دعا بهمعنای آن نیست که ما چیزی بهدست آوریم؛ دعا برای آن نیست که آن را جانشین مسئولیتهای انسانی و عقلی خودمان بکنیم و در متن تشیع علوی که مظهر مکتب نیایش و بنیانگذارش، امام سجاد (ع)، «زیباترین روح پرستندۀ» تاریخ بشر و جامعه و فرهنگ ماست، نیایش، مکتبی است که تجلیگاه عشق، آگاهی نسبت به جهان و عرصۀ نیازهای بزرگ انسانی است. «دعا» جهاد و مبارزۀ اجتماعی و جمعی در یک وضعیت ناهنجار اجتماعی است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، تلقی رایج این است که مناجات و نیایش یکی از مناسک دینی است که بین فرد و خالق صورت میگیرد و یک دیالوگ درونی و کاملاً باطنگرایانه است؛ اما آیا این رفتار معنوی و معناگرا، نسبتی با عینیت اجتماعی هم دارد؟ آیا مقولۀ تقاضا و طلب، بهعنوان یکی از پربسامدترین مؤلفهها در متون ادعیه، متأثر از نیازهای اجتماعی افراد است؟ یا احیاناً مفاهیم توصیه شده در ادعیه، قرار است اصلاحاتی در روندها و فرآیندهای جامعۀ اسلامی ایجاد کند؟ فارغ از تأثیر و تأثر تحولات اجتماعی بر محتوای مناجاتها و بالعکس، بهواقع نفس دعا کردن را میتوان یک کنش سیاسی-اجتماعی در متن جامعه تلقی کرد یا خیر؟
در این وادی سؤال بسیار است و میزان تأملات و پژوهشها در این زمینه، فرسنگها با انتظارات فاصله دارد.
در یک کلام، اما به نظر میرسد که ماهیت دعای شیعی، کاملاً متناظر با امر اجتماعی و سیاسی است و کارکرد پررنگی در زمینۀ هویتسازی برای آن قابلتصور است.طرح این ادعا بدون اثبات آن، در یادداشتی که تنها رسالتش، مطلعی برای پروندۀ پیش روست، طبیعتاً اقدامی ناشیانه بهنظر میرسد؛ اما بهانهای است برای اشاره به یکی از معدود طرحوارههای نظری که در فضای کم رونق دعاپژوهی، بهعنوان چارچوب مفهومی برای این گزاره میتوان به آن استناد کرد. الگویی که علی شریعتی، در «زیباترین روح پرستنده؛ امام سجاد (ع)» -که اثری جذاب و ایدئولوژیک دربارۀ کارکردهای فرهنگی و سیاسی دعای شیعی بهشمار میرودـ با استناد به «صحیفۀ سجادیه» ارائه کرده است.
وی معتقد است که دعا در طول تاریخ، فارغ از نسبتش با هر یک از ادیان، همواره تجلی دو مفهوم بوده؛ یکی نیاز و دیگری عشق. در این رابطه، اما توضیحی اضافه میکند که: «گرچه عشق را نیز میتوان یکی از نیازهای روح گفت؛ اما بهخاطر اینکه خودش یک نیاز کاملاً مستقل است، یک ماهیت مرموز و یک شعلۀ اهورایی و الهی در درون روح آدمی است و بیش از هر چیز در زندگی آدم، دستاندرکار است و بیش از هر چیز در نظر آدم مجهول است؛ در نتیجه مستقل از نیاز و فقر شمرده میشود.»
لایۀ دوم از این الگوی نظری، به مقولۀ دعا در اسلام میپردازد و معتقد است که اسلام با حفظ همین دو مقوله از تجلیات دعا، بُعد سومی را نیز بر آن افزوده که ویژۀ دعای اسلامی است و آن عبارت است از: بُعد آگاهی، فکری و یا حکمت و ایجاد خودآگاهی فلسفی و اعتقادی، برای نیایشگر در متن دعا.
