عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع) ضمن تبیین نقشه پلید مأمون از طرح پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع) بیان کرد: یکایک تدابیر امام(ع) در برخورد با مأمون قابل تحلیل سیاسی است و نشاندهنده عمق درایت امام(ع) برای خنثیکردن نیات پلید مأمون بود. از جمله نیات مأمون دفع خطر حرکتهای اعتراضی شیعیان بود، اما با تدابیر حکیمانه حضرت رضا(ع) هیچ یک از این نیات محقق نشد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، عباس تقویان، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع)، به ارائه توضیحاتی در خصوص سیره زندگی امام رضا(ع) و مسئله ولایتعهدی ایشان پرداخت و بیان کرد: برای شناخت سیره و سنت ائمه(ع) در شئون مختلف و شناخت شخصیت اهل بیت(ع)، لازم است که شرایط زیستی، محیطی و اجتماعی آنها را تحلیل کنیم تا مشخص شود در چه شرایطی زندگی میکردند و واکنشهای آنان به وقایع عصرشان چطور بوده است. امام رضا(ع) در شرایطی به امامت رسیدند که شرایط در جهان اسلام بغرنج بود. حضرت(ع) در مدینه بودند و پدر ایشان توسط بنیعباس به شهادت رسیده بود.
وی تصریح کرد: امام کاظم(ع) پس از سالها حبس در زندان هارون، شهید شدند و در این شرایط، یک اختناق عجیبی حاکم شده بود. تعابیر راویانی که شرایط اجتماعی آن زمان را تصویر کردهاند، بسیار قابل تأمل است؛ برای نمونه، محمد بن سنان میگوید: «از شمشیر هارون خون میکشید». بزرگترین هنر امام(ع) این بود که توانست در آن شرایط از گزند طوفان بلا به سلامت عبور کند و با شیوه تقیهآمیز شگفتآوری که داشتند، جان خود را که محور حیات شیعیان بود، حفظ کنند و در دوران قدرت یکی از مقتدرترین خلفای بنیعباس؛ یعنی مأمون عباسی دست به مبارزه بزنند که عبارت از جبهه مبارزه مخفی بود که امام(ع) در پیش گرفت.
این استاد دانشگاه گفت: مأمون در سال ۱۹۸، از جنگ قدرت با برادرش؛ یعنی امین فارغ شد و جریان از این قرار بود که مأمون، برادر خود را کشت و این نشان میدهد که حبّ جاه و مقام وی در چه وضعیتی بوده که به برادر خود نیز رحم نکرد و میخواست، هم رقیب خود را حذف کند و هم به مخالفین بنیعباس، مخصوصاً شیعیان، قدرتنمایی کند. طبیعتاً قافلهسالار و رهبر فکری و عقیدتی نهضتهای شیعی نیز امام هشتم(ع) بود که در مدینه حضور داشت.
تقویان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ماجرای ولایتعهدی بیان کرد: یکی از پدیدههای قابل مطالعه تاریخ اهل بیت(ع)، مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع) است که مسبوق به سابقه هم نیست و در زمان هیچ امامی چنین تعاملی بین امام(ع) و حکومت وقت را نمیبینیم. به غیر از مقطع کوتاهی که امام مجتبی(ع)، امام بود که ماهیت حرکت ایشان نیز با امام رضا(ع) تفاوت داشت. در حقیقت، هرچند جوهره حرکت ائمه(ع) واحد است، اما جلوههای مختلفی دارد.
وی بیان کرد: با آن ترسیمی که از شرایط اجتماعی آن زمان ارائه شد، روشن است که مأمون قصد داشت بهنحوی حکومت خود را مشروعیت ببخشد و پایههای حکومت خود را مستحکم کند و از طرفی هم، تهدیداتی که به حکومتش متوجه میشد را خنثی سازد. بنابراین با یک حیلهای تصمیم گرفت که از تهدید امام(ع) و شیعیان، فرصتی ایجاد کند و ماجرای دعوت امام(ع) از مدینه به خراسان کلید خورد. طبیعتاً اهداف و انگیزههای مختلفی از این حرکت داشت و وقتی تامل میکنیم و با یک نگاه عمیق به این سیاست مزورانه نگاه میکنیم، میفهمیم که چه حیله شیطانی را در نظر داشت که با تدابیر امام(ع) همه آنها از بین رفت.
