به رغم تمام جفاها و بی مهریهایی که ازسازمان کلیسای کاتولیک رم دیدهام، کلیسای کاتولیک، این انجمن دوستیِ مومنان، همچنان خانه معنوی من باقی مانده است
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پنجاه ساله و در اوج پختگی بود که تفتیش عقایدش کردند و اجازه تدریسی که به او داده بوند را پس گرفتند. همان کسی که نزدیک به چهار سال از سوی پاپ منصوب شده بود تا در شورای واتیکان دوم، به عنوان متخصص حضور یابد. بیش از دو دهه، و از سی و دو سالگی به عنوان استاد الهیات کاتولیک در دانشگاه توبینگن تدریس کرد.
دو سال تمام به کسوت کشیشی درآمد و در شهر کاتولیکیِ لوزان سوئیس خدمت کرد، با اشتیاقی وصف نشدنی از نخستین باری که آیین عشای ربانی را در کلیسای سنت پیتر به جا آورد سخن میگفت و از نخستین موعظهای که برای جماعتی از گارد سلطنتیِ سوئیس ارائه کرد به عنوان تجربهای ویژه یاد میکرد.
سالها در رم زندگی و در دانشگاه اسقف گریگوری فلسفه و الهیات خواند وپس از آن مدرک دکتری خود را از انستیتویِ کاتولیک پاریس دریافت نمود. در سال ۱۹۹۱ با نیتی خیر و در راستای گفتوگوی میان ادیان و فرهنگهای گوناگون و در نهایت با هدفِ صلحی پایدار و جهانی، مؤسسه اخلاق جهانی را تأسیس کرد. اینها همه، گوشهای از زندگیِ پر افتوخیزِ هانس کونگ کشیش، الهیدان و فیلسوفی بود که با آثار، نوشتهها و فعالیتهای مختلف در حوزه دین، نام خود را در تاریخ مسیحیت جاودانه ساخت.
الهیدانِ سالخورده، در سالیان اخیر با وجود رشد سرسامآور صنعت و پیشرفت تکنولوژی غرب، واهمهای از مدرنیته نداشت، برخلاف بسیاری از الهیدانان که عقیده داشتند در دوره مدرن دین به حاشیه میرود و کارکردِ آن در میان مردم مثل گذشته نخواهد بود، از لحاظ نقش و کارکرد، جایگاهی برای دین در نظر داشت که هیچ چیز جز دین توانِ از عهده بدر آمدنش را ندارد.
دین برای او معنایِ زندگی بود و به راستی چه چیز میتواند جای آن را بگیرد؟ باری، شاید دین دیگر بسان گذشته حضوری پر رنگ و اساسی در گستره سیاست و اجتماع نداشته باشد و در منازعات و کشمکشها، بازیگری نقش آفرین به شمار نیاید اما روز به روز نقشِ اساسی آن یعنی معنا بخشی به زندگی اهمیت بیشتری مییابد.
از سویی دیگر ظهور دوران مدرن مسائل جدیدی را در برابر نهاد کلیسا قرار داد. هم جنس گرایی، سقط جنین، کنترل نرخ جمعیت و نمونههایی از این دست، بار دیگر مجال را برای انتقادهای هانس کونگ از سیاستهای خرد و کلانِ کلیسا فراهم آورد.
کشیشِ سوئیسی در حوزه دین و نظر با کسی تعارف نداشت و میگفت: «مقام پاپی را برای کلیسای کاتولیک قبول دارم، اما در عین حالا به شدت به دنبال اصلاح اساسی آن، مطابق با معیار پیام بشارت هستم».
هیچ گاه از پدیدههایی مانند دادگاههای تفتیش عقاید، سوزاندن، تبعیض و هر سرکوبی که به بهانه دین باشد، نمیتوانست چشم بپوشد و خود را طرفدار کسانی میدانست که قربانی این رفتار کلیسا شدهاند. پیوسته منتقدِ برخی از ساختارهایِ سنتی و نگرشهای کوته بینانه کلیسا بود. معصومیت پاپ و شوراهای کلیسا را تحمل نکرد، آرام ننشست، لب به انتقاد گشود و پس از آن بود که پاپ حکم ارتداد او را صادر و از کلیسای کاتولیک اخراج شد.
در کنار این انتقادهای تند و تیز، کونگ با نوشتن کتابها، مقالات و ایراد سخنرانیهای خود، برای سالیان دراز پشتیبانی موفق و تأثیر گذار برای موحدان و دین بوده است. برای نمونه در کتاب «آیا خدا وجود دارد؟» که در زمره مهمترین آثار او به شمار میآید، وی در کنار بررسیِ دیدگاههای فیلسوفان غربی در باب خدا به نقد برخی رویکردهای خداناباورانه فیلسوفانی نظیر مارکس، فویرباخ، نیچه و فروید میپردازد. به همین دلیل میتوان گفت امروز غرب یکی از مهمترین الهیدانان خود را از دست داده است و خداباوران در کارزارِ خود با ملحدان، عنصری توانمند و مهم را دیگر در کنار خود نمیبینند.
هانس کونگ آثار بسیار و ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت که هر کدام آنها برای وجاهت علمیِ یک الهی دان کافیاند. او همواره به دنبال حقیقت بود و در این باب سودای معامله با هیچ نهادِ دینی را در سر نمیپروراند و درست به همین دلیل، نا ملایمتیها و بی مهریهای بسیاری را از نهاد دین تحمل نمود تا در پیشگاه آیندگان و تاریخ سر افراز باشد.
باری، این نوشتار کوتاه بهانهای بود تا به عنوان دانشجویِ کم سوادی که در بدایت طریق است و از خرمن کتابها و نوشتههای او خوشهها چیده و از انصاف و رعایت اعتدال در آثارش درسها آموخته، ادای دینی اندک کرده باشم و همچنین بدانم که تاریخ و آیندگان بی رحمانه تیغ قضاوت خود را از نیام بر میکشند و آن هنگام، فیلسوف یا الهیدانی که عقل و برهان را قربانی مطامع شخصی و ملاحظات نهادی کند و چشم به روی حقیقت ببند، محکوم به فراموشی خواهد بود.
از سر کوی حقیقت بر مگرد و راه عشق با غرامت همنشین و با ملامت یار باش (سنایی)
یادداشتی از محمدسعید عبداللهی، دانش آموخته حوزه و کارشناسی ارشد فلسفه دین دانشگاه تهران