بحث ارتباط مدرسه علوی و دیگر مدارس مشابه با انجمن حجتیه، چندان بحث جدیدی نیست، اما خود را جای کسی بگذارید که هفت سال در یکی از این مدارس (روزبه) درس خوانده و یک سال نیز همانجا کار کرده است و به این مدرسه تعلق خاطر زیادی نیز دارد و در زمان تحصیل و تدریس صرفاً مطالبی در این وابستگی و ارتباط شنیده و چندان برایش مهم نبوده، ولی حالا شاخکهایش تیز شده؛ و این شخص کسی نیست جز خود خودم!
ردنا (ادیان نیوز) – چند سال پیش و پیرو مسائل مرتبط با موضوع عدالت آموزشی، لیستی شامل نام برخی از مدارس غیرانتفاعی و افراد یا جریانات پشتیبان این مدارس منتشر شد. یکی از ردیفهای این لیست را مدرسه علوی و دیگر مدارس مرتبط و مشابه علوی مانند نیکان، روزبه و… پر کرده بود و جلوی آن در ستون افراد و جریانات پشتیبان، نام انجمن حجتیه قرار داشت!
بحث ارتباط مدرسه علوی و دیگر مدارس مشابه با انجمن حجتیه، چندان بحث جدیدی نیست، اما خود را جای کسی بگذارید که هفت سال در یکی از این مدارس (روزبه) درس خوانده و یک سال نیز همانجا کار کرده است و به این مدرسه تعلق خاطر زیادی نیز دارد و در زمان تحصیل و تدریس صرفاً مطالبی در این وابستگی و ارتباط شنیده و چندان برایش مهم نبوده، ولی حالا شاخکهایش تیز شده؛ و این شخص کسی نیست جز خود خودم!
این مسئله باعث شد تا مقاله اول کتاب «نگاهی به تاریخچه و تفکرات جریانات شبه حجتیه ای» را که در مورد ارتباط مدرسه علوی و انجمن حجتیه است، با دقت بیشتری بخوانم. در این مقاله که حدوداً هشتاد درصد کل کتاب را در بر میگیرد، شرح مفصلی از آغاز به کار مدرسه علوی و ادامۀ روند این مجموعه در سالهای مختلف و همچنین افکار، نظرات و کارهای مرحوم علامه کرباسچیان، بنیانگذار مدرسه علوی، بیان شده است و در خلال این مقاله، سخنان افراد گوناگون اعم از محصلان، مدرسان و افراد مختلف مرتبط با علامه و مجموعۀ علوی و همچنین تحلیل برخی مسائل نیز آمده است.
علامه کرباسچیان برای ما محصلان مدرسۀ روزبه همواره یک الگو و شخص بسیار اثرگذاری معرفی میشد. مدرسۀ روزبه را تعدادی از فارغالتحصیلان مدرسه علوی راهاندازی کرده و به یاد استاد رضا روزبه، همراه و همپای علامه کرباسچیان در تأسیس و پیشبرد علوی، این نام را برایش انتخاب کردهاند. در طی سالهای تحصیل در مدرسه، بارها و بارها با سخنان و افکار و اندیشههای علامه کرباسچیان و استاد روزبه مواجه شدیم. در کلاسهای مختلف، شاگردان علامه و استاد روزبه از هر دو بزرگوار برای ما مطالب مختلفی را نقل میکردند و در کل در همان ایام دانشآموزی، تا حد خوبی با کلیت شخصیت و اندیشههای هر دو آشنا شدم. بعدتر که با انجمن حجتیه و افکار و روش آنان نیز آشنا شدم، در برخی مسائل و مواضع نزدیکی و تشابه احساس کردم، اما درهمتنیدگی و یکپارچه بودن این دو مجموعه با هم را نمیتوانستم بپذیرم.
به دلیل مشغلههای گوناگون، چندان وقت نمیکردم که بیشتر به این موضوع بپردازم و برای خودم حلش کنم، تا اینکه کار خواندن کتاب «نگاهی به تاریخچه و تفکرات جریانات شبه حجتیهای» به من رسید و با شروع مقاله اولش، تمام مباحث و شنیدهها و چالشهای پیرامون این موضوع و خاطرات دوران مدرسه و همه مسائل مرتبط با علامه و استاد روزبه در ذهنم جاری شد. کلمه به کلمۀ این مقاله مسائل مختلفی را به یادم میآورد. از طرز فکرهای حاکم بر مدرسه و شیوههای آموزشی مدیران و برخی معلمان تا اتفاقاتی که برای محصلان و فارغالتحصیلان افتاد. در بخشهای مختلف مقاله دربارۀ فارغالتحصیلان علوی و افکار و کارها و اولویتهایشان در دوران پس از مدرسه مطالبی آورده شده که به طرز شگفتآوری مشابه آنان را در همکلاسیهای خودم پیدا میکردم.
اصرار بیش از حد به برخی مسائل و فشارها و سختگیریهایی که در این کتاب نیز بیان شده، برای ما نیز بود و تعدادی از دانشآموزان برخلاف هدف مدیران و معلمان، سر از ناکجاآبادها درآوردند. برای مدرسه علوی به خاطر شرایط زمانی و اوضاع جامعه، این ناکجاهاآبادها گروهکهای سیاسی و مذهبی منحرف مانند مجاهدین خلق و حتی همین انجمن حجتیه مورد بحث در این کتاب، بودند و برای مدارس مشابه علوی در زمان حال، جریانات و فضاهای مختلف فعالی هستند که دانشآموزان برخلاف تمام تعالیم دینی این مدارس، به سمت آنان حرکت میکنند.
دلایل این موضوع و دیگر اتفاقات مشابه در سیر مدرسۀ علوی و فارغالتحصیلان آن، به خوبی در این مقاله بیان شده است. مجموعهای که با اهداف و نیات خوبی پایهریزی شد، ولی به دلیل برخی بینشها و افکار نادرست، مأمنی برای ماهیگیری جریانات مختلف، مخصوصاً انجمن حجتیه شد و ماحصل زحمات خالصانه مؤسسانش، با هدف اولیه تفاوت داشت.
از همان سالهایی که انجمن حجتیه در جامعه رشد کرد و بعدتر تا سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب، رویکردها و فعالیتهای فارغالتحصیلان مدرسه علوی و همچنین گردانندگان آن، بهخصوص شخص علامه کرباسچیان، موجب شد تا ارتباط مدرسه و انجمن روز به روز بیشتر مطرح شود تا جایی که برخی مدرسه و علامه را از ارکان اصلی انجمن حجتیه بدانند. ولی آیا در واقع نیت مرحوم علامه و هدف او از تأسیس مدرسه علوی، صرفاً خدمت به انجمن حجتیه بود؟
البته کتاب تنها به مدرسه علوی نمیپردازد، بلکه در دو مقاله دیگر، به افکار و حرکات سید حسن ابطحی و جریان سید صادق شیرازی نیز میپردازد؛ دو تفکری که شباهتهای بسیاری در مباجث جدایی دین از سیاست، وحدت شیعه و سنی و… به انجمن حجتیه دارد، ولی درهمتنیدگی و ارتباط صددرصدیشان با انجمن، جای بررسی و تأمل دارد.
نویسندگان مقالهها با استفاده از اسناد مختلف، بهخصوص گفتههای نزدیکان تمامی جریانات مورد بررسی در کتاب، سعی کردهاند تا در حد امکان منصفانه به نقد و تحلیل بپردازند.