کرونا از زمان پیدایش تاکنون مهمترین چالش انسان مدرن محسوب میشود. این چالش در حوزههای گوناگونی مطرح است که یکی از مهمترین آنها حوزه دین و آموزههای دینی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در دوران کرونا برخی سخن از تضعیف باورهای دینی نزد مردم به میان میآورند و برخی دیگر در نقطه مقابل، سخن از توجه عمیق و آگاهانه به آموزههای دینی را مطرح میکنند. باید توجه داشت که در اینجا مراد از دین صرفاً تعالیم مندرج در متون مقدس نیست بلکه تجربه دینی مردم و تدیّن مدنظر است. در دوران کرونا آموزههای دینی به نحوی با تجربه زیسته انسان آمیخته شد و از رهگذر این آمیختگی، برخی نگاههای سطحی زدوده و باورها و یافتههای دینی از عمق و خلوص بیشتری برخوردار شد.
به عنوان مثال درک انسان از خدا و آموزه معاد از نوعی نسبت سنجی میان دوگانه مؤمن-کافر یا باورمندی و عدم باور به معاد به درک زیسته، فردی، اصیل و ناب از امر الوهی و اوصاف و افعالش تغییر یافت. بررسی این تغییر نگرش بدون شک در حوزه فرهنگی-اجتماعی نیز بازتاب یافته و آثاری از خود بر جای گذاشته است. کرونا از آنجا که توانست تجربه مشترکی را میان انسانها پدید آورد، باعث نوعی درک یکپارچگی جدید از مهمترین نیازهای بشر مثل حس نوع دوستی و هم دردی فراتر از مرزها و آیینها شد، این تقریب نیازها و دغدغهها در آینده نوعی معنویت گرایی جدید را رقم می زند. در این مقاله میکوشیم به اجمال ابعاد این موضوع را تصویر و ترسیم کنیم.
مقدمه
درک بحبوحهٔ آشفتگی دینی در دنیای مدرن و تزلزل باورهای دینی مردم از یکسو و فرآیند دنیاگرایی و جهان بینی انسان مدار از سوی دیگر باعث میشود تا در مواجهه با پدیدهٔ کرونا و تحلیل آن از منظر متدینان کمی دست به عصا باشیم. امّا نقطهٔ قابل اتکا در بحران ناشی از کرونا در جهان معاصر همانا حس یکپارچگی عاطفی و همدردی بین مردم جهان است که به ما جرأت فراروی از تفسیرهای رایج دربارهٔ فقدان یا کمبود معنویت در جهان معاصر را میدهد. کرونا هر چند مثل سایر بیماریهای فراگیر قابل تبیین علمی و سپس دست یافتن به واکسن برای درمان آن است امّا از بُعد معنوی توانسته است نوعی تفکر فراگیر دربارهٔ دین و تجربهٔ دینی را رقم زند. به عبارت دیگر بیماریهای فراگیری از قبیل کرونا میتواند زمینه ساز انتقال به پیام ادیان باشد که همانا: نقب زدن به عالم معنا است (ملکیان، سیری در سپهر جان، ص ۱۱۹). این نقب زدن به واقعیت معنوی غرض همهٔ سنتهای مقدس است.
دین در وسیعترین معنای خود معیار مقدسی است که تمام زندگی بر اساس آن شکل میگیرد. این معیار مقدس همان راه کلّی زندگی است که در قالب آموزههایی از سوی خداوند فرستاده شده است. (نصر، انسان سنتی و انسان مدرن، ص ۹۱) متون مقدس از این منظر در انتقال پیام اصلی یکسان، از طریق دینفطری واحد که به زبانهای مختلف و در شرایط متفاوت نازل شده است، با هم مرتبطند.
