ردنا – عضو هیئت علمی دانشگاه ولایت با بیان اینکه شهر اسلامی را میتوان شهری دانست که هر یک از اجزای آن یادآور حضور خداوند است، گفت: شهرهای امروزی دیگر چندان برای زیست انسان مناسب به نظر نمیرسد؛ زیرا آسیبهایی که شهر امروزی بر انسان وارد میکند، تنها بر عرصههای مادی زندگی او نیست، بلکه وجود معنوی او را بیش از همه در معرض انواع و اقسام بلایای متعدد قرار داده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، با توجه به رشد سریع شهرنشینی در کشور که از دهههای گذشته آغاز شده است، باید به این موضوع اندیشید که آیا این مقوله با موازین تاریخی و اسلامی این سرزمین هماهنگی دارد یا شهرها بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی از لحاظ تمدن شهری، که به معماری اصیل ایرانی ـ اسلامی متکی است، بر مبنای سبکهای غیرایرانی و غیربومی رشد میکنند. همانطور که تاریخ این مرز و بوم شاهد و گواه محکمی در رابطه با سبک باشکوه ایرانی ـ اسلامی در ایجاد تمدن شهری است، متأسفانه طی دهههای اخیر و با توسعهای شاید ناهمگون در زمینه گسترش حوزه شهری، شاهد بزرگتر شدن بیش از پیش شهرهای صنعتی و مدرن بدون احتساب مبانی و معماری سنتی و بومی، که الهام گرفته از سبک ایرانی ـ اسلامی است، هستیم.
سرعت توسعه ناهمگون شهرهای کشور به ویژه کلانشهرهایی مانند تهران، که نزدیک به یکپنجم جمعیت کشور را در خود جای داده، باعث غفلت از حفظ سنتها و موجب فراموشی سبکهای تأثیرگذار ایرانی ـ اسلامی در طراحی و معماری ساختار شهرها شده است.
در این رابطه به گفتوگو با اسماعیل شیرعلی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه ولایت، در مورد بررسی کالبدی شهر ایرانی ـ اسلامی برای پاسخ به نیازهای انسان مدرن پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
به طور کلی تمدن و شهرهای اسلامی از چه ویژگیهایی برخوردار هستند؟
به نظر میرسد هر چه انسانها مدرنتر میشوند، معضلات و مشکلات شهری بیش از پیش نمایان میشود. پذیرش شتابزده مدرنیته و بیاطلاعی از ریشهها و شیوههای آن و طرد فرهنگ سنتی به تصویر عنصری متناقض با مظاهر توسعه، منشأ بروز انواع مسائل عدیده شد تا جایی که ناهنجاریهای اجتماعی و آلودگیهای زیستمحیط مجالی برای آسودن و غنودن به شهروندان نمیدهد. شهرهای امروزی دیگر چندان برای زیست انسان مناسب به نظر نمیرسد؛ زیرا آسیبهایی که شهر امروزی بر انسان وارد میکند، تنها عرصههای مادی زندگی او نیست، بلکه وجود معنوی او را بیش از همه در معرض انواع و اقسام بلایای متعدد قرار داده است.
تمدن اسلامی به دلیل دارا بودن ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود، سیما و چهره خاص خود را از آرمانشهر مطلوب خود ترسیم میکند و این آرمانشهر مطلوب دارای صفات و ویژگیهایی منحصر به فردی در اندیشه اسلامی است و بهرهگیری از منابع و مراجع مربوط به اصول و ارزشهای اسلامی و به ویژه قرآن کریم و سنت و سیره پیامبر(ص) و روایات رسیده از معصومین(ع) میتواند ما را به ویژگیهای شهر اسلامی رهنمون کند.
شهر، مهمترین دستاورد فکری، فلسفی، هنری، صناعی و تولیدی تمدنها و جوامع بشری است که هم از ماندگاری نسبی برخوردار است و هم تجلی باورها و ارزشهای فرهنگی جامعه است و هم اینکه بر رفتار انسان اثر میگذارد و ضمن آنکه بیانگر هویت جامعه در انظار جهانیان و تاریخ است، تنظیم کننده روابط آحاد جامعه با یکدیگر نیز است. در این شهرها (سنتی) علیرغم کاستیها، بسیاری از محققان بر این باورند که شهرهای مسلمین تجلی ارزشها و اصول برآمده از تعالیم اسلامی هستند. تعادل، هماهنگی، سلسله مراتب، دوری از ریا و خودنمایی، اجتناب از اسراف و تبذیر، مقایسه انسانی و سایر اصول مرئی شده و در محیط مصنوع مسلمین جملگی تعاریف خود را از اسلام گرفتهاند و با ویژگیهای همین اصول در تمدن غرب تفاوتی ماهوی دارند.
