عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: اگر ادبیات علمی و ترویجی بابیه، عزبیه و بهائیان را بررسی شود؛ احساس میشود که آمیخته با ادبیات عرفانی است و در عرفان تصوف مرزهای اعتقادی در هم ریخته میشود.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، دکتر امداد توران، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در بیست و هفتمین نشست دوره عرفان و معنویت با عنوان «گامی انتقادی در جهت تأسیس عرفان شیعی» اظهار کرد: عرفان را صرفنظر از اختلافات میتوانیم تعریف کنیم به صیرورت و معرفت حاصل از سیر قلبی که در نتیجه آن، انسان از خود نفسانی دور و به خداوند متعال نزدیک میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب افزود: زمانی که میگوییم گامی انتقادی برای تاسیس عرفان شیعی برمیداریم، به این معنا نیست که فضای شیعی تا کنون تهی از عرفان و تهی از دیدگاههای انتقادی نسبت به عرفان بوده است؛ بلکه به این معنا است که عرفان تاکنون به صورت یک علم روشمند و مستقل از علوم دیگر به بیان چهارچوب عرفان نظری و علمی خود در جهان تشیع نپرداخته است؛ و صرفا به ارائه مستندانی در ذیل عرفانهای وارداتی پرداخته است در حالیکه صرف استناد به آیات و روایات برای تاسیس یک علم کفایت نمیکند.
وی گفت: از قرن هفتم به بعد انتقاداتی به عرفان وارداتی حتی از سوی کسانی که خود از عاملان اصلی انتقال عرفان از فضای بیرون به درون بودند، مطرح شد.
توران تصریح کرد: در قله سیر انتقال عرفان از بیرون تشیع به درون تشیع، سید حیدر آملی قرار دارد که با طرح نظریه اینهمانی تصوف و تصوف به شرح و تبیین آراء ابن عربی پرداخت. وی در عین حال در مواضع مختلف به شدت از ابنعربی انتقاد میکند. مثلا به نظر سید حیدر این اعتقاد ابن عربی خودش همان خاتم الاولیاء است خلاف عقل و نقل و کشف است. بنا بر این موضع انتقادی در قبال تصوف از همان دوره آغازین انتقال عرفان از بیرون تشیع به درون تشیع پدید آمده و تا کنون استمرار دارد.
وی افزود انتقاد از عرفان هم از درون بوده و هم از بیرون. نمونه درونی آن همانطور که اشاره شد سید حیدر آملی است. در همین سیاق می توان از کسر اصنام الجاهلیه ملاصدرا نام برد.
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، انتقاد بیرونی از عرفان در تاریخ تشیع از پنج پایگاه فکری صورت گرفته است: نخست مکتب عقل گرای حله، مثلا علامه حلی. همچنین پیروان معاصر این مکتب همانند آیت الله مکارم شیرازی که همین نگاه انتقادی را ترویج می کنند. دوم اصحاب مکتب نص گرا از قبیل علامه مجلسی؛ سوم مشائی مشربانی که از موضعی مشائئ به نقد مدعیات عرفان پرداخته اند؛ چهارم مکتب شیخی و مشخصا شیخ احمد احسائی و پنجم مکتب تفکیک. هر کدام از این مکاتب در عین آنکه پایگاه فکری خاص خود را دارند، در نقد و رد عرفان هم نظر اند.
توران افزود، می توان به نقدهای موجود محورهای جدیدی را افزود یا برخی نقدها را مورد تاکید بیشتر قرار داد: محور اول آگاهی تاریخی به نوپدید بودن و انتقالی بودن مبانی نظری و شیوه عملی عرفان است. طبعا علمی که چهارچوب و مبانی آن در جای دیگر بسته شده و سپس به تشیع انتقال پیدا کرده انطباق کاملی با تشیع ندارد.
محور دوم که در لابهلای نقدهای موجود پیدا میشود ولی قابلیت بسط فراوان دارد عبارت است از به هم ریختن و نفی مرزهای اعتقادی. اگر به قرآن یا روایات و یا سنت روایی یا کلامی امامیه مراجعه کنیم، می بینیم که مفهوم نبوت، رسالت، و امامت مفاهیم خاصی هستند که مصادیق منحصر به فردی دارند و امکان تعمیم آنها به اشخاص دیگر وجود ندارد؛ ولی در عرفان و تصوف این مقامات اعطایی از سوی خداوند به مقامات کشفی و شهودی تقلیل پیدا میکنند و سالک با ریاضت میتواند به این درجات برسد. بنابراین به آسانی در عرفان با ادعای نبوت، رسالت و امامت از سوی عارفان و صوفیان مواجه هستیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب زمینهسازی برای پدید آمدن جریانهای آسیبزای سیاسی و اجتماعی را به عنوان محوری دیگر عنوان کرد و افزود: اگر ادبیات علمی و ترویجی بابیه، ازلیه و بهائیان بررسی شود احساس میشود که آمیخته با ادبیات عرفانی است.