علی شریعتی در این مرحله به تغییر در مخاطب دیالوگهای دعاکننده اشاره میکند و میگوید: «اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند، همیشه دعا جهتش از طرف انسان بهطرف معبود و بهطرف خدا است؛ اما در بُعد آگاهی، برعکس است؛ نیایشگر در حالی که دعا میکند، مخاطب در حقیقت خود اوست، برای اینکه در این قسمت [توجه به بُعد]حکمت است در اینجا چیزی از خدا خواسته نمیشود. [در مقام خواستن]مخاطب خداست. من او را میخوانم، دعا میکنم –یعنی میخوانم– همچنین در اینجا احساسات عرفانی و پرستش و محبت و عشق خودم را به محبوب و معبودم عرضه نمیکنم تا جهت احساس از جانب من بهطرف خداوند باشد. در این بعد سوم که اسمش را بعد آگاهی، یا بعد ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، یا آموزش فکری میگذارم، در حالی که من خدا را در شکلی که نامش دعاست میخوانم، خودم مخاطب هستم و دعا متن درس است.»
شریعتی، در لایۀ سوم از چارچوب نظری خود، از متن دعای شیعی به «امر سیاسی» میرسد؛ امری که متعلق به سرشت متافیزیکی، ماهیت ذاتی، سرنوشت تاریخی و در نهایت منش اجتماعی-فرهنگی تشیع علوی و زیست جهان شیعیان است. او بُعد چهارمی نیز به دعا در «نسخۀ شیعی» آن میافزاید که برگرفته از سرشت نوستالژیک و سرنوشت تراژدیک شیعه در طول تاریخ بوده و عبارت است از: «استفادۀ سیاسی-ایدئولوژیک از دعای شیعی برای مبارزه». به باور او: «شیعه، بهخاطر سرنوشت تاریخی و اجتماعی خاصش که مبارزه با دستگاه حاکم بوده و همچنین نداشتن هیچگونه وسیلۀ جهاد و نیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اعتقادی، فکری، گروهی و ارائۀ خواستها، ایدهآلها، اصول عقایدش و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بر خودش و دیگران، فرم دعا را که در عالیترین شکلش، دعای امام سجاد (ع) است، بهعنوان وسیلۀ جهاد و نیز وسیلۀ ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنجها، دردها و همچنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسلیمها، جنایات، ظلمها، مظلومیتها، جلادیها و شهادتهایی مورد استفاده قرار داده است که مجموعاً سرنوشت تاریخی شیعه را در تاریخ اسلام شکل میداده است و همۀ آنها در متن دعای شیعی تجلی دارد.»
صورتبندی او در این لایه اینگونه تکمیل میشود که: «دعا، هم «یک نوع حرف زدن است با خدا» –چنانکه همیشه بوده– و هم برای شیعه «یک نوع حرفها را زدن» است؛ بنابراین دعای شیعه بهصورت کاملترین مکتب، خودش در چهار بُعد مشخص میشود: نیاز، عشق، آگاهی، مبارزه»
جمعبندی شریعتی که نتیجهگیری همین یادداشت کوتاه نیز بهحساب میآید، شامل ۴ نکته است، ۲ نکته دربارۀ اینکه دعا چه چیزی نیست و ۲ نکته در این رابطه که حقیقتِ دعای شیعی چیست: «اولاً دعا بهمعنای آن نیست که ما چیزی بهدست آوریم؛ ثانیاً دعا برای آن نیست که آن را جانشین مسئولیتهای انسانی و عقلی خودمان بکنیم و ثالثاً در متن تشیع علوی که مظهر مکتب نیایش و بنیانگذارش، امام سجاد (ع)، «زیباترین روح پرستندۀ» تاریخ بشر و جامعه و فرهنگ ماست، نیایش، مکتبی است که تجلیگاه عشق، آگاهی نسبت به جهان و عرصۀ نیازهای بزرگ انسانی است. رابعاً «دعا» جهاد و مبارزۀ اجتماعی و جمعی در یک وضعیت ناهنجار اجتماعی است.»