خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

حقوق بشر اسلامی؛ چیستی، بنیان ها و پیش فرض ها

در این مقاله نظر بر آن است که با استفاده از متون اسلامی، مبانی یا مفروضاتی انسان شناختی برای «حقوق بشر اسلامی» پیشنهاد گردد. هنگامی که از مبانی یا مفروضات سخن می گوییم؛ این نکته به طور ضمنی مشخص می گردد که «حقوق بشر اسلامی»، به منزله امری موجود در متون اسلامی، مورد نظر نیست.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی از شاخص های تفکر فلسفی نظام ساز (و از جمله ادیان مدعی ساخت نظام) آن است که فیلسوف (اندیشمند دینی) بتواند با استفاده از منظومه تفکری و نظام اندیشه ایی خود، مسائل و موضوعات نو پدید و معاصر جدید را تفسیر و تحلیل نماید. و به سئوالات مربوط به آن پاسخ دهد. از این رو مسئله حقوق بشر گرچه امری جدید و نوظهور است اما باید نشان دهیم که پاسخ اسلام به این مسئله و موضوعات آن چگونه است؟ چرا که امروز بحث از حقوق بشر در دنیا، شاغول محکم و محور کاملی برای حل مسائل بشر است.

در این مقاله نظر بر آن است که با استفاده از متون اسلامی، مبانی یا مفروضاتی انسان شناختی برای “حقوق بشر اسلامی” پیشنهاد گردد. هنگامی که از مبانی یا مفروضات سخن می گوییم؛ این نکته به طور ضمنی مشخص می گردد که “حقوق بشر اسلامی”، به منزله امری موجود در متون اسلامی، مورد نظر نیست. به عبارت دیگر، تصور بر این نیست که دانشی تام و تمام در باب موجودیت روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی انسان، در متون اسلامی موجود است؛ به نحوی که ما را از بهره مندی از تجارب انسانی در تدوین حقوق بشر بی نیاز گرداند. بلکه نظر بر آن است که هویت و تصویر آدمی به گونه ای که در متون اسلامی مطرح گردیده، از چنان قابلیتی برخوردار است که بتواند چون پیش فرضی برای تدوین “حقوق بشر” با رویکرد اسلامی به کار گرفته شود و نفوذ درون مایه پیش فرض های انسان شناختی برگرفته از متون اسلامی در جریان شکل گیری اندیشه حقوق بشر اسلامی آشکار گردد.

در تحقیق حاضر، سعی بر آن است که مفاهیم و مضامین انسان شناختی متون اسلامی (همچون اصل کرامت، حرمت مال و خون و آبروی انسانی و …) مشخص گردد و سپس چیستی، بنیان ها و پیش فرض های “حقوق بشر اسلامی ” مورد دقت قرار گیرد. قابل ذکر است که این مفاهیم و مضامین، با این قصد در متون اسلامی مطرح نگردیده که پیش فرضی برای تدوین حقوق بشر اسلامی باشد. بنابراین لزومی بر آن نیست که آنها در متون اسلامی به گونه ای یافت شوند که این کارکرد را به صورت بالفعل دارا باشند. به علاوه مجموعه مفاهیم و مضامین انسان شناختی اسلامی را بنا به مقاصد مختلف فلسفی و علمی، می توان به گونه های متفاوتی ساماندهی کرد و منظومه های مختلفی از آنها فراهم آورد.

مساله اصلی تحقیق
در تحقیق حاضر به طور اساسی این سوال مورد نظر است: آیا می توان با نظر به مباحث معرفت شناختی، انسان شناختی و آموزه های فقهی حقوقی اسلام، مبنایی برای تدوین حقوق بشر اسلامی فراهم آورد؟

در این سوال نکته ای مسلم فرض شده است و آن این که در متون اسلامی، مباحثی در مورد انسان و ویژگی های وی مطرح شده است. اما آن چه جهت گیری اصلی تحقیق را تشکیل می دهد؛ این است که آیا می توان از این مباحث انسان شناختی، مبنایی فراهم آورد که زیرساز تکوین حقوق بشر اسلامