قدرت اخلاقی یک امر اعطائی نیست که با امضای یک مسئول و به صورت خلقالساعه برای کس و یا کسانی ایجاد شود. قدرت اخلاقی نتیجه عملکرد ثابت و مداوم افراد است.
ردنا (ادیان نیوز) – آقای فلسفی، خطیب معروف، میگفت که یکبار در سخنرانی بعد از ظهر عاشورا، مرثیهی خود را با این عبارت آغاز کردم که ” بو کنید! هورا را خوب بو کنید! بوی دود و سوختن میآید!” مردمی که زیر منبرم جمع شده بودند متوجّه شدند که من چه میگویم. به همین دلیل بشدّت گریستند و روضهخوانی من به جانها نشست. هم ایشان میگفت که یک طلبهای که این سخنرانی و روضهخوانی من را شنیده بود، در بعد از ظهر عاشورای دیگری در مسجد محلهشان همین روش را به کار بسته بود. او نیز وقتی نوبت به مرثیهخوانیاش رسیده بود گفته بود که ” بو کنید! بوی میآید! بوی سوختن میآید.!” اما این بار پامنبریهای او اشک نریخته بلکه با عجله از جا برخاسته و به دنبال منشأ آتش گشته و سخنرانی را به هم زده بودند. تفاوت آقای فلسفی و آن طلبه و یا این دو سخنرانی در چیست؟ محتوای هر دو سخنرانی یکی است. پس دلیل این اختلاف واکنشها در چیست؟ این تفاوت به ذهنیت مستمعان از دو گوینده بر میگردد. در نگاه آنان موقعیت اخلاقی و یا به قول جامعهشناسان قدرت اخلاقی آیت الله فلسفی و آن طلبه با هم متفاوت است. آقای فلسفی برای مردم یک موقعیّت اخلاقی دارد که آن طلبه ندارد. قدرت اخلاقی به میزان توانایی یک فرد بواسطهی شأن اخلاقی او برای متقاعد کردن دیگران به قبول یک باور خاص یا اتخاذ یک راهکار خاص اشاره دارد.
قدرت اخلاقی کیفیتی است در برخی افراد که میتوانند دیگران را از دوراهیهای اخلاقی درآورده و به انجام کاری که هنوز برای انجام و یا ترک آن تصمیمی نگرفتهاند وادارد. از این نظر، وجود قدرت اخلاقی یکی از ضرورتهای اجتماعی است که میتواند به صورت خاص نزاعهای اخلاقی شهروندان را در مورد تفسیر صحیح از قواعد اخلاقی پایان داده و از درگیری و کشمکش جلوگیری کند.
قدرت اخلاقی یک امر اعطائی نیست که با امضای یک مسئول و به صورت خلقالساعه برای کس و یا کسانی ایجاد شود. قدرت اخلاقی نتیجه عملکرد ثابت و مداوم افراد است و اگر کسی مثل گاندی و یا ماندلا و … میتوانند دلهای زیادی را با خود همراه کنند، و بلواهای اجتماعی زیادی را بخوابانند و آشتی ملی ایجاد کنند، این قدرت را از مداومت خود بر یک زندگی اخلاقی و نیّتهای اخلاقی خود به دست آوردهاند. البته این قدرت عمیقاً شکننده است. اگر شهروندان یک جامعه احساس کنند که افراد و یا سازمانهایی در تصمیمگیریها و مواعظ خود نیّتهای دیگری (غیراخلاقی) دارد، قدرت اخلاقی آن فرد و یا سازمان را نخواهند پذیرفت. وقتی بیشتر مردم به تصمیم یک نهاد و یا سازمان معترض هستند و نمیتوانند آن را عادلانه تفسیر کنند، معنایش این است که آن نهاد و سازمان قدرت اخلاقی خود را از کف داده است. در این صورت نباید به مردم فشار آورد! آن نهاد و سازمان باید در عملکرد خود تجدید نظر کند.