تفاوت شهرهای اسلامی با تمدن شهری غربی در چیست؟
قرن هجدهم سرآغاز توسعه فعالیتهای صنعتی و تولیدی بود. در گوشه و کنار شهرها، به تدریج مراکز تولیدی و صنعتی شکل گرفت. در اثر ضعف سیستمهای حمل و نقل، تأثیر مؤلفههای محیطی و مکانی در مکانگزینی فعالیتهای صنعتی انکارنشدنی بود. صنایع و مراکز فعالیتهای جدید، علاوه بر گستره شهر، بیشتر در کنار معادن، رودخانهها، خطوط آهن و بنادر و نظایر آنها استقرار یافتند که البته با گذشت زمان و رشد سریع و گسترده فنآوری، اهمیت مکان به تدریج و به طور نسبی رو به تحلیل گذاشت. در نتیجه رشد طبیعی جمعیت و تحلیل رفتن سازههای اقتصاد سنتی روستاها و وجود مراکز کاری در شهرها، سیل مهاجرتهای روستا، شهری افزایش یافت؛ به طوری که در مدت کوتاهی نسبت توزیع جمعیت میان نواحی شهر و روستا به شدت وارونه شد.
شاید بارزترین و اساسیترین تفاوت شهر جدید با شهر سنتی و نیز شهر با روستا، به کم و کیف نظامها و مناسبات تولید آنها بازگردد. بر خلاف گذشته که مردم شهر مایحتاج خود را از روستا تأمین و حیات خود را با آن تعریف میکردند، مناسبات موجود برعکس شد. شهر، علاوه بر برتری کامل در عرصههای تولیدی و اقتصادی، نظام توسعه روستایی را از نظر تولید، اشتغال، درامد و ابزارهای تولید و سرمایه، تحت تأثیر قرار داد و در ادامه با افزایش تولید مادی و معنوی از این سطح گذر کرد و منطقهای و حتی جهانی شد. یعنی به قول پل والری، همه چیز در به کارگرفتن (حداکثرها) خلاصه شد که به مفهوم به کارگیری حداکثر نیروی فکری و عقلی، حداکثر کار و سرمایه، حداکثر بازدهی و کارآیی، حداکثر بلندپروازی و ماجراجویی، حداکثر دست کاری در قوای طبیعت، حداکثر مبادلات و نظایر آن است.
در بسیاری از شهرهای بزرگ، صاحبان صنایع برای نیل به کارآیی و سود بیشتر، در کنار مراکز کاری خود به احداث شهرکهای مسکونی همراه با فضاهای جنبی تجاری، ارتباطی و … دست زدند که البته به سبب وجود برخی هزینهها تأسیسات و سرویسها در حداقل بودند. حفظ منافع مالکان سبب شکلگیری «شهرسازی کاربردی» شد که برخلاف شهر سنتی، شکل آن صرفاً از نظر سودآوری و تأمین حداقل مایحتاج کارگران و نیز جلوگیری از شورشهای اجتماعی توسعه یافت. کارگران همواره به دلیل سکونت در خانههای اجارهای متعلق به کارفرمایان، مدیون بودند و امکان داشت با کوچکترین نافرمانی، کار خود را از دست دهند. پس آب کارخانهها با فاضلات شهری ترکیب شد و محیط زیست را آلوده کرد، در نتیجه از بدو تأسیس شهرهای صنعتی، همواره انواع آلودگیهای زیستمحیطی مانند دود، صدا، زباله، تراکم، آشفتگی نظام فعالیت و منظره بد، فراروی شهروندان قرار گرفت.
