اندونزی کماکان «چهره خندان اسلام» است؟
درباره وضعیت اجتماعی و سیاسی اندونزی؛
حمیده مولایی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران یکی از این افراد است. با ایشان درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی اندونزی گفتگو کردیم که متن آن در زیر میآید.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، اسلام اندونزیایی به «چهره خندان اسلام» معروف است. وجود تساهل و مدارا با دیگران همواره از ویژگیهای اندونزیاییها بوده است. اما برخی معتقدند با تبلیغات گسترده وهابیت در سالهای اخیر در این کشور، این چهره اهل مدارا تا حدودی دچار خدشه شده است. دکتر حمیده مولایی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران یکی از این افراد است. با ایشان درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی اندونزی گفتگو کردیم که متن آن در زیر میآید:
در ابتدا اگر ممکن است کشور اندونزی را به صورت اجمالی معرفی کرده و اهمیت آن را بفرمایید؟
طبق آمار سال ۲۰۱۹ حدود ۲۷۰ میلیون از جمعیت این کشور مسلمانند و تراکم جمعیت بالایی دارد. اهمیت اندونزی از این جهت است که پر جمعیت ترین کشور اسلامیست چراکه بیش از ۸۵ درصد از جمعیت اندونزی مسلمان هستند. لذا هم از لحاظ جمعیت و هم از لحاظ مساحت مهمترین منطقه جنوب شرق آسیا محسوب میشود.
از لحاظ ژئوپولتیک، وجود تنگه مالاکا که بعد از تنگه هرمز دومین تنگه مهم دنیاست و مبادلات جهانی از طریق این تنگه صورت میگیرد متعلق به اندونزی میباشد.
این کشور متشکل از بیش از ۱۸ هزار جزیره میباشد که جزیره جاوه، مهمترین این جزایر است که ۶۰% از جمعیت اندونزی را در خود جای داده است در حالی که فقط ۶% از خاک اندونزی را تشکیل میدهد که نشان از تراکم بالای جمعیت دارد. گرچه در شهر جاکارتا نیز تراکم بالای جمعیت را شاهد هستیم اما به طور کل توزیع جمعیت یکسان و متناسب نیست چراکه برخی جزایر اصلا مسکونی نیستند.
از نظر سیاسی، اندونزی کشوری جمهوری میباشد که چندین سال مستعمره هلند بود و از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ مستعمره ژاپن و مجددا تا سال ۱۹۴۹ که استقلال خود را بدست آورند تحت استعمار هلند بود. در سال ۱۹۴۹ که این کشور استقلال خود را بدست آورد و جمهوری اندونزی شکل گرفت چند دوره مهم قابل ذکر هستند. اولین دوره از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۵ میباشد که احمد سوکارنو از آزادیخواهان اندونزی در دوران استعمار، به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود، وی که دیدگاه سوسیالیستی داشت با همکاری سران برخی کشور ها؛ جنبش عدم تعهد را شکل میدهد و این نکته بر اهمیت اندونزی می افزاید.
به دلیل روحیه غرب ستیز مردم اندونزی و طرفداری این کشور از بلوک شرق، مورد عناد آمریکا قرار گرفت و ایالات متحده، ژنرالی به نام سوهارتو را برای کودتا در اندونزی حمایت کردند، در جریان این کودتا جمعیت زیادی از مردم اندونزی کشته شدند و در سال ۱۹۶۵ سوهارتو قدرت را به دست گرفت. در سالهای بعد به علت فساد مالی سوهارتو و اطرافیانش و همچنین به علت گماردن دوستان و نزدیکان در رئوس قدرت، اعتراضات مردمی ای شکل گرفت که منجر به تغییر قدرت در سال ۱۹۹۸ شد.
نکته دیگری که در خصوص این دوره قابل ذکر میباشد این است که در دوران سوهارتو رسانه ها بسیار محدود بودند و سانسور زیادی صورت میگرفت، به طوری که قبل از تولید محتوا باید چک میشدند و حتی گاهی آنقدر سانسور شدید بود که مثلا در حین پخش برنامه ای سانسور انجام میشد. همچنین برای فعالیت رسانه ای، افراد میبایست مجوزهای خاصی از دولت میگرفتند و در یک حیطه خاص باید فعالیت میکردند که تحت نظر دولت باشد. آزادی بیان نیز وجود نداشت. رادیو و تلویزیون دولتی و محدود بود و تکثر رسانه ای وجود نداشت.
در زمان سوکارنو آیا احزاب فعالیت داشتند؟
اکثرا احزاب در زمان سوکارنو سوسیالیستی بودند که بعد از کودتا، تعداد زیادی از روسای احزاب به قتل رسیدند. این یک نقطه ننگی برای سوهارتو در تاریخ مانده است که حدود نیم میلیون نفر از سران و اعضاء احزاب چپ را در اندونزی به قتل رساند و وقتی بر سر کار آمد، آن احزاب را کاملا از بین برد.
