در زمان عبدالحمید دوم (۱۹۰۹-۱۸۷۶) عبدالحق حمید در یکی از نخستین شعرهای خود به نام «راه آتی برای مسافر ماضی» حفظ ایمان اسلامی و الگو گرفتن از اروپا را توصیه می کند و شعر را با مصراع « بر خلق جهان انقیاد کن» پایان می دهد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، اسلام گرایی در ادبیات به معنای ادبیات سنتی دینی یا ادبیات اسلامی نیست؛ بلکه گونه ای از آثار ادبی با دغدغه های اسلامی است که در اواسط قرن نوزدهم از مواجهه عثمانی با تمدن غرب پدیدار شد و بازتاب برخی علوم و مفاهیم سیاسی، فلسفی، فرهنگی، علمی و فنی این تمدن و سبک زندگی و ارزش های اخلاقی آن بوده است. اولین اظهارات نوعثمانیان در مورد اسلام گرایی نه در آثار ادبی که در نوشته های تئوریک آنان جای گرفت. با این حال، ضیا پاشا که مانند دیگر نوعثمانیان در نوشته های نظری خود به دفاع از پارلمان و نظام مبتنی بر مشروطه می پرداخت و اسلام را به عنوان منبع چنین نظامی در نظر می گرفت اولین نمونه های ادبی این جنبش را با ابیات زیر بیان کرده است:
«در دیار کفر سیاحت نمودم و بسی شهر و کاشانه دیدم
و چون در ملک اسلام گشت و گذار کردم تنها ویرانه دیدم[۱]
در هر کار خود ملیت را فراموش کردیم
تبعیت از افکار فرنگ، به تازگی باب شده است[۲]
اسلام مانع ترقی حکومت بوده است
این روایت قبلا نبود و جدیدا پیدا شده است[۳]
اندیشه های نامق کمال نیز که با مدافعه نامه رنان[۴] و بسیاری از مقالات خود از نخستین نویسندگان اسلامی در این حوزه به حساب می آید در شعر، نمایشنامه و رمان های وی منعکس نگردید.
در زمان عبدالحمید دوم (۱۹۰۹-۱۸۷۶) عبدالحق حمید در یکی از نخستین شعرهای خود به نام «راه آتی برای مسافر ماضی» حفظ ایمان اسلامی و الگو گرفتن از اروپا را توصیه می کند و شعر را با مصراع « بر خلق جهان انقیاد کن» پایان می دهد. در میان تئاترهای تاریخی حمید، اندیشه هایی وجود دارد که حاکی از اتحاد اسلام و برتری اخلاق اسلامی بر اخلاق اروپای مسیحی است. در برخی آثار از قبیل طارق، تزر[۵]، عبدالله اوسّاگیر[۶]، ابن موسی و نظیفه که پس از مشروطه دوم منتشر شده اند مشاهده می شود که این موضوع از منظر دیگری مورد بحث قرار گرفته است. با انتشار ترجمه های ضیا پاشا از کتاب تاریخ اندلس و تاریخ تفتیش عقاید؛ همچنین نمایشنامه های عبدالحق حمید و سایر نشریات پیرامون همین موضوع، فرآیند غربی شدن مسلمانان اندلس -که تا این تاریخ، مورد توجه عثمانیان نبود- دوباره به عنوان نوعی اسلام گرایی ناخودآگاه مورد توجه قرار گرفت. شایان ذکر است معلم ناجی نیز علیرغم اینکه در این خط فکری قرار نداشت در اثر منظوم خود به نام موسی بن ابی الغازان یا حمیت[۷] که به تاریخ اندلس می پردازد ضمن اشاره به مسائل مربوط به زمان خود، تمدن های اروپایی و اسلامی را مقایسه می کند:
برای ما لازم است محسنات فرنگ
نه همین کفش و جامه تنگ[۸]
احمد مدحت افندی -که در بسیاری از کتاب ها و مقالات از تمدن اسلامی ماقبلِ تمدن غرب دفاع می کرد- نویسنده ای است که در این دوره با برخی از رمان هایش بیشترین رسالت اسلام گرایی را بر عهده گرفت. وی به ویژه در رمان های خود به نام های ایکی خدعه کار[۹]، عجائب عالَم، دمیر بیگ، پاریس ده بیر تورک[۱۰]، گونوللو[۱۱] و آرناوودلار-سولیوتلار[۱۲] بر موضوعاتی چون اسلام و تمدن، اسلام و علم، اخلاق اسلامی تأکید دارد. برخی از داستان ها قهرمانانی مسیحی دارند که برتری اخلاق اسلامی را تحسین می کنند.
در فضای آزادی که با سلطنت مشروطه دوم به وجود آمد جریانات فکری با کسب هویت بارزتر سیاسی و ایدئولوژیک، مفاهیمی مانند اسلام گرایی، اسلامیزاسیون و اتحاد اسلامی به طور مکرر مورد استعمال قرار می دادند. محمد عاکف با نوشته های نظری و سیاسی خود در ادبیات، مهمترین مدافع اسلام گرایی در این دوره است. اشعار محمد عاکف -پس از کتاب کرسی سلیمانیه که جلد دوم کتاب صفحات است- متنی ادبی به حساب می آید که مفهوم اسلام گرایی را به گسترده ترین شیوه بیان می کند. شاعر، با یادآوری وظیفه اساسی بنی آدم مبنی بر اعمار و انتظام زمین، تأکید می کند که کسب آن دانش و فن که غرب، فراچنگ آورده است لازمه خِرد اسلامی می باشد. همچنین بر نقصان تمدن غرب، ستمگری آنان نسبت به مسلمانان و ضرورت اتحاد کل جهان اسلام در برابر این امر اصرار دارد. در کنار این، مهمترین ویژگی عاکف، رفتار انتقادی اوست. از این نظر، صفحات شامل سنگین ترین انتقادها از جهان اسلام توسط یک شاعر مسلمان است. بیت زیر نوع اسلام گرایی او را خلاصه می کند:
بایستی ما در این باب از قرآن الهام بگیریم
و اسلام را در حد ادراک زمان خود بیان کنیم[۱۳]
همان طور که در دوره جمهوری، اسلام گرایی ایدئولوژیک زمینه ای برای فعالیت نداشت مضامین مذهبی در آثار ادبی نیز در سطح بسیار پایینی باقی ماند. با جنبش های دموکراتیک نسبی که در سال های پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده بود انتشارات مذهبی تا حدودی افزایش یافت. در این دوره، نجیب فاضل قیصه کورک با جهان بینی معنوی خود و کاشتن اولین بذر خود یعنی مجله آغاچ[۱۴] و با تألیفات و نشریات فکری و ادبی خود در بویوک دوغو[۱۵] از سال ۱۹۴۳ تا دهه ۱۹۶۰ تنها نماینده یک نوع اسلام گرایی نوین بود.
مضمون اثر وی با عنوان آفرینش یک انسان[۱۶] که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد بیش از آن که اسلامی باشد محتوای دینی، معنویت گرایانه و متافیزیکی داشت که متناسب با شرایط آن سالها بود. او عقاید خود در خصوص نظام جهان اسلام را که با تمام نهادهای اجتماعی و جزئیات آن در کتاب بافت ایدئولوژی[۱۷] مورد بررسی قرار داده بود بار دیگر در یک رمان اندیشمندانه به نام دروغ آینه[۱۸] تکرار کرد. مضامین اسلامی در شعرهای بخش «مساله و جامعه» در کتاب رنج[۱۹] و در برخی نمونه های کتاب نقطه گذاری[۲۰] بارزتر است. آثار منتشر شده دیگر وی در موضوعات مذهبی به ویژه، نزول نور در صحرا[۲۱]، تلالو حلقه[۲۲] و السلام عموما بازنویسی هنرمندانه ای از برخی کتب سیره کهن، نعت و منقبت و سلسله نامه هاست.
پس از سال ۱۹۶۰ تحول ادبی پیرامون مجلاتی مانند ادبیات، ماورا و یونلیشلر[۲۳] که پس از مجله دیریلیش[۲۴] و با حضور اعضای آن متولد شده بود توسط برخی از نویسندگان و محققان به عنوان «جنبش جدید اسلامی» نامگذاری گردید (Kabaklı, IV, 592). نمایندگان این جنبش که پیرامون نجیب فاضل و بویوک دوغو پرورش یافته بودند ترجیح می دادند خط مشی اسلامی خود را به جای اصطلاحِ اسلام گرایی -که دارای مفاهیم ایدئولوژیک کلیشه ای بود- با مفاهیمی مانند «رستاخیز، ادبیات بومی، ادراک متافیزیکی و گرایشات» نامگذاری کنند که بیشتر به افق خلاق هنری و فکری اشاره می کرد.