به همین دلیل با توسعه شهرهای صنعتی، حومهها رونق بسزایی یافت. قشرهای کمدرآمد به حاشیه شهرها رانده شدند و گروههایی با درآمد بیشتر برای فرار از محیط آلوده شهری به حومهها روی آوردند و از هوای پاک، فضای سبز و محیط سالم بهره بردند و خدمات شهری از قبیل فضاهای آموزشی، تجاری، مذهبی(کلیسا) تفریحی و … را به وجود آوردند، این در حالی بود که طبقات دیگر نمیتوانستند به راحتی وارد این فضا شوند. در واقع، به جای انسانها، شهر و فرهنگ بود که قاطعانه محل زیست افراد را تعیین کرد. به تعبیر مامفورد حومه شهر اولین بار شاهد جداییگزینی و متحدالشکل بودن ناشی از قشرهای اجتماعی شد و هر دو طبقه غنی و فقیر را در بر گرفت. به این ترتیب شهر به تدریج و اولین بار تضاد طبقاتی و جداییگزینی اجتماعی را در اثر انقلاب صنعتی تجربه کرد.
گروههای کمدرآمد در جوار حوزههای فعالیتی(اعم از داخل و خارج شهر) و گروههایی با درآمد بیشتر در نواحی خوش آب و هوا و خوش منظره استقرار یافتند و این در حالی بود که علاوه بر رشد طبیعی جمعیت، سیل مهاجرتهای روستا، شهری نیز گسترده شد. در نتیجه، امکانات شهر قدیمی دیگر پاسخگوی حجم نیازهای جدید نبود و باید متناسب با نیازهای جدید، معاصر میشد و تأسیسات و تجهیزات لازم ارائه میشد. این وضعیت در اوایل چندان غیر قابل تحمل نبود، اما گذشت زمان بر پیچیدگی مسائل افزود و اینجا بود که مسئولیتهای اجتماعی نویسندگان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی به میان آمد. اولین گروهی که به نقد وضعیت موجود پرداختند، پیششهرسازان نوگرا بودند که هرج و مرج و آشفتگی وضعیت موجود را پذیرفتند، اما راه حل مطلوب خود را در گذر سریع از این مرحله جستوجو کردند.
آنان به طبع تفکرات مدرنیستی، بر این باور بودند که با کمک علم و عقل جدید، علاوه بر رفع مسائل و مشکلات، میتوان به توسعه لازم نیز دست یافت. برخی دیدگاههای آنها که بعدها جزء اصول و معیارهای شهرسازی مدرن و به ویژه منشور آتن در سال ۱۹۳۳ شد، در برگیرنده مواردی چون افزایش سرعت و کارآیی، تعریف انسان در مقام عنصر بیولوژیک و قابل جایگزینی، توسعه فضای سبز، رشد فعالیتهای تولیدی و اقتصادی، نفی گذشته، عملکردگرایی مبتنی بر منطقهبندی، الگوسازی و تصور ابزاری از شهر، رشد مسکن استاندارد، حذف شهرهای بزرگ، جزمیت یا قاطعیت در توسعه، وجود اقتدار سیاسی در تهیه، اجرا، نظارت و بهرهبرداری از طرحهای شهری بود.
باید گفت که اندیشدهای پیششهرسازی قرن نوزدهم، با همه گرایشهای نوگرایی، طبیعتگرایی، فرهنگگرایی و نظایر آن، در قرن بیستم نیز به طور مبسوط و در عین حال تئوریزه شده با نام شهرسازی ادامه یافت. با این تفاوت که دانش شهرسازی این دوره، به دنبال رشد تفکرات تحصیلگرایی در عرصه علم و بروز مسائل و مشکلات پیچیده به صورت یک «علم مستقل» مطرح شد و اقلیم موضوعی آن از فلسفه، سیاست، جامعهشناسی و ساختمان جدا شد و در هر دو جنبه نظری و عملی در اختیار متخصصان و عموماً معماران قرار گرفت. به علاوه بر خلاف گذشته نگاه به شهر گزینشی و بیشتر به جنبههای کالبدی و فیزیکی محدود بود. گرچه با وقوع جنگ اول جهانی روند رشد معماری و شهرسازی مدرن متوقف یا کند شد، گستردگی خرابیهای ناشی از جنگ و الزامات اجتماعی و اقتصادی در امر بازسازی، باعث شد که معماری و شهرسازی مدرن بیش از هر زمان دیگر مورد توجه قرار گیرد.