تأکید بر فطری بودن دین از اهمیت بسزایی در درک مسأله مقاله برخوردار است. از آنجا که انسان دارای فطرت الهی ثابتی است که در طی اعصار و قرنها و نیز در اقلیمهای مختلف تغییری نخواهد کرد، دین نیز چون به فطرت انسان مربوط است از نوعی وحدت و ثبوت برخوردار است. البته این وحدت و ثبوت ناظر به اصول کلّی و اصلی دین است هر چند فروع دین که از آن به منهاج و شریعت تعبیر میشود، متغیر باشد. (جوادی آملی، دین شناسی، ص ۱۸۹). بر این اساس باید گفت نگاه فطری به دین از سویی و از سوی دیگر نگاه به کرونا به عنوان تجربهٔ مشترک انسانها باعث بروز و ظهور درکی جدید از آموزههای دینی به مثابهٔ نوعی توجه به مبدأ هستی و معنویت حاصل از این توجه شده است.
سئوالی که مطرح میشود این است که قبل از ظهور کرونا انسان به چه مرحلهای از شعور دینی و معنویت گرایی رسیده بود و چقدر از هویت واقعی خودش (فطرت) فاصله گرفته بود که پدیدهای چون کرونا باید انسان را به برگشتن به سوی فطرت و هویت حقیقی خویش متذکر شود؟ شاید بتوان از پاندمی کرونا به سونامیِ بیداری تعبیر کرد.
الهیات کرونا
در خصوص مسأله کرونا باید گفت رویکردهای جدیدی در جوامع غربی در میان الهیدانان و فیلسوفان شکل گرفته است که میتوان از آن به الهیات کرونا تعبیر کرد که با نگاهی پدیدار شناسانه به تحلیل عمیقتری از اثر گذاری این پدیده بر سبک زندگی (Life style) انسانها میپردازند.
از سوی دیگر علاوه بر تحلیل الهیاتی از این پدیده به توصیههایی در حوزهٔ اخلاق عملی نیز اشاره میکنند مواردی از قبیل: نوع دوستی، از خودگذشتگی، تقویت احساس همدلی و پرهیز از هرگونه تمسخر و تحقیر. البته باید گفت کرونا باعث شد تا نسبت به برخی تلقیهای دینی بازنگری داشته باشیم و از ترویج مفاهیمی که رنج و ترس و نا امیدی ایجاد میکنند دوری کنیم. بلکه از نوعی الهیاتِ امید آفرین در راستای تسکین آلام و رنجهای بشری استفاده کنیم. از سوی دیگر تجدید نظر در پرداختن به پرسشهای وجودی (Existential questions) دربارهٔ مسأله شرّ و ارتباط آن با عدل الهی، موضوعاتی مثل مرگ و تنهایی و سایر موارد را میطلبد.
طبق برخی گزارشها مثل گزارش مرکز پژوهشی پیو که در اکتبر ۲۰۲۰ انجام شد تقریباً یک سوم (۳۵%) از مردم آمریکا معتقدند که کووید ۱۹ حامل یک یا چند پیام از جانب خداوند است. (گزارش منتشر شده در سایت دین آنلاین ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰). طبق گزارش کریستین سیجرز محدویت هایی کرونایی کالیفرنیا از سیاست یک بام و دو هوا تبعیت میکند. چرا مناسک مذهبی محدودیت دارد امّا سینما و صنایع سودآور فارغ از محدویت به فعالیت خود ادامه میدهند؟ مخالفت با تجمعات مذهبی نابرابرانه بود، یعنی برخوردی که با تجمعات مذهبی داشتند با دیگر فعالیتهای مشابه فرق میکرد. همانطور که دادگاه تصریح کرده یک ایالت نباید دربارهٔ تجمعات مذهبی بدترین حدس و گمانها را بزند اما دربارهٔ تجمعات شغلی اصلاً احتمال وقوع پیامدهای نامطلوب را ندهد. (سایت دین آنلاین، ۱۲/۰۲/۱۴۰۰، تلاش برای نجات دین از چنگال کرونا).
