خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

رگه‌های نژادپرستی در ادبیات مذهبی

محسن‌حسام مظاهری نوشت؛

ردنا (ادیان نیوز) – تا پیشکش کنم بجز این سر نداشتم / رویم سیاه! تحفه‌ی بهتر نداشتم
در بین عاشقان تو شرمنده‌ام حسین / حتی تنی سفید و معطر نداشتم

مباحثی که این چند روز پیرامون «حاجی فیروز» در شبکه‌های اجتماعی درگرفت، فارغ از آن‌که هوادار کدامیک از نظرات باشیم، از این نظر که توجهات را به مسئله‌ی نژادپرستی جلب کرد، مبارک بود. واقعیت این است که رگه‌های نژادگرایانه در فرهنگ سنتی ما ریشه‌های عمیقی دارد. ولی به دلایلی ازجمله اینکه جامعه‌ی ایرانی، به‌ویژه از دوره‌ی پهلوی به بعد، رنگین‌پوستان جمعیت و قدرت مهمی نداشته‌اند، این گرایش کمتر حساسیتی برانگیخته و مورد نقد قرار گرفته است.

یکی از ساحاتی که رگه‌های نژادپرستی در آن رسوخ کرده، ادبیات مذهبی است. نمونه‌ی مشهوری که می‌توان نام برد، شخصیت «جون» غلام اباذر و از شهدای واقعه‌ی عاشورا است. شخصیتی که البته در ادبیات مذهبی و روضه‌ها و نوحه‌ها و اشعار، محترم است؛ اما خود این احترام ناخودآگاه متضمن نژادپرستی است. زیرا آنچه جون را برجسته کرده، سیه‌چرده‌بودن و غلامی اوست که مترادف با ناپاکی و نالایقی‌اش قلمداد می‌شود. به همین دلیل است که جون آوازه و شهرتی به‌مراتب بیش از بسیاری از شهدای غیربنی‌هاشم در کربلا دارد: چون شهادت آن دیگران عجیب نیست، اما رستگاری برای کسی چون جون، چرا.

برای درک بیشتر به این برش از مقتل «لهوف» اثر مشهور سیدبن‌طاووس عالم شیعی قرن هفتم که از مشهورترین و مهم‌ترین مابع عاشوراست دقت کنید:
«ثُمَّ بَرَزَ جُونٌ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ وَ کَانَ عَبْداً أَسْوَدَ فَقَالَ‏ لَهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام أَنْتَ فِی إِذْنٍ مِنِّی فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِیَهِ فَلَا تَبْتَلِ بِطَرِیقِنَا فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا فِی الرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَکُمْ وَ فِی الشِّدَّهِ أَخْذُلُکُمْ وَ اللَّهِ إِنَّ رِیحِی لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِی لَلَئِیمٌ وَ لَوْنِی لَأَسْوَدُ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّهِ فَتَطِیبَ رِیحِی- وَ یَشْرُفَ حَسَبِی وَ یَبْیَضَّ وَجْهِی لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُکُمْ حَتَّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِکُمْ ثُمَّ قَاتَلَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ حَتَّى قُتِلَ.»
[ترجمه: سپس جون که غلام ابوذر بود و غلام سیاه چهره‏اى بود برای جنگ بیرون آمد. حسین علیه السلام به او فرمود: تو اینک آزادی. تو براى آسایش و راحتى و تأمین زندگى و امنیّت همراهى ما را برگزیده‏اى، خود را در راه ما به سختی نینداز. جون پاسخ داد: من در روز خوشى کاسه‌لیس شما باشم و در روز سختى دست از یارى شما بردارم؟ به خدا قسم من خود می‌دانم که بدبو هستم و تبارم پست است و رنگم سیاه است. اما اجازه دهید تا بوى بهشت بر من بوزد تا هم پیکرم عطرآگین گردد و نسبم شریف شود و هم چهره‌ی تیره‏ام به سفیدى گراید. نه به خدا دست از شما خاندان بر ندارم تا این خون سیاه من با خون‌هاى شما آمیخته گردد. سپس جنگ کرد تا شهید شد. رضوان خدا بر او!‏]

ملاحظه می‌کنید که در این قطعه از مقتل چقدر سویه‌های نژادپرستی غلیظ وجود دارد: غلامی که سیاه است و بوی بد و نسب غیر شریف دارد و ازهمه بدتر آنکه رنگ خونش هم حتی با دیگران متفاوت است و سیاه است!
و این تازه مقتل لهوف است که طبق نظر برخی محققان تاریخ عاشورا درمجموع جزو مقاتل معتبر و در مرز منابع متقدم و متأخر محسوب می‌شود. قابل تصور است که این مضمون در مقاتل مفصل عهد قاجار که مهم‌ترین ویژگی‌شان داستان‌سرایی است و در روضه‌های روضه‌خوانان و مداحان چه میزان شاخ و برگ پیدا می‌کند و تشدید می‌شود.

توجه‌دادن و بالابردن حساسیت افکار عمومی به مسئله‌ی نژادپرستی می‌تواند سرآغازی برای پیراستن زبان و ادبیات ما از مضامین نامطلوب و غیرانسانی باشد.

پی‌نوشت‌ها:
پ.ن.۱
«مقتل»، روایت تاریخ است و خروجی فضای ذهنی مقتل‌نویس و زمینه و زمانه‌اش. ما به آنچه میان شخصی به نام «جون بن حوی» (در فرض صحت وجود تاریخی‌اش) با حسین بن علی(ع) در روز عاشورا گذشته است، دسترسی نداریم.

پ.ن.۲
استعاره‌ی «روسفیدی» که در ادبیات و متون مذهبی رواج بسیار دارد با «سفیدرویی» (در ارجاع به رنگ پوست) متفاوت است. در بیان داستان جون، گرچه شاعرات و مقتل‌نویسان از مرز استعاره و واقعیت برای آفرینش ادبی استفاده کرده‌اند، اما بن‌مایه، دال اصلی، رنگ پوست وی است نه استعاره‌ی رنگ رخسارش.

گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.