام بگذارند و الأزهر نیز از طرف عالم تسنن شیعه را به عنوان رکن پنجم و یا شعبه پنجم اسلام به رسمیت بشناسد. این توافق مشکلات مرتبط با این کشمکش ها را کاملاً حل نمود. این در حالی بود که سالیان بعد، شوروی درگیری هایی را در افغانستان ایجاد کرده بود و اخباری می رسید که عربستان، قطر و امارات متحده عربی از تأسیس مدارس افراطی گری در پاکستان حمایت مالی می کنند و از این مدارس بود که افراطی گری طالبانی و القاعده گری ایجاد شد و این آغاز عملیات های تروریستی در افغانستان، پاکستان و خاورمیانه بود که دامن آن به  اروپا و آمریکا هم کشیده شد. این وضعیت در سال ۲۰۰۴ تغییر پیدا کرد زیرا متوجه شدیم که مقامات کشور اردن در دیدارهایی که با ایهود المرت، نخست وزیر اسرائیل داشتند، سعی کردند این بحث اختلافات شیعه و سنی را مجدداً تحت عنوان یک بحث ژئوپلتیکی به عنوان هلال شیعی زنده کنند. البته عنوان هلال شیعی چند بار در طول تاریخ توسط افراد مختلف مطرح شده بود اما در این دیدارها از سوی این اشخاص رسماً به عنوان یک پدیده  ژئوپلتیکی جدید مطرح شد و با این کار اسرائیل موفق شد اختلافات دیرینه سرزمینی عرب و اسرائیل را به اختلافات دینی درونی اسلام، یعنی شیعه و سنی تبدیل کند. این تفاهم بلافاصله با مقامات مصری و افرادی از آل سعود در میان گذاشته شد و این دو کشور هم از این طرح  استقبال کردند. سعودی ها روابط خود با اسرائیل را به طرقی عادی کردند و با استفاده از افراطی گری حاصل از آن مدارس پاکستان به سمت خنثی کردن هلال شیعه رفتند و داعش هم منبعث از این ایدئولوژی سلفی گری، تکفیری است.”

اکنون پرسش اینجاست که چگونه باید با این پدیده برخورد کرد؟ ترزا می، نخست وزیر انگلیس پس از حوادث تروریستی اخیر لندن راه حل مقابله با تروریسم را گزینه نظامی ندانست، او بر خشکاندن ایدئولوژیی که تروریسم از آن برمی خیزد تأکید کرد. به نظر می رسد با تمام ملاحظات در خصوص عملکرد منفی انگلستان، این اظهار نظر نخست وزیرانگلیس برای مبارزه با تروریسم، کاملاً منطقی است و باید در مورد آن دقت کرد. اما در خصوص برخورد دولت ایران با این قضیه، اساتید علوم سیاسی در حوزه داخلی و خارجی سه توصیه دارند. نکته اول را دکتر محمد صادق کوشکی، استادیار دانشگاه تهران با صراحت اینگونه تبیین می نماید: “چون امنیت در داخل برآیندی از عوامل مختلف است، اگر شرایط داخلی منسجم باشد، این عوامل نابودی امنیت امکان بازی ندارند و اگر پاسداران امنیت تضعیف بشوند، امنیت تضعیف خواهد شد.” اما نکته دوم در بُعد داخلی را دکتر پیروز مجتهد زاده، استاد مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد با شفافیت کامل اینگونه اظهار می کند: ” این موضوعات ارتباطی با قومیت ها ندارد، بلکه بحث شیعه و سنی است. دولت باید با جدیت تمام و با صداقت و صمیمیت به رفع برخی تبعیض ها سعی و تلاش نماید.” اما در خصوص حوزه خارجی نیز دکتر مجتهد زاده، استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک توصیه ای دارد: ” علت این کلاف سردرگم در منطقه بخشی از این واقعیت ایجاد می شود که نه ایران می تواند به عربستان توصیه کند که با اسرائیل درارتباط نباشد و نه عربستان می تواند به ایران توصیه کند که به شیعیان کمک نباید بشود. با این ملاحظات، دولت باید از تمام مسئولان در منطقه بخواهد که به توافق قم – قاهره که میان آیت الله بروجردی و الأزهر بسته شده بود برگردند و دنیای اسلام را نجات دهند زیرا این دوستی های پرحرارت اسرائیل و آمریکا به نفع شیعه و سنی نیست بلکه به نفع خواست های ژئوپلتیکی آنها می باشد. آنها منافع خود را در ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی می بینند و این منافع خود را به دست مسلمانان پیگیری می کنند. دست اندرکاران باید بدانند که ادامه این کشمکش ها به نابودی اسلام ختم می شود و همراه آن نابودی تمام اقوام درگیر در این مباحث شیعه و سنی در منطقه خواهد بود، اعم از اقوامی که در دنیای عرب هستند و یا در جای دیگر.”

منبع مطالعات خلیج فارس
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.