تقویان با اشاره به اهداف پلید مأمون از چنین کاری بیان کرد: یکی این بود که، اولاً مامون میخواست صحنه مبارزات شیعیان را از حالت مشکلآفرین به عرصه فاعلیت سیاسی بیخطری تبدیل کند و به زعم خودش گمان میکرد اگر امام(ع) را به عنوان یک مقام حکومتی تعیین کند، طبیعتاً همه آن حرکتهای معارض را میتواند تحت کنترل درآورد. نکته دوم این بود که مدعای تشیع را مبنی بر اینکه خلفای عباسی و اموی را نامشروع میدانستند را از بین ببرد و به عباسیان مشروعیت ببخشد.
وی افزود: مأمون میخواست امام(ع) را که مأنون مبارز و معارض بنی عباس بود به کنترل خود درآورد و به تبع امام(ع)، همه علویان را تحت سیطره خود درآورد و این موفقیت را خلفای پیشین نیز به دست نیاورده بودند و اگر مامون میتوانست این کار را بکند، بسیار کار مهمی بود. نکته دیگر اینکه ائمه در طول تاریخ، یک جایگاه مردمی مقبول و بلندی داشتند و قبله امید و آرزوهای مردم بودند و طبیعتا پذیرش یک مقام دولتی میتوانست این جایگاه را تضعیف کند و مردمیبودن را نسبت به امام رضا(ع) از بین ببرد که این نیز یکی از نیات شوم مأمون بود که با تدابیر امام(ع) این نیز خنثی شد.
این استاد دانشگاه گفت: یکی دیگر از اهداف مامون این بود که میخواست برای خود یک حیثیت معنوی ایجاد کند. توانسته بود بر قدرت سوار شود، اما اگر قدرت با یک حیثیت معنوی نباشد شکننده خواهد بود و به این ترتیب، میخواست با استفاده یا سوءاستفاده از امام(ع) چنین حیثیتی را به دست آورد. اما یکی دیگر از نیات مأمون در این راستا، این بود که در پندار وی، امام(ع) در این کار به یک توجیهگر دستگاه خلافت تبدیل میشد، البته او این طور فکر میکرد، اما در ارزیابی خود، دچار اشتباه شد و تصور میکرد، امام(ع) نیز میتواند تحت تاثیر قرار بگیرد که چنین نبود.
تقویان با اشاره به راهبرد امام رضا(ع) در مقابل حیلههای مأمون بیان کرد: امام رضا(ع) تدابیری را در پیش گرفتند که نقشه مأمون را خنثی کرد؛ از جمله اینکه، وقتی از مدینه به سمت خراسان رفتند، فضا را علیه جور بنیعباس و خلافت مأمون آماده کردند و فضای مدینه را از نارضایتی مملو کردند و شیعیانی که در مدینه بودند به نیت شوم مأمون واقف شدند که پشت احضار امام(ع) توسط مأمون، یک شیطنت بوده است که امام(ع) با این حرکت خود و بیان حقایق به شیعیان، نشان دادند که در پس این نقشه چه نیت شیطانی وجود دارد.
