موضوعی که در بررسی این تجربه ها اهمیت ویژه ای دارد، اعتبار این تجربه ها است. موضوع اعتمادآوری که این تجربه ها را قابل توجه کرده، این است که این تجربه ها برای انسان های بی دین نیز مانند افراد دیندار رخ می دهد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، تجربه نزدیک به مرگ (Near-death experience) موضوعی است که در سالهای اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. برخی افراد در اثر شدت بیماری یا تصادف، لحظاتی از جسم مادی گسیخته می شوند و فضا یا جهانی متفاوت را تجربه می کنند. عده ای از محققان این پدیده را ناشی از خیالات و توهمات می دانند؛ اما برخی دیگر این تجربه ها را حکایت از حضور افراد در جهانی دیگر می دانند. کسانی که گرایشات دینی دارند، می کوشند تا از این تجربه ها شواهدی برای اثبات باورهای دینی پیدا کنند. آنچه مسلم است اینکه ابهامات و اسرار زیادی دربارۀ تجارب نزدیک به مرگ وجود دارد.
تجربه های نزدیک به مرگ انواع مختلفی دارد، که برخی از آنها را می توانیم «تجربه های معنوی» به شمار آوریم و برخی دیگر مشخصه های تجربه های معنوی را ندارند.
تحقیقات درباره تجربه نزدیک به مرگ
الیزابت کوبلرراس (Elisabeth Kubler-Ross) از محققانی است که با ده ها کودک و بزرگسالی است که تجربه نزدیک به مرگ داشته اند، مصاحبه کرده و شرح حال این افراد را بررسی نموده است. او پس از انجام این تحقیقات پنج مرحله را کشف نموده است که افرادی که این تجربه ها را داشته اند، این مراحل را سپری کرده اند.
برای روشن شدن موضوع و رسیدن به این نقطه که بتوانیم تشخیص دهیم که کدام تجربه نزدیک به مرگ یک تجربۀ معنوی است، مروری سریع بر این مراحل پنجگانه می نماییم.
مرحله اول: بی نقصی
یکم، خروج از بدن و پرواز کردن. افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشته اند، در گزارش های خود به این موضوع پرداخته اند، که اتاق جراحی، صحنۀ تصادف، صحنۀ خودکشی و موقعیت جسم پس از مرگ را مشاهده کرده اند. مردی شماره پلاک خودرویی را که به او برخورد کرده بود، به یاد داشت. دیگران آنچه را که خویشاوندان بر بالین او می گفتند، شنیده بودند. در این مرحله افراد بی نقص بودن را تجربه می کنند. اگر کسی نابینا بوده، در این حال همه چیز را دیده؛ یا اگر فلج بوده، دیگر اثری از ضعف حرکت در خود نمی یافته است. این مرحله برای شخص تجربه گر بسیار «عجیب» و «حیرت انگیز» است.
مرحله دوم: جذابیت و نشاط
مرحلۀ دوم، رها کردن بدن و رویارویی با درگذشتگان و فرشتگان است. همۀ افراد مورد مصاحبه که این مرحله را تجربه کرده بودند، به یاد آوردند که با فرشتگان و راهنمایان، یا آن گونه که کودکان می گفتند، با همبازی های خود دیدار کرده اند. فرشتگان آنها را با عشق آرام نموده و به حضور عزیزان درگذشته؛ مثل پدربزرگ و مادربزرگ و دوستان و خویشان آگاه کرده اند. این دوره بسیار «بانشاط» و «جذاب» است.
مرحله سوم: عشق پاک
مرحلۀ سوم، افراد از طریق یک تونل، گذرگاه یا مسیر کوهستانی، جنگلی و یا رودخانه به مرحله بعدی وارد می شوند. در این مرحله آنها قدرت و عشق و روشنایی شدیدی را احساس می کنند؛ نیرو و عشقی که تمام وجودشان را فراگرفت و احساس هیجان همراه با آرامش پیدا کردند. این منبع عشق و نور و قدرت در گزارش های مختلف با نام خدا، عیسی، یا بودا یاد شده است؛ اما همگی بر این توافق داشتند که در عشقی پاک و نامشروط غوطه ور بودند. از اینجاست که دیگر هیچ کس مایل نیست، به جسم خودش باز گردد. این مرحلۀ مجذوب کننده، عرفانی و غیر قابل توصیف است.
