شهید بهشتی زمان و مکان را میشناخت. نه تنها جغرافیای محدود منطقه، بلکه دنیا را میشناخت و در کنار آن فقه و اجتهاد را هم میشناخت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)؛ حجتالاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب، در گفتوگو با ایکنا، به توضیح درباره اندیشه فقهی و روش دینشناسی شهید بهشتی پرداخت و اظهار کرد: شهید بهشتی یک انسان به تمام معنا روشنفکر دینی بود؛ مثل شهید صدر، مثل امام موسی صدر و مثل شهید مطهری. ویژگی این افراد این است که فهم درستی از اسلام و از زمان داشتند. اگر این دو تا عنصر با هم تلفیق شود، به انسان روشنبینی خاصی میدهد.
وی با بیان اینکه امام خمینی(ره) هم بر نقش زمان و مکان در اجتهاد تأکید داشتند، تصریح کرد: اگر کسی نقش زمان و مکان در اجتهاد را رعایت کند، دیگر هیچ مشکلی نخواهد داشت و روشنفکر و دینشناس میشود. پس اگر دینشناسی و زمانشناسی تلفیق شود، عنصر روشنفکری را تشکیل میدهد. ایشان زمان را میشناخت، مکان را هم میشناخت. ضمناً مکان را جغرافیای محدود یک منطقه نمیدانست، بلکه دنیا را میشناخت. چون دنیا را میشناخت، زمان را هم میشناخت، فقه و اجتهاد را هم میشناخت؛ لذا مصداق «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس» بود. کسی که به زمان خودش عالم باشد، دچار اشتباه و مشکل نمیشود.
رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه خیلی از بزرگان ما در زمان خودشان زندگی نمیکنند و متعلق به ماقبل هستند، گفت: از آنجا که دین یک امر تاریخی و مربوط به گذشته است، این افراد عنصر تطبیق دین بر زمان و مکان را نمیتوانند انجام دهند. این وجه تمایز روشنفکری شهید بهشتی است. خود امام(ره) هم این عنصر را داشتند؛ یعنی دین را میشناختند، زمان و مکان را هم میشناختند.
وی افزود: امام در نامهشان به آیتالله قدیری نوشتند آیا با فقه به معنای مصطلح میشود جامعه را اداره کرد؟ اگر مثلاً قبلاً زکات به چهار چیز تعلق میگرفته است الآن هم به چهار چیز تعلق میگیرد؟ اگر در منزل یک نفر چاه نفت پیدا شد، چون مالک خانه است مالک چاه نفت هم هست؟ در نهایت ایشان در آن نامه گفتند که با آن فقه نمیشود حکومت را اداره کرد. باید زمان را شناخت، اهمیت زمان را هم درک کرد، باید مکان را شناخت، اهمیت مکان را هم درک کرد، آنگاه از تلفیق زمان و مکان اجتهاد کرد.
جامعه اصولگرا از دید شهید بهشتی
نواب درباره ویژگیهای جامعه اسلامی از نظر شهید بهشتی توضیح داد: شهید بهشتی به جامعهای میگفت جامعه اسلامی که اصولگرا باشد؛ یعنی اصول روشنی داشته باشد. یکی از مظلومترین مفاهیم، اصولگرایی است. اصولگرایی که شهید بهشتی دنبال آن بود با هتاکی و جسارت به این و آن و نادیده گرفتن حقوق مردم نمیساخت. شهید بهشتی دنبال جامعهای بود که اصول اسلام در آن رعایت میشود؛ جامعهای که در آن دروغ، توطئه، فحاشی و بیحرمتی نباشد و حقوق واقعی مردم حفظ شود. چنین جامعهای مورد نظر شهید بهشتی بود؛ یعنی یک جامعه به تمام معنا اصولگرا. اگر همه اصول اسلام یکجا با هم پیاده شود، چنین جامعهای مورد نظر شهید بهشتی است.
رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به تداوم جریان فکری شهید بهشتی در عصر حاضر، تصریح کرد: الان اندیشه شهید بهشتی زندهتر از زمان خود ایشان است. چرا؟ چون تأثیرات خودش را گذاشته است و شاید ده سال دیگر اندیشه ایشان بیشتر رشد کند. شهید بهشتی اندیشه نابی داشت که مدام در حال رویش است و مردم به اسلام واقعی نزدیکتر میشوند. علیرغم این تصور که برخی فکر میکنند مردم با دین فاصله گرفتند، اتفاقاً نسل سوم و چهارم انقلاب بیشتر به آرمانهای شهید بهشتی معتقد خواهند بود.
تلفیق اندیشه و عمل با صداقت
وی افزود: شهید بهشتی چیزی غیر از امام خمینی(ره) نیست و امام خمینی(ره) چیزی غیر از شهید مطهری نیست و شهید مطهری چیزی غیر از علامه طباطبایی نیست و علامه طباطبایی چیزی جز شهید صدر نیست. این مجموعهای که در حرکت هستند، از یک گوهر و یک نور هستند. بسیاری از جوانانی که در حوزههای علمیه تربیت میشوند، دنبالهرو این اسلام واقعی هستند؛ یعنی اسلام بیپیرایه. اساساً امتیاز شهید بهشتی این است که عملش با حرفش یکی بود. در هر دو صادق بود. هم در عمل صادق بود، هم در گفتار صادق بود. میگفت حقوق مردم را رعایت کنید، خودش هم معمار قوه قضائیه بود و تلاش داشت حقوق مردم به طور کامل رعایت شود و ظلمی به کسی صورت نگیرد. بنابراین اگر اندیشه و عمل را با هم تلفیق کنیم، چیز فوقالعادهای میشود.
وی در ادامه اظهار کرد: برخی میگویند هیهات که دیگر مثل شهید بهشتی بیاید. خیر، هر انسان معتقد و روشن که عالم به زمان و مکان باشد و دنبال اجرای اسلام واقعی باشد، میتواند دنبالهرو این مسیر باشد. الان یکی از مشکلات ما اسلام سی درصدی است. اسلام سی درصدی همان اسلامی است که به غلط به آن اسلام فقاهتی گفته میشود. چه کسی گفته است اسلام فقط احکام است؟ اسلامی که فقط احکام باشد، میشود اسلام داعشی. اسلام ما اسلام اخلاق است، اسلام اعتقاد است و اسلام احکام. یعنی احکام سی درصد است، اخلاق سی درصد است، اعتقادات هم سی درصد است. اسلام شهید بهشتی اسلام صد درصدی بود. اسلامی که فقط مبتنی بر مناسک و باید و نباید باشد و در آن از اخلاق و اعتقاد خبری نباشد، ارزش ندارد. بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما به خاطر مشکلات اعتقادی است.
وی در پایان گفت: ابتدای رساله نوشته است اعتقاد به خدا و پیامبر(ص) تقلیدی نیست. ما اول باید به خدایی معتقد باشیم که دروغ نگوییم، به قیامتی معتقد باشیم که ظلم نکنیم، به پیامبری معتقد باشیم که از دستوراتش پیروی کنیم. بعد هم نباید فراموش کرد که مهمترین ویژگی پیامبر(ص) اخلاق او بود. بنابراین شهید بهشتی یک انسان معتقد، بااخلاق و ملتزم به احکام بود. اول معتقد بود، دوم بااخلاق بود، سوم ملتزم به احکام بود. اینکه ما اخلاق و اعتقاد را فراموش کنیم، این مسیر گمراه اسلام داعشی است.