چرا این احزاب نتوانستند در مقابل سوهارتو مقاومت کنند؟
یکی از دلایل عدم مقاومت این احزاب، پشتیبانی آمریکا از کودتاچیان بود، به طوری که هم از قبل با جاسوسی زمینه های کودتا را فراهم کرده بود و هم پشتیبانی تجهیزات را به خوبی انجام داد.
چه شد که سوهارتو برکنار شد؟
علاوه بر عوامل سیاسی ای که ذکر شد، یعنی فساد اطرافیان و قدرتدهی به نزدیکان (به طوری که تمام امور این کشور در اختیار عده معدودی بود)، در سالهای منتهی به ۱۹۹۸ در غرب آسیا رکود اقتصادی ای اتفاق افتاد که باعث فشار اقتصادی شدیدی به مردم اندونزی شد و دلایل سیاسی و اقتصادی زمینه های خوبی شدند برای اعتراض مردم و رفورم سیاسی. لذا در آن سال پس از یک رفورم، سوهارتو کنار رفت و یوسف حبیبی، معاون سوهارتو، به قدرت رسید.
اما به دلیل عدم آزادی گسترده و محدودیت فعالیت احزاب، فکر نمیکنم حزب یا احزاب در برکناری او نقش داشتند. یعنی نارضایتی عمومی و فشاری که بر مردم وارد شد، عامل مشهودتری بود.
آیا شروع فعالیت احزاب بعد از رفورم و گسترش آزادی بود؟
قبل از رفورم هم اندونزی دارای حزب بود، قدیمیترین حزب که گلکار نام دارد در سال ۱۹۶۴ به وجود آمد؛ بعد از آن حزب PPT در سال ۱۹۷۳ شکل گرفت. اما رقابت احزاب در سال ۱۹۹۸ به وجود آمد و انتخابات به صورت جدی از آن زمان آغاز شد، لذا فکر میکنم قبل از آن رقابت جدی ای بین احزاب یا گروه ها وجود نداشت.
رئیس جمهور کنونی که جوکو ویدودو نام دارد، متعلق به حزب گلکار است. نکته این است که روسای جمهوری که بعد از حبیبی بر سر کار آمدند فقط متعلق به چند حزب خاص بودند، تقریبا میتوان ادعا کرد در حال حاضر اندونزی ۷ یا ۸ حزب دارد که رقابت فقط بین ۳ حزب صورت میگیرد. یکی از آنها حزب گلکار است، دیگری حزب دموکرات (تاسیس ۲۰۰۱) و سومین PDIP (تاسیس ۱۹۹۹) میباشد.
روحیه مردم اندونزی چگونه است؟
نکته ای که در مورد دولت اندونزی وجود دارد این است که دولت، دولت سکولار است هرچند که کشور اسلامیست. در این خصوص مردم اندونزی میگویند اسلام اندونزی اسلام مهربان است و عصبانی نیست. که جمله بسیار معروفیست و در این زمینه خیلی شعار میدهند.
هرچند روحیه مردم از لحاظ اجتماعی جمع گراست و قدرت پذیرش غیر در بین آنها بالاست اما گاهی بحث افراطگرایی در بین مردم دیده میشود. یکی از افرادی که در خصوص بردباری خیلی کار کرده، چهارمین رئیس جمهور اندونزی، عبدالرحمن وحید است که دخترش آلیسا وحید هم در این زمینه فعال است. اما آنچه که بنده به صورت عینی در سال های حضورم مشاهده کردم تبلیغ علیه شیعیان بود. گرچه شعارشان صلح و مدارا هست اما مدارایی که با یک فرد مسیحی دارند با رویکردی که نسبت به یک فرد شیعه دارند متفاوت است. یعنی تبلیغات وهابیون در آنجا باعث شده که از شیعیان گریزان باشند، همچنین به علت اینکه شیعه در این کشور، فرقه ای به نام احمدیه میباشد که بدعت های زیادی دارد، مزید بر علت شده است. مثلا آنجا از ظاهر من متوجه میشدند که مسلمان هستم اما میپرسیدند که شیعه هستم یا سنی و اگر متوجه میشدند که شیعه هستم سعی میکردند مخالفت خود را به نحوی نشان بدهند. گرچه در حین صحبت به بردباری مذهبی خود افتخار میکردند و میگفتند که با مسیحیان رابطه خوبی داریم و همیشه هم مسجد استقلال را مثال میزنند که کنار یک کلیسا در مرکز شهر جاکارتا ساخته شده است. یعنی دیدگاهی که نسبت به بردباری مذهبی دارند بیشتر در این زمینه هست نه در زمینه تعامل با شیعه. حتی میتوان ادعا کرد آن بردباری ای که مدام شعار میدهند در خصوص شیعه وجود ندارد. اخبار را هم اگر چک کنید متوجه خواهید شد در دوره ای خانه های شیعیان را به آتش میکشیدند و اجازه نمیدانند نماز عید فطر بخوانند یا اعمالی را به جا آورند.
آیا شما هیچ وقت سعی کردید که آنها را قانع کنید که این شیعه با احمدیه فرق دارد؟
اولا که اکثرا انگلیسی مسلط نبودند و دوما اینکه قانع نمیشدند.
حتی قشر تحصیلکرده که در دانشگاه با ایشان ارتباط داشتید؟
بله در بین جوانان و دانشگاهیان نیز بسیار افراد متعصبی وجود داشتند. حتی یکبار که من رفتم در مسجد نماز بخوانم وقتی متوجه شدند من متفاوت از آنها نماز میخوانم برخورد خیلی بدی داشتند. طبق برداشتی که من داشتم جوانان دو گروه بودند، یک گروه قشر مذهبی ای که خیلی به مذهب اهمیت میدانند و تعصبات شدیدی داشتند و گروه دیگری، جوانانی بودند که خیلی غربگرا بودند و نماد های غربی را رواج میدانند و معتقد بودند که باید مثل غرب باشیم. البته شاید از ۶-۷ سال پیش این موضوع تشدید شده باشد.
نکته دیگر هم این است که آمریکا در آنجا خیلی فعال است، یک مرکز فرهنگی بزرگ ساخته و جوانان اندونزی را خیلی جذب میکند.
در بحث رسانه بعد از رفورم چه تغییراتی به وجود آمد؟
تا سال ۱۹۹۸ بحث سانسور و محدودیت رسانه ای مطرح بود و هیچ آزادی بیانی وجود نداشت اما از این سال به بعد که رفورم اتفاق افتاد یکی از تغییرات در زمینه رسانه ها بود. تا قبل از آن رسانه ها دولتی بوده و تکثر نداشتند ولی بعد از آن همه چیز آزاد شد به طوری که هرکس هرچیز را که میخواست منتشر میکرد و هر حرفی زده میشد و خیلی هم به این موضوع افتخار میکردند. لکن بعد از چند سال متوجه شدند این یک مورد منفیست و اینکه تعدد نشریه ها وجود داشته باشد و هرکس هرآنچه که تمایل داشته باشد بیان کند خوب نیست، هرچند از نظر کمی آمار تولیدات بالا رفت اما از نظر کیفی، بی محتوا بودند. حتی برخی اساتید لفظ آشغال را برای توصیف نشریات بی محتوا به کار میبردند. در این مرحله بعد از مطرح شدن بحث آزادی بیان، اتفاق مهمی که رخ داد به وجود آمدن رسانه های تجاری بود یعنی در کنار رسانه و شبکه های دولتی رسانه های تجاری نیز شکل گرفتند که افراد به صورت خصوصی مالکیت آن را در اختیار میگرفتند. نکته اینجاست افرادی به دنبال مالکیت خصوصی رسانه ها بودند که یا بیزینسمن های بزرگ یا سران احزاب بودند. شاید در ظاهر این مسئله مثبت و جذاب به نظر برسد که رسانه صرفا دولتی نبود اما در باطن مسئله بدین گونه بود، این افرادی در رأس شرکت های بزرگ اقتصادی و هم در رأس احزاب سیاسی بودند، کنترل اخبار و مطالب را در دست گرفتند یعنی اخبار را به هر سمتی که تمایل داشتند سوق میدانند؛ صرفاً در مورد تلویزیون چنین نبود و سایت های مهم خبری، شبکه های رادیویی و تلویزیونی و روزنامه های مهم را نیز جهتدهی میکردند. در واقع شبکه های رادیو تلویزیونی و سایت ها را به انحصار خود در آورده بودند. گرچه در حال حاضر هم شرایط به همین شکل است.
آیا علیه دولت وقت هم چیزی بیان میشود؟
بله گفته میشود اما دولت دیگر مثل زمان سوهارتو درگیر فساد نیست. چنین چیزی تقریبا جا افتاده و دولت میداند با این نقدها چیزی زیر سوال نمیرود. یعنی مورد منفی ای تلقی نمیشود.
آیا این نقد ها باعث برانگیختن مردم و آشوب علیه دولت نمیشود؟
چون مردم انقلاب را تجربه کردند و در سال ۱۹۹۸ هم رفورم را به وجود آوردند دیگر دنبال این چیزها نیستند، نهایتاً اگر به دنبال تغییر باشند از یک حزب سیاسی به حزب دیگر شیفت میکنند. در همین حد است.
یعنی نهایت ِ تأثیر گذاری رسانه ها در این کشور با توجه به تکثری هم که دارند تغییر از یک حزب به حزب دیگر است؟
بله چراکه مالکان این رسانه ها سران یا افراد کلیدی احزاب هستند پس بدیهیست که افکار را به سمت منافع حزبی خود متمایل کنند.