مرحله چهارم: حقیقت دردناک
مرحلۀ چهارم، افراد شرح دادند که خود را در حضور بالاترین منشأ هستی احساس کردند و دانشی نامحدود آنها را احاطه کرده است. در این مرحله دیگر به شکل اثیری و کالبد غیر مادی که تا اینجا خود را در آن می دیدند، نیازی نداشتند. در این مرحله زندگی خود را مرور می کنند و تمام افکار و اعمال خود را می بینند و می فهمند که چه آثاری بر زندگی دیگران گذاشته اند. آنها همچنین می بینند که چه امکانات و فرصت هایی داشته اند و می توانستند چگونه زندگی کنند. این مرحله ممکن است «بسیار دردناک» باشد.
مرحله پنجم: رجعت
مرحله پنجم، بازگشت به جسم. در این مرحله افراد به شدت که گاهی با فشار و درد همراه است به جسم باز می گردند.
تفسیر مراحل
بر اساس گزارش های ارائه شده، کسانی که مراحل اول و دوم از تجربه نزدیک به مرگ را دیده اند، لزوماً تجربه ای معنوی به معنای مواجهه با خداوند یا امر قدسی (عشق بی کران، نور بی نهایت و قدرت و آگاهی نامحدود) نداشته اند. اگرچه تجربۀ مراحل اولیۀ جالب و شگفت انگیز است، اما ارتباطی با معنویت ندارد؛ زیرا اثری از مواجهۀ قلبی با خداوند در آن دیده نمی شود. برای مثال یک زن که در مرحله اول این تجربه قرار گرفته، گفته است: «آن قدر از رقصیدن بر فراز اتاق بیمارستان لذت برده است، که هنگامی که مجبور به بازگشت شده، دچار افسردگی شدیدی گشته است.» حالت رهایی از جسم و پایان دردها و تنش های جسمانی و پرواز کردن در هوا، احساس خوبی را در فرد ایجاد می کند، ولی هر احساس خوبی نشانۀ تجربه معنوی نیست.
مراحل سوم و چهارم شامل تجربه معنوی است، که گاهی زندگی افراد بازگشته را بسیار تحت تأثیر قرار داده و در اصلاح افکار و رفتار آنها تأثیر زیادی داشته است. تحقیقات نشان داده است که ۷۵ درصد از کسانیکه تجربۀ نزدیک مرگ داشته اند، در اموری چون: تقدیر از امور عادی و طبیعت، نگرانی و دلسوزی برای دیگران، شکیبایی و مدارا با دیگران، پذیرش دیگران، گرایش به جستجوی هدف و مفهومی از زندگی، خودشناسی، کاهش دلبستگی به امور مادی، گرایش بیشتر به دین و معنویت و ترس کمتر از مرگ، پیشرفت قابل توجهی کرده اند.
این پیامدها ممکن است ناشی از درک ارزش زندگی، فهم بقای بعد از مرگ، و درک غیریت «خود» با «جسم» باشد. اما این موضوع که آنها حقیقتی فراتر از وجود خود و خلقت را می یابند و آن را به صورت عشق و قدرت و روشنایی و آگاهی مطلق می بینند، قطعا نشانه های آشکار یک تجربۀ معنوی را در بر دارد.
اعتبارسنجی تجربه ها
موضوعی که در بررسی این تجربه ها اهمیت ویژه ای دارد، اعتبار این تجربه ها است. موضوع اعتمادآوری که این تجربه ها را قابل توجه کرده، این است که این تجربه ها برای انسان های بی دین نیز مانند افراد دیندار رخ می دهد؛ بنابراین نمی توان گفت که این تجربه ها در اثر انتظارات ادراکی و باورهای پیشین رخ داده و شاید تلقینی و توهمی باشد. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که افراد در تجربه های نزدیک به مرگ که البته مرگ واقعی نیست، با جهان واقعی پس از مرگ روبرو نشده و تنها در رؤیاهای خود غوطه ور شده اند.
لازم است بین دو نوع ادرکات در تجربه های نزدیک به مرگ فرق بگذاریم. یک نوع ادراکاتی است که به شکل صحنه ها، اشیاء رنگ ها و تصاویر درک می شود. اینها بسیار شبیه خیال هستند، البته معمولاً تجربه کنندگان این خیالات را بسیار فراتر از خیالات دنیوی ارزیابی می کنند. نوع دوم ادراکاتی از سنخ دیگر است و در آنها شکل و رنگ و صورت های خیالی وجود ندارد، بلکه درک حقایق و معانی است؛ مثل درک حضور قدرت بی نهایت که با عشق نامحدود ما را مورد لطفش قرار می دهد.
در نهایت باید بر این نکته تأکید کرد، که تجربه نزدیک به مرگ ترکیبی از خیالات و حقایق است؛ بنابراین به همۀ آنچه در این تجربه ها دریافت شده، نمی توان اعتماد کرد و باید با معیارهای روشن و قطعی به ارزیابی آنها پرداخت.