کافی است تقویم سال ۱۴۰۰ ما ایرانیها را با سال ۱۳۶۰ مقایسه کنید؛ به سادگی خواهید فهمید که این تقویم نسبت به گذشته تا اندازهی زیادی دینیتر شده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، این پدیده را میتوان نشانهی توسعهی دینداری در جامعهی ایران دانست. نشانههای دیگری هم میتوان برای آن پیدا کرد؛ رشد هیئتهای عزاداری، گسترش مکانهای مذهبی، پررنگ شدن مناسبتهای دینی، تکثیر رسانههای مذهبی، پیدایش امامزادگان جدید، و مداخلهی روزافزون مدّاحان در امر سیاست و اجتماع همه نشانههایی از این توسعه هستند. اگر چه به صورت طبیعی نهاد دین باید از این توسعه خشنود باشد؛ ولی چالشهایی که از این رهگذر پدید آمده است این خوشحالی را کمرنگ و با نگرانی همراه کرده است. بزرگترین چالش دین که به توسعهی دینداری سنجاق شده است پیدایش خرافات و بینسبت شدن رفتار دینیِ دینداران با تعالیم مذهبی روحانیان است.
این وضعیت فرهنگی بیشتر از آنجا ناشی شده است که توسعهی دینداری جای اصلاح آن را گرفته است. در این چند دهه آنقدر که توسعهی دینداری تبلیغ شده است، اصلاح دینداری به معنای اصلاح اندیشهی دینی، دنبال نشده است. به قول منتسکیو «در وجدان آدمی حفرهای است که هیچگاه خالی نمیماند. این حُفره اگر با حقایق عالی، سازنده، و روشنگر پُر نشود، با خرافات پُر خواهد شد.»
البته که اندیشههای دینی در جامعهی دیندار پایه و اساس بسیاری از کُنشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی هستند و اگر این اندیشهها اصلاح نشوند نمیتوان در دیگر نهادهای اجتماعی انتظار معجزه داشت. به همین دلیل، در یک جامعهی دینی اصلاح اندیشه دینی بر اصلاحی مقدم است. مصلحانی که در یک جامعهی دینی اصلاحات را از امر سیاست، اقتصاد، و فرهنگ آغاز میکنند، شیپور را از سرِ گُشادش میدمند. زیرا در یک جامعهی دینی مفاسد و ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی تنها در صورتی امکان پیدایش و رشد و نمو دارند که از توجیه و پشتوانهی دینی برخوردار شوند. به همین دلیل هر نوع مبارزه با فساد سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی باید از اصلاح اندیشهی دینی آغاز شود. البته روشن است که اصلاح اندیشهی دینی به معنای اصلاح رفتارِ دینی دینداران نیست؛ بلکه به معنای اصلاح مبانی عقلانی، فلسفی، و اخلاقی اندیشهی دینی است.یادداشتی از مهراب صادق نیا