زیادتر و سریعتر ساختن، از جمله اهداف سه گانهای بود که جامعه جنگ زده اروپا، به ویژه در سطح شهرها دنبال کرد. ارائه تحلیلی منطقی و سیستماتیک از نظام فعالیت، اولویت داشت. به همین سبب در فرآیند ساخت و ساز، تقسیم کار، تخصصگرایی و از همه مهمتر، استانداردگرایی از راهکارهای تعیین کننده بود. استفاده از اشکال و الگوهای گذشته به دلیل صرف وقت و هزینه زیاد کنار گذاشته شد. برای رسیدن به کارآیی و بازدهی، از پرداختن به تزئینات و جزئیات حذر شد. با فرض بازدارنده بودن مباحث تاریخی، نظام معماری و شهرسازی جدید مستقل از رویدادهای گذشته توسعه یافت و جامعه علمی از طریق سلسله کنگرههای معماری مدرن بر اهداف و سیاستهای عصر جدید صحه گذاشت.
تأثیرات اسلام و در پی آن مذاهب اسلامی در ایجاد شهرهایی با ویژگیهای تمدن اسلامی چگونه بوده است؟
شهر اسلامی به شهرهایی اطلاق میشود که در سرزمینهای دارای فرهنگ و اعتقادات نشئت گرفته از دین اسلام ایجاد شده یا رشد یافتهاند. شهرنشینی و شهرهای اسلامی، دورهای مشخص و محدود چهارده قرن پیش تاکنون را دربر میگیرد و با کمال شگفتی بر پهنهای بسیار وسیع در سه گوشه جهان کم و بیش مهم و باستانی گسترش یافته است. این پهنه از اقیانوس اطلس تا دریای چین، از خلیج گینه تا آسیای مرکزی، از بالکان تا اندونزی و از شاخ آفریقا تا خلیج بنگان گسترده شده است. این شهرها در ویژگیهای کالبدی و اجتماعی متأثر از حاکمیت فرهنگ اسلامی یا حکومتهای اسلامی اشتراکهای زیادی دارند. از نظر محققان، تنها قرار گرفتن شهرهای مورد بررسی در حیطه فرمانروایی مسلمانان، برای اطلاق شهر اسلامی کافی نبود و شناخت وجود تمایز بین شهر اسلامی و شهرهای قدیمی در سرزمینهای اسلامی و سایر شهرهای خارج از قلمروی اسلامی نیز مورد توجه است.
اهمیت دین اسلام و فرهنگ اسلامی در شکلگیری الگوی خاصی از زندگی شهری در بخشی از جهان با تاریخ معماری، اجتماعی، سیاسی مشخص سبب شده که محققان با در نظر گرفتن ویژگیهای عام شهر در تعیین شهرهای اسلامی، مبنایی را برای مطالعات خود فراهم کنند. اهلرز نیز در بررسیهای خود، مدلی از شهر اسلامی ارائه کرده که ویژگیهای آن عبارتند از؛ ۱- وجود سلسله مراتبی از کارکردها با مسجد آدینه(کارکرد دینی) و بازار(کارکرد اقتصادی و قلب فعالیتهای کسب و کار سنتی) به عنوان هسته مرکزی هر شهر اسلامی. ۲- وجود سلسله مراتب بازرگانی و پیشهوری در درون بازار (به طوری که نه تنها نظم و ترتیب مشخصی از فعالیتهای کسب و کار و صنفبندی در سراسر مجموعه بازار به چشم میخورد، بلکه از نظر بازرگانی نیز دکانها با کالاهای مرغوب و طراز اول در مجاورت هسته مرکزی بازار، گذرگاه یا راستههای معتبر قرار داشتند و داد و ستدهای کمارزشتر در فاصله دورتری از مرکز بازار جایگزین میشدند). ۳- وجود محلههای مسکونی درونشهری (کارکرد مسکونی) با جداییگزینی مناسب و هماهنگ با تفاوتگذاریهای اجتماعی، قومی، دینی و … مردم شهر. ۴- وجود تأسیسات و استحکامات نظامی دفاعی(کارکرد دفاعی) مانند حصار، برج، دروازه، بندها و دربندهای محلهها و ۵- مشخصات خاص دیگری نظیر گورستانها و بازارهای دورهای بیرون باروی شهر.