وی تصریح کرد: از طرفی، زمانی که خلیفه به عنوان قدرت حاکم قلمرو اسلامی پیشنهاد ولایتعهدی را مطرح کرد، در بادی امر، امام(ع) زیر بار نرفتند و قضیه به آنجا رسید که مأمون امام(ع) را به کشتهشدن تهدید کرد. امام(ع) در شرایطی ولایتعهدی را پذیرفتند که همگان فهمیدند جان امام(ع) در خطر است و در این شرایط حفظ جان با شرایط خاص خودش لازم است و امام(ع) از همه اسباب و وسایل حکیمانه برای دفع خطر مأمون و نرفتن زیر بار جور و ستم مأمون استفاده کرد و اینها موجب شد که توطئههای مأمون خنثی شود و باید توجه داشت که هر چهره غیرمعصومی اگر جای امام(ع) بود، در درون حکومت مأمون هضم میشد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: سیره ائمه(ع) برای ما حجیت دارد. وقتی به ظاهر سیره آنها بنگریم، شاید در بدو امر، اختلافی را در حرکت آنها احساس کنیم و فکر کنیم که شاید آنها یک تعارض رفتاری دارند، اما اگر تاریخ را عمیقاً نگاه کنیم میفهمیم که بدون هیچ تعصبی، ائمه(ع) بهترین واکنش و شیوه رفتاری را در مقابل خلفای جور در پیش گرفتند. یک زمان لازم بود که مواجهه مستقیم با خلفا صورت بگیرد و در زمان دیگر، این برخورد به دلایلی مناسب نبود؛ مانند زمان صادقین(ع) که البته حرکت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قابل قیاس با هیچ حرکتی نیست و تاثیرات شگرفی در تاریخ شیعه ایجاد کردند و شیعه را احیا کردند و از نابودی نجات دادند. پس از صادقین(ع) نیز این مبارزه مخفی ادامه یافت و بهترین موقف نیز همین بوده است. اگر در این شرایط ائمه(ع) به صورت علنی مخالفت میکردند، شیعیان ضربه شدیدی میخوردند و ایبسا آثار منفیاش قابل رفع نبود.
تقویان افزود: به همین دلیل، سیره اهل بیت(ع) فارغ از اینکه این حضرات(ع)، معصوم بودند و ما به لحاظ کلامی معتقدیم آنها خالی از هر خطا و اشتباهی هستند و هر امامی آن کاری که باید انجام دهد را انجام داده است و این از منظر کلامی درست است، اما از منظر نگاه تاریخی، سیاسی و اجتماعی نیز فارغ از بحث عصمت وقتی به بحث نگاه کنیم و به صورت بیطرف مسئله را ببینیم، میفهمیم در زمان امام رضا(ع) بهترین مواجهه با حکومت، اختیار شده است.
وی تصریح کرد: تکتک تدابیر امام(ع) در برخورد با مأمون قابل تحلیل سیاسی است و نشاندهنده عمق درایت امام(ع) برای خنثیکردن نیات پلید مأمون بود. امام رضا(ع) زمانی که به ولایتعهدی ظاهری مأمون تن داد، شرط کرد که در هیچ کار حکومتی دخالت نکند. این شاید از نظر ما امر سهلِ ممتنعی باشد و در بدو امر سوال کنیم، چرا امام(ع) از این موقعیت حُسن استفاده را نکرد، اما وقتی به عمق تدبیر امام(ع) نگاه میکنیم، این طور است که امام(ع) میخواهد بگوید من اصلا مشروعیتی برای مامون قائل نیستم و اصلا امام(ع) دنبال دخالت بودند، اما دخالت در آن مقطع، شاید به معنای تایید حکومت جور مأمون تلقی میشد.
این استاد دانشگاه گفت: از طرفی در زمان ولایتعهدی، امام رضا(ع) یک حرکت فرهنگی و علمی وسیعی را آغاز کردند که در قالب مناظراتی بود که با رؤسای اقوام گوناگون داشتند که در منابع ما نیز ذکر شده است و پس از یکی از مناظرهها یک دانشمند زرتشتی مسلمان میشود که بسیار مهم است و در کنار ایشان، رؤسای دیگر ملل و نحل نیز مشارکت داشتند و امام(ع) به صورت مفصل نظرات خود را در قالب پاسخ به شبهات آنها ارائه کردند. امام(ع) از ظرفیت بالای علمی خود برای دفع شبهات علمی مکاتب ملل و نحل استفاده کردند و به این ترتیب، جایگاه خود را در میان مردم مطرح فرمودند.
تقویان در بخش پایانی صحبتهای خود به قرائت حدیثی از امام رضا(ع) پرداخت و بیان کرد: حضرت(ع) فرمود: «لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّی تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراهُ النّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ»؛ یعنی مؤمن به درجه ایمان واقعی نمیرسد، مگر اینکه به سه خصلت برسد و به یک امر خدایی، نبوی و ولوی دست یابد؛ خصلت الهی، کتمان سر است. خصلتی که باید از پیامبر ارث برد نیز مداراکردن با مردم است و سوم نیز خصلتی است که از ولی خود باید دریافت کند و آن، صبر در مصائب و مشکلات است.