وی نفی عملی مرجعیت علمی اهلبیت(ع) در معارف را به عنوان محوری دیگر برای نقد مطرح و خاطرنشان کرد: منابع عرفان در اکثر طریقتها، فصوص الحکم و فتوحات ابنعربی است. روشن است که مولف این دو اثر و دیگر عارفان در فضایی غیر امامی رشد کردند و ادبیات و منابع و چهارچوب اعتقادی آنها غیر امامی است.
توران برائتزدایی از جامعه شیعه را به عنوان نقد دیگر مطرح کرد: از آنجا که درعرفانهای موجود عارفانی در خارج از فضای شیعه و افراد تشیعستیز به عنوان مرجع معارف و علم عرفان نظری و عملی معرفی میشوند خودبخود برائتزدایی از جامعه شیعی صورت میگیرد؛ چرا که برائت در ساحت معرفت یعنی انحصار منابع معارف در تعالیم قرآن و اهلبیت(ع). تعمیم منابع معرفت به منابع مخالفان اهل البیت هم خود خلاف برائت است و هم پیامدهای مهمتری در جهت برائت زدایی از جامعه شیعه دارد. وی افزود برائت به معنای ناسزا گویی به این و آن نیست بلکه فلسفه ای دارد که باید در جای خود بدان پرداخت.
وی یادآور شد، بعد از بحث از نقدها، نوبت به تلاش برای تاسیس عرفان شیعی می رسد: عرفانی که همچون یک علم مستقل از علم کلام، فقه، تفسیر و غیره تاسیس شود و همانند عرفان ابن عربی وارداتی نباشد. پس مقصود از تاسیس عرفان شیعی آن نیست که مبانی آن از ابنعربی و یا مقدمه قیصری دریافت شود و آنگاه برای تایید آن آیه و روایتی ذیل آن آورده شود.
برای تاسیس عرفان شیعی در وهله نخست باید از منبع چنین عرفانی بحث کرد: منبع ما برای تأسیس عرفان شیعی، قرآن و روایات اهلبیت(ع) است. در اینجا دسته های مختلفی از روایات اهل البیت به کار ما می آیند. یک دسته عبارت است از روایات فراوانی که در رد و نقد مکاشفات غالیان مطرح شده است. برخی از غالیان مدعی رویت اختصاصی و باطنی امام بودند. برخی مدعی معراج به سوی خداوند و سخن گفتن با او بودند. در روایات اهل البیت همه این مکاشفات جزو القائات شیطانی معرفی شده است. دسته دیگر از روایات که در جهت ایجابی می تواند مورد استفاده قرار گیرد ادعیه ماثوره است که در آنها مضامین عالی و بینظیر عرفانی موج می زند.
بحث دیگری که در همین چهت در اینجا قابل طرح است پیش نیازها یا پیش شرطهای ورود به عرفان علمی است. به نظر می رسد که بر اساس قرآن و روایات اهل البیت می توان از سه پیش شرط سخن گفت:
نخستین پیش شرط عبارت است از فراگیری معارف قرآنی و روایی و تثبیت این چهارچوب معرفتی در ذهن سالک. اگر این چهارچوب معرفتی در ذهن سالک شکل بگیرد از بسیاری از آسیبها در طول سیر و سلوک و از جمله بسیاری از القائات نفسانی و شیطانی مصون میماند؛ مثلا اگر عارف مشربان امامی روایات نفی و نهی از توقیت را دقیق فراگرفته بودند به آسانی متوجه می شدند که دریافتهایشان درباره نزدیک بودن زمان ظهور امام زمان عجل الله فرجه چیزی جز القائات شیطانی نیست.
توران افزود: پیش شرط دوم برای ورود به وادی عرفان، التزام به شریعت است. می دانیم که یک انتقاد جدی که به صوفیه وارد شده این است که لااقل دربرخی از مراحل عالی سیرو سلوک شریعت را کماهمیت می شمارند. شریعتمداری را نباید با خشک مقدسی یا وسواس در عبادات خلط کرد. کسی که شریعتمداری را تمرین می کند اراده خدا را با ارائه خودش جایگزین می کند و در واقع از خودخواهی به عنوان مانع اصلی سیر و سلوک دور میشود.
وی تقویت و شکوفا کردن عقل تا سر حد رسیدن به حکمت را به عنوان پیش شرط سوم معرفی کرد و افزود: خرد انسان دارای سه لایه است: نخست خرد پایه و همگانی که همه بشر از آن بهرهمند هستند، همانند باور به امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین. دوم خردزندگانی که برای تمشیت امور معیشت به کار می رود و سوم خرد معطوف به رابطه انسان با خدا و ابدیت که می توان آن را در مراحل عالی شکوفایی اش حکمت نامید. این حکمت که همانان حاکمیت همه جانبه خرد بر وجود انسان است ربطی به کشف و شهود ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب یادآور شد: کسی که معارف را کسب کند و شریعتمداری را تمرین کند و خرد را بر وجود خود حاکم کند می تواند وارد وادی سیر و سلوک شود.
یادآور میشود، دوره تخصصی «عرفان و معنویت» از سوی مؤسسه بین المللی حکمت، ویژه ماه مبارک رمضان هرشب ساعت ۹:۳۰ به صورت آنلاین برگزار میشود.
خبرنگار: ایمن سادات موسوی نژاد