اگر کسی با حاکمیت سر مخالفت داشت، با او چه باید کرد؟ آیا باید مخالفان را از حقوقشان محروم و از کار بیکار کرد؟ خلوص امام علی(ع) در حکومتداری تا آنجا گسترش مییابد که حقوق مخالفان خود را که عمدتا از خوارج بودند، به رسمیت میشناسد.
ردنا (ادیان نیوز) – در ابتدای این نوشتار ابیاتی از مولانا جلالالدین محمد از مثنوی میآورم، سپس سخنی و تحلیلی از علی(ع) و اخلاص او متذکر میشوم: از علی آموز اخلاص عمل/ مرد حق را دان مطهر از دغل/ ای علی که جمله عقل و دیدهای/ شمهای واگو از آنچه دیدهای/ چشم تو ادراک غیب آموخته/ چشمهای حاضران بردوخته/ تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد.
نمیدانم در میان شاعران پارسیگو و مدیحهسرایان عرب، کسی به زیبایی مولانا جلالالدین حنفیمذهب در ستایش و حقیقت حضرت علی شعر گفته و مفاهیمی به این زیبایی آفریده است؟ در مثنوی بیش از ۲۰۰ بیت درباره خصایل و فضائل حضرت علی(ع) سروده شده است. میتوان گفت در میان شاعران مشهور ایران، آغازگر اشعار پرنغز و پرمغز درباره امام علی(ع)، حکیم ابوالقاسم فردوسی است که او نیز مضامین بلندی در ستایش امام(ع) سروده است. برخی ابیات شاهنامه را در آخر این نوشتار خواهم آورد. و اما اخلاص عمل یا اخلاص در عمل؛ به تناسب همزمانی شب مبارک قدر و شهادت این امام همام(ع)، این نوشته را به تحلیل و تبیینی از اخلاص در عمل که برگرفته از شعر مولوی است، اختصاص میدهم. میدانیم که از آموزههای اثربخش اسلام در تربیت انسان، اخلاص در عمل است. قرآن کریم اخلاص در عمل را از زبان حضرت ابراهیم اینگونه بیان میکند: قل ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین (انعام / ۱۶۲)؛ بگو همانا نماز من و عبادت من و حج و قربانی من و زندگی من و مرگ من از آنِ خدا پروردگار جهانیان است؛ یعنی اهداف زندگی و دینداری انسان باید برتر از مطامع و منافع مادی باشد و جز حقیقتی ورای این عالم منظور نداشته باشد. پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمودند: من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ از بابهای ورود حکمت در قلب انسان، خلوص در عمل و برای خدا زندگیکردن است. حافظ شاید این غزل را در تناسب با این روایت سروده باشد: سحرگه رهروی در سرزمینی/ همی گفت این معما با قرینی/ که ای صوفی شراب آنگه شود پاک/ که در شیشه بماند اربعینی. مولوی در مثنوی، دفتر نخست، داستانی را ذکر میکند و حقایقی بسیار شنیدنی و ستودنی از حضرت علی مکشوف میدارد. آن داستان، آبدهانانداختن دشمن در حال جنگ به روی علی(ع) است. هنگامی که حضرت در جنگ تن به تن با عمرو بنعبدود در گودال خندق با شمشیر چیره گشت و در حال کشتن او بود، آن خصم بر صورت حضرت «خدو» (آبدهن) انداخت. علی به جای اینکه کار او را تمام کند، شمشیر را یک سو مینهد و کار کشتن را به تعویق میاندازد. آن مرد مغلوب علت را از حضرت جویا میشود. مولانا از زبان امام(ع) چنین میسراید: گفت امیرالمؤمنین با آن جوان/ که به هنگام نبرد ای پهلوان/ چون خدو انداختی در روی من/ نفس جنبید و تبه شد روی من/ نیم بهر حق شد و نیمی هوا/ شرکت اندر کار حق نبود روا. مولانا بعد از ادامه چند بیت نسبت به این خلوص در عمل چنین نتیجه میگیرد: او به تیغ حلم چندین خلق را/ واخرید از تیغ چندین حلق را/ تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر. شگفتکاری مولانا در این است که خلوص عمل را در حساسترین حالات انسان نشان داده است.
هر انسانی ممکن است هنگام عبادت در برابر خداوند اخلاص خود را حفظ کند، ولی در برخورد با مخالف یا مخاصم و معاند، کینههای شخصی را کنارگذاشتن کار هرکسی نیست. چرا مولانا از خلوص نماز حضرت علی(ع) سخن نگفت؟ برای آن هم داستانی است که تیر را از پای حضرت کشیدند و ایشان متوجه نشدند. برای اینکه برخوردهای مخاصمتآمیز که میان آدمیان صورت میگیرد، باید تا چه میزان پای حق در میان است؟ اگر کسی تاریخ جنگها را بررسی کند، خواهد دید که این جنگها، کشتنها و غارتها غالبا برای غیر خدا بوده است. به تعبیر مولانا، غیر خدا در کار حق شرکت داشته است. توهمات، لجبازیها، کینههای شخصی، پرخاشهای شیطانی و احیانا خطبازیهای سیاسی درخت خلوص را از ریشه خشکانده است. به تعبیر مولوی: بر خیالی صلحشان و جنگشان/ وز خیالی فخرشان و ننگشان. مولانا در اینجا از امام(ع) یک انسان جنگجوی و شمشیرکار خونریز نمیسازد، بلکه بزرگترین سرمایه و صفت انسانی را طرح میکند و آن تیغ حلم است که این تیغ بردباری را از صد لشکر پرزورتر میداند. خلوص امام علی در دوران حکومت در برخورد با مخالفانش بیشتر آشکار است. از بحثهای مهمی که در این روزگار وجود دارد، حقوق مخالفان است.
اگر کسی با حاکمیت سر مخالفت داشت، با او چه باید کرد؟ آیا باید مخالفان را از حقوقشان محروم و از کار بیکار کرد؟ خلوص امام علی(ع) در حکومتداری تا آنجا گسترش مییابد که حقوق مخالفان خود را که عمدتا از خوارج بودند، به رسمیت میشناسد. آنگاه که خوارج راهشان را از على(ع) جدا کردند، امام(ع) تا وقتى که آنان قیام مسلحانه نکرده بودند، با آنها حداکثر مدارا را مى کرد، حتى حقوقشان را از بیتالمال قطع و آزادیشان را محدود نکرد. در برابر دیگران به او جسارت و اهانت مىکردند، ولى ایشان حلم مىورزید. هنگامی که حضرت از جریان طلحه و زبیر پیش ابنعباس پرده برداشت، ابنعباس گفت: «چرا به آنها اجازه خروج دادی و آنان را به بند نکشیدی و به زندان نفرستادی؟» امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: ای فرزند عباس! آیا به من دستور میدهی قبل از نیکی و احسان، به ظلم و گناه اقدام کنم و بر اساس گمان و اتهام قبل از ارتکاب جرم مؤاخذه کنم (شیخ مفید، الجمل، ص۱۶۶- ۱۶۷). ظاهر سخن امام علیهالسلام این است که قبل از ارتکاب جرم، هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن جایز نیست و تنها پس از ارتکاب جرم است که میتوان مجرم را دستگیر کرد. اینها نمونههایی از اخلاص امام علی(ع) در امر حکومتداری است. این نوشتار را با ابیاتی از فردوسی بزرگ به پایان میبرم: که من شهر علم و علیم در است/ درست این سخن گفت پیغمبر است/ منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک پاک وصی/ اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و وصی گیر جای/ گرت زین بد آید گناه من است/ چنین است و این دین و راه منست/ هرآنکس که در جانش بغض علی است/ ازو زارتر در جهان کیست؟