این رویکرد دوگانه در جوامع مختلف که از سوی سیاستگذاران وضع میشود و نوعی غرض ورزی در آن نهفته است، متدیّنان را آزرده کرده است امّا باید گفت پاندمی کووید ۱۹ تأثیر قابل توجهی برای ارتقای سطح دینداری در میان افراد داشته است. در توضیح این مطلب باید گفت مسائل دینی و الهیاتی در قالب اصطلاحات وجودی (Existential) مطرح میشوند و برطبق وحی و یا انکشاف و تجربهٔ دینی پاسخ داده میشوند. از این رهگذر حدّ و مرزهای دینی دستخوش تغییر شده است. نسبت میان نهاد دین و جامعه و نهاد دین و فرهنگ تغییر یافته است. کرونا باعث ایجاد تجربهٔ مشترکی میان انسان شده است که نوعی عبور از مرزهای دینی و جغرافیایی را رقم زده است. حال در این وضعیت به تعبیر پل تیلیخ اگر دستگاههای دینی به مخاطرهٔ عبور از مرزهای هویتی خود تن ندهند برای افراد بیشماری که وابسته به آنها هستند، اثر و خاصیتی نخواهند داشت و دغدغهٔ شکست خوردن میتواند خودپسندی متعصبانهای به بار آورد که میکوشد فرهنگ را در خود بگنجاند و حدّ و مرزی را که در مقابل آن است، از میان بردارد. (پل تیلیخ، آیندهٔ ادیان، ص ۹۰).
این تجربهٔ مشترک میان انسانها نوعی تذکر نسبت به ماورای طبیعت نیز هست و محصول آن نوعی فراروی از کرانمندی و درک ذات الهی به مثابه امر ناکرانمند است. در این راستا زیستن با ذات الهی و در جهت آن هدفی بزرگ و ارزنده میشود که میتواند زندگی ما را معنادار و دارای پیامی اصیل گرداند. در این تجربهٔ مشترک به تعبیر پل تیلیخ ذات الهی میتواند از جانب خودش از مرز بگذرد و به امر کرانمند برسد (همان، ص ۱۰۱).
کرونا، تجربه امر قدسی و معنای زندگی
از موقعیت مرزیِ پل تیلیخ به دینداری نابِ ویلیام جیمز پل میزنم. جیمز در کتاب «تنوع تجربهٔ دینی» نحوهٔ مواجههٔ انسان با امر قدسی و چگونگی برقراری این مواجهه را بررسی میکند. جیمز در تعریف دین بیشتر بر ابعاد فردی، باطنی و احساسی آن تأکید میکند و به دنبال ترسیم رابطهٔ شخصی انسان با خداست. از اینرو برآنست در برخی شرایط حساس و دشوار انسانها از اعماق وجود در پی امر قدسی نوعی دینداری ناب و خالص (parity) را تجربه میکنند؛ شرایط سخت بیماری مثل وضعیتی که کووید ۱۹ ایجاد کرده است همانند وضعیت ساکنان کشتی در حال غرق شدن است که از عمق وجود آن امر قدسی را فرا میخوانند. پاندمی کرونا این تجربهٔ مشترک را برای بسیاری از انسانها رقم زده است و از رهگذر آن نوعی خلوص دینی به ارمغان میآورد. نکتهٔ قابل ذکر این است که پیرو این تجربه و دریافت، میتوانیم از آشکار شدن نوعی طرحِ معنادار برای زندگی انسان مدزن سخن بگوییم، انسانی که گویی یا به سمت بیمعنایی کشیده شده است و یا نیازمندترمیم آن است. جیمز برآنست انسانها با تجربه نابی که از امر قدسی بدست میآورند، آثار معنویای را واجد میشوند که انسان را به سوی عالم ماورای طبیعت سوق میدهدکه از مهمترین تجلیات این تجربه، دعا و نیایش (prayer) است. (James, the varities of religious experience, p.358-359).