در رابطه با ساختار کالبدی و اجتماعی شهر اسلامی توضیحاتی ارائه بفرمائید؟
دین اسلام پس از گسترش در سرزمینهای مختلف، به تدریج ماهیت کالبدی و اجتماعی شهرهای واقع در این محدوده را با تغییراتی برگرفته از ارزشهای خود مواجه کرد. محققان اروپایی در بررسی این شهرها از آنها به شهرهای اسلامی تعبیر میکنند. شهرهای اسلامی در چارچوب فرهنگ نشئت گرفته از دین اسلام ایجاد شده یا رشد یافتهاند. پراکندگی شهرهای اسلامی، گستره جغرافیایی وسیعی از شمال آفریقا تا چین و از جنوب روسیه تا یمن را دربر میگیرد. تمام این نواحی در ویژگیهای کالبدی و اجتماعی متأثر از فرهنگ اسلامی یا فرمانروایان و سلاطین مسلمان، با یکدیگر دارای نقاط مشترکی هستند. شهر اسلامی را میتوان شهری دانست که در آن مظاهر تمدن اسلامی نمود داشته و هر یک از اجزای چنین شهری، یادآور حضور خداوند است.
اهمیت اسلام در فرآیند شکلگیری شهرهای اسلامی از موضوعهای بحث برانگیز در مطالعات مربوط به شهرهای اسلامی است. در کنار برخی که اسلام را عامل تمایز شهرهای اسلامی از سایر شهرها میدانند، اغلب، حیات شهری مسلمانان را تداوم سنتهای باستانی که ایدئولوژی اسلامی نیز در آن تأثیراتی گذاشته است، میدانند. استرن در مقالهای با عنوان ماهیت شهر اسلامی، ساختار زندگی شهری دوره اسلامی را به طور مشخص تداوم ساختارهای قبلی میداند. از نظر وی ظهور اسلامی و فتوحات مسلمانان به آرامی صورت گرفت و برخلاف تهاجم ژرمنها به روم، ساختار زندگی قبلی را در هم نریخت.
به طور کلی شهرهای اسلامی دارای عناصر شهرسازی ویژهای هستند که به خاطر وزنه اجتماعی اقتصادی آنها و کارکرد ویژه این عناصر و قرارگیری سایر عناصر شهری در تبعیت از این مشخصهها، در هستههای اکثر شهرهای تاریخی دارای موقعیت تراز اول و برتر نسبت به سایر عناصر شهرسازی هستند. این عناصر شامل ارگ، مسجد جامع و بازار میشوند.
تأثیر حکومتها در شکلگیری و رونق شهرها در تمدن اسلامی به چه صورت بوده است؟
در شهرهای اسلامی، حاکمان تعیینکننده شکل اداره شهر بودند و مشارکت مردم یا نمایندگان آنها نیز تابع خواست و تأیید حاکمان بوده است. اداره امور شهرها با توجه به انبوه جمعیت، تمرکز دارایی و قدرت اقتصادی ساکنان شهرها و وجود نیروی اجتماعی قوی، از اهمیت و حساسیت زیادی نزد حکومتها برخوردار بود. این اهمیت و حساسیت برای ساکنان شهرها نیز قابل توجه بود. منافع ناشی از اداره خوب شهرها در عین تفاوت، هم برای ساکنان و هم برای حاکمان وجود داشت. حاکمان به شهرهایی آرام، پررونق، جاذب برای تجارت بینالمللی نیاز داشتند و مردم نیز نیازمند آرامش، امنیت و عدالت بودند. شکل اداره شهر از روحیه و فرهنگ عمومی ایرانیان نشئت میگرفت که همانندیهای زیادی بین اداره کشور و شهر ایجاد کرده بود. تمرکز قدرت و زورمداری در اداره کشور و شهر جنبه غالب مدیریت در ایران بود که نتیجه شرایط ویژه محیط اجتماعی و سیاسی ظهور این رویکرد مدیریتی بود.
ساختار اجتماعی ـ سیاسی ایران ریشه در گذشتههای دوره قبل از اسلام دارد. چنین ساختاری در رابطه با اراده پادشاهان مستبد ایجاد شده بود که مدعی بودند قدرت خود را از خدا میگیرند. به علاوه آنها از سوی مالکان بزرگ، امرای نظامی و بازرگانان مهم نیز حمایت میشدند. در شهرهای سنتی ایران، رهبران جامعه از میان اعضای طبقات با نفوذ انتخاب میشدند که امور اجرایی شهر را اداره میکردند.
از این رو که چون انحصار مالکیت (به معنای عامه آن) در دست حکومت بود که با حق انحصاری خویش مانع از شکلگیری ساختار زندگی شهری براساس اعتبار و قرار داد متقابل میشد، کارکرد منفی به حساب میآمد؛ اگرچه همیشه طبقات اجتماعی وجود عینی داشت و در چهارچوب خاص خویش از نوعی پویایی نیز برخوردار بودند، اما این طبقات اصالت ماهوی نداشتند و در برابر حکومت وضعیتی ناپایدار داشتند. از این روی، نمیتوانستند در عرض قدرت حاکم بر ساختار زندگی جمعی تأثیرگذار باشند.
از طرفی امور عمده اداری و سیاسی شهرهای اسلامی را میتوان به چند گروه تقسیم کرد. امور انجمنها و سازمانهای اجتماعی و اقتصادی شهری، امور قضایی و امور انتظامی شهرها. در شهرهای ایرانی دوره اسلامی برای انجام هر یک از وظایف مقامهایی به وجود آمد. اداره امور اصناف و بازرگانان و محلههای شهر ابتدا با رئیس و بعدها با کلانتر شهر بود. امور قضایی را به طور کلی سه گونه دادگاه حل و فصل میکرد، محاکم مظالم، محاکم شرع و محاکم حسبه. امور انتظامی شهر با داروغه و پاسبانان بود و کلانتر تا حدی وظایف شهردار را بر عهده داشت. داروغه نیز در واقع رئیس شهربانی بود و در رأس هر یک از محاکم سه گانه به ترتیب حاکم، قاضی و محتسب قرار داشت.
در رابطه با میزان تجلی هویت اسلامی در معماری و بنای شهرهای بزرگ اسلامی و مقایسه آن با شهرهای مدرن امروزی توضیحاتی ارائه بفرمائید.
موضوع کمیت و کیفیت تجلی هویت اسلامی در معماری دوران اسلامی از مباحثی است که پیرامون آن افتراق نظر زیادی میان اندیشمندان وجود دارد. برخی به بازتاب حداکثری محتوای اسلامی در آثار معماری این دوره اعتقاد دارند و در مقابل برخی دیگر انعکاس حداقلی هویت اسلامی و نفی وجود هر نوع رابطه بین محتوای دین و این آثار را بیان میکنند. هویت از مباحث کلان در فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که در یک محیط زمانی و مکانی شکل میگیرد و قوام مییابد. با توجه به متون اسلامی و فرهنگی ایرانیان، اصول سازنده شخصیت و هویت یک فرد مسلمان برگرفته از دین اسلام است.
این اصول پردازنده رفتار و هنجارهای اجتماعی مسلمین است که تمامی امور از جمله هنر و معماری آنها را به سمت و سویی مشخص هدایت کرده است. در واقع اثر باهویت، اثری است که وابسته به یک هویت پایدار (مذهبی، ملی، نژادی و …) و هنجارهای جمعی باشد. معماری اسلامی از آن روی دارای هویت دانسته میشود که مظهر و تجلی اصول پایداری است که معماران به واسطه آن، معماری را جهت و شکل میدهند. اصولی چون وحدت، حکمت و صداقت که مهمترین این اصول، نمادگرایی و رمزپردازی است که به معنای ساحتی معنوی دادن به هر چیز و هر شی مورد نظر هنرمندان مسلمان بوده که برای هر عمل و پدیدهای، اصلی آسمانی و معنوی قائل بودهاند.
از لحاظ تاریخی، معماری اولین هنری به شمار میآید که خود را با هویت و مفاهیم اسلامی سازگار کرد و از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گرفت. یکی از دانشمندان غربی در این زمینه اینگونه بیان میکند که اقبال مسلمانان به این هنر موجب شد تا سالها به عنوان تنها هنر اسلامی به درج مفاهیم دینی و مذهبی اسلامی بپردازد و تا آنجا ادامه یافت که در ذهن اغلب مردم با شنیدن واژه هنر اسلامی اولین چیزی که مورد توجه قرار میگیرد، معماری اسلامی است.
منظور از مبانی معماری اسلامی ایرانی اصول و روشهایی است که در ابتدا ریشه در اعتقادات و باورهای آسمانی و معنوی ایرانیان داشته و سپس، بدون انقطاع تاریخی و در اثر ممارست و حقیقتجویی و نوگرایی ایرانیان در تماس با سایر تمدنها، بر پایه جهانبینی ایرانی ـ اسلامی راهنمای پدیدآورندگان آثار برجسته بوده است. همچنین، میتوان به عنوان اصولی ثابت از آنها یاد کرد که طی قرون متمادی، تجلی کالبدی آنها تا حدودی متفاوت و با توجه به زمان و مکان و امکانات در دسترس، در تغییر و تحول و تکامل بودهاند. مفهوم هویت در معماری اسلامی با نیازهای افراد مرتبط است و زمان حال را شامل میشود. هویت مفهومی پویاست که در گذر زمان دچار تحول میشود و تأثیرپذیری از زمان و روح زمانه، از ضروریات وجودی آن است. البته پس از گذشت سالها و تسلط فرهنگ مدرن در جوامع اسلامی، فضایی جدید در عرصه هنر و معماری اسلامی ترسیم شده است و رواج الگوهای معماری و شهرسازی بیگانه در کشور کماکان ادامه دارد. معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی با معماری و شهرسازی مدرن امروزی تفاوتهای بارزی دارد.
تحولات انقلاب صنعتی به مثابه مکمل جامعه مدرن تأثیرات عمیقی بر الگوهای سکونت و شهرسازی و معماری کشورهای غربی بر جای گذاشت؛ به طوری که صنعتی شدن به همراه مدرنیته غربی هویت بخش مسکن و معماری غربی شد. اگر تا این دوره، شهر بیشتر حامل نقشهای سیاسی، اداری و نظامی و … بود و نواحی اطراف را انتظام میبخشید. با انقلاب صنعتی وظیفه شهر بسیار گسترده و در عین حال بسیار تعیین کننده شد؛ زیرا شهر دیگر متغیر وابسته صرف نبود، بلکه تولیدکنندهای بود که نه تنها در گستره ملی، بلکه در عرصههای بینالمللی به تولید پرداخت و در اثر وجود مراکز اشتغال و فعالیت گسترده، هزاران نفر را به سوی خود فراخواند.
این فرآیند با توسعه فعالیتهای صنعتی روز به روز تقویت شد و به بیان دیگر، توسعه فعالیتهای صنعتی به رشد شهر و رشد شهر به نوبه خود به توسعه فعالیتهای صنعتی انجامید. توسعه نظام مدرنیته و شهرسازی مدرن بر تقلید و اقتباس مبتنی است. مظاهر مدرنیته بدون وجود بسترهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و طبعاً بدون جهتگیری مشخص، از ابتدای این قرن به فضاهای بومی و محلی شهرها تحمیل شد. اگرچه شهر غربی محصول مدرنیته، صنعتی شدن و پیشروی سرمایهداری برای خلق، بازسازی و استفادهای دوباره از فضا و مکان بود، اما شهر اسلامی از پایهای قومی از آموزههای مذهبی برخوردار بود که به انسان شهرنشین در همه جا اجازه دخل و تصرف نمیداد.
ویژگیهای شهر اسلامی در سه قلمروی اقتصادی، کالبدی و اجتماعی دستهبندی میشوند که برخی از این خصایص دارای تبلور ظاهری نظیر بازار، ارگ و قلعه هستند. برخی دیگر نیز به شکل سازمانهای اجتماعی نظیر اصناف، اتحاد محلهای، جداییگزینی مذهبی و قومی ظاهر میشوند. وجوه متمایز کننده شهر غربی از شهر اسلامی عمدتاً در خصایص اجتماعی جامعه شهری ساکن در شهرهای اسلامی و غربی است. در شناخت سیمای بیرونی شهرهای اسلامی میتوان به نشانههایی اشاره کرد که علاوه بر کاربردهای شهرنشینی، هدایت کننده مسافران به طرف مقصدهای آنان بودهاند. منارهها در شهرهای اسلامی به خوبی چنین کارکردی داشتهاند.
در شناخت سیمای درونی شهرهای اسلامی در درجه اول میتوان سردر مساجد، خانهها، آبانبارها و بازارها را مشاهده کرد. شاخصهای معماری و شهرسازی شهر اسلامی از بعد اعتقادی، وحدانیت الهی و وحدتبخشی اجتماعی مدنظر قرار دارد و در این فضای شهرسازی، طراحی مکانهایی که نمادهای یادآوری آخرت را بیان میکند، اساسی است. بنابراین ما شاهد هستیم که شهر اسلامی شهری مسجدمحور بوده و رعایت حریم و حقوق همسایگی و رعایت انصاف در دسترسی به فضاهای خدماتی اساس و پایه رفتاری کالبد این شهر است.