پاندمی کرونا از جمله موقعیتهای مرزی است که جامعهٔ جهانی را در معرض تجربهٔ ناب امر قدسی قرار داده است. هرچند ممکن است این موقعیت موقت و گذرا باشد امّا حتماً تجربهٔ مهمی برای انسان مدرن محسوب میشود. تجربهای که ناشی از نوعی ناامیدی از هر آنچه که میتوانست مانع پیشروی این بیماری شود. تجربهای که با در خطر دیدن جان انسانها در هر لحظه و از بین رفتن بسیاری از انسانها، وی را به سمت دعا و نیایش برای رها شدن از این وضعیت سوق داد که نمونههای بسیاری از آن را در جهان شاهدیم از قبیل نیایشها و دعاهای دسته جمعی در اماکن عمومی و خیابانها در کشورهای مختلف.
شاید بتوان گفت پاندمی کرونا میتواند زمینه ساز تولدی دوباره twic- born)) برای انسانها باشد. تولد دوباره به معنای نوعی تحول ایمانی و اخلاقی که در اثر دینداری عمیق و ناب بدست میآید. تولدی که یادآور این سخن منسوب به حضرت عیسی (ع) که: کسی به ملکوت آسمان دست نمییابد مگر اینکه دوبار متولد شود (انجیل متی، ۳:۱۸ و انجیل لوقا، ۱۷:۱۸).
بر اساس آنچه گذشت یعنی از موقعیت مرزی پل تیلیخ به دینداری ناب ویلیام جیمز و از آنجا به معنای زندگی پل میزنیم. همانطور که گفته شد کرونا درد مشترک جوامع انسانی است که میتواند «موقعیت انسانی» را در قرن بیست ویکم نشان دهد. کمترین چیزی که میتوان به عنوان یک ویژگی مشترک به آن اشاره کرد، خواستِ بقا در مقابل تهدیدهای گوناگونی است که از هر سو موجودیت ما را نشانه گرفتهاند. ما انسانها دست کم در قلمرو مرگ گرد هم میآییم. اگر معنای زندگی در هدفِ مشترک انسانها نهفته باشد، در این صورت دربارهٔ چیستی آن چندان تردیدی وجود ندارد. آنچه هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند «خوشبختی» است. به تعبیر ارسطو در اخلاق نیکوماخوسی، خوشبختی همچون شالودهای در زندگی انسان عمل میکند و شما نمیتوانید به گونهای منطقی بپرسید، چرا باید در جستجوی خوشبختی باشیم (معنای زندگی، تری ایگلتون، ص ۱۰۱-۱۰۰).
بر این اساس باید گفت آنچه در سطور بالا دربارهٔ ترمیم معنای زندگی گفته شد، مفهوم خوشبختی را نیز فرا میگیرد. پاندمی کرونا انسان را در مقعیت مرزی حساس وخطیری قرار داده است. دوباره تکرار میکنیم که ما انسانها دست کم در قلمرو مرگ گرد هم میآییم. این عبارت میتواند این معنا را برساند که زندگی همراه با آگاهی بر میرا بودن وحسی از متناهی بودن و شکننده بودنمان است. مرگ اندیشی بجای نفی کردن زندگی از ارزش، آن را فشردهتر میکند و ارتقاء میدهد. لذتِ دیوانهوار ناشی از دم را غنیمت دانستن، چیدن گلی دیگر، نوشیدن جامی دیگر و زندگی کردن چنانکه گویی فردایی وجود ندارد، استراتژی ناامیدانهای برای غلبه بر مرگ است. پاندمی کرونا به نوعی انسان مدرن را به فراروی از این لذت جویی دیوانهوار فرا میخواند. کرونا این بینش را ایجاد کرد که این استراتژی، فریب دادن بیفایدهٔ مرگ است.
از طرف دیگر حس مشترکی که پاندمی کرونا در میان عموم انسانها برانگیخته این است که معنای زندگی راه حلی برای یک مسأله نیست بلکه زیستن به شیوهای معین است. این پرسش ماوراء طبیعی نیست بلکه بیشتر ماهیت اخلاقی و عملی دارد. چیزی جدا از زندگی نیست بلکه چیزی است که زیستن را به امری ارزشمند بدل میکند، میتوان گفت حدّ معینی از کیفیت، عمق، فراوانی و فشردگیِ زندگی است. به این تعبیر معنای زندگی، خود زندگی است.
تجربهای که کرونا در میان جوامع برانگیخت نوعی حس نوعی دوستی، همیاری و همدردی فراتر از آیینها و مرزها بود که نوعی معنویت گرایی جدید را در پی دارد. معنویت گرایی که معنای زندگی را متحول میکند. هنگامی که سنت پل میگوید ما هر لحظه میمیریم بخشی از آنچه که در ذهن دارد شاید این واقعیت باشد که تنها زمانی میتوانیم خوب زندگی کنیم که در قالب نوعی مرگ کوچک، خود را با نیازهای دیگران مرتبط سازیم. (معنای زندگی، تری ایگلتون، ص ۱۱۳-۱۱۲). نتیجهٔ این نگرش نوعی خدمت رسانی دوجانبه خواهد بود که زمینه را برای شکوفایی همهٔ «خودها» فراهم خواهد آورد: نام سنتی این دو طرفه بودن، عشق است، عشقی که در کادر درمان و نیروهای داوطلب مردمی موج میزند.
از دیدگاه ارسطو، خوشبختی (happiness) از رهگذر فضیلت به دست میآید و فضیلت قبل از هر چیز نوعی کردار اجتماعی است نه نگرش ذهنی. خوشبختی بخشی از شیوهٔ عملی زندگی است نه صرفاً نوعی رضایت خاطر درونی و شخصی (ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ص ۳-۱ و کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج ۱، ص ۴۵۳). بر این اساس خوشبختی یا خوش زیستی متضمن شکوفایی خلاق تواناییهای نمونه وار انسانی است که در همان موقعیت مرزی ترسیمیِ پل تیلیخ و همان تجربهٔ ناب شدگیِ ویلیام جیمز ظهور و بروز مییابد. خوشبختی به یک اندازه کاری است که انجام میدهید و چیزی است که هستید. از این منظر خوشبختی در تنهایی محقق نمیشود و این یکی از فرقهای آن با لذتجویی است. از اینرو است که باید گفت فضیلتهای ارسطویی از قبیل خوشبختی اغلب فضیلتهای اجتماعیاند و ما شاهد رشد و توسعه و تعمیق اینگونه فضایل اجتماعی در سراسر جهان در پاندمی کرونا هستیم.
*حمیدرضا خادمی دانشیار پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی «سمت»
منابع:
۱. ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمهٔ سید ابوالقاسم پورحسینی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱.
۲. فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج ۱، ترجمهٔ سید جلال الدین مجتبوی، علمی فرهنگی، ۱۳۶۲.
۳. تری ایگلتون، معنای زندگی، ترجمهٔ عباس مخبر، نشربان، ۱۳۹۷.
۴. جوادی آملی، دین شناسی، مرکز نشر اسراء، ۱۳۹۲.
۵. سید حسین نصر، انسان سنتی و انسان مدرن، ترجمهٔ مهدی نجفی افرا، نشر جامی، ۱۳۹۲.
۶. مصطفی ملکیان، سیری در سپهر جان: مقالات و مقولاتی در معنویت، نگاه معاصر، ۱۳۸۷.
۷. پل تیلیخ، آیندهٔ ادیان، ترجمهٔ احمدرضا جلیلی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴.
۸. Games, w, 2002, the varities of religious experience, landon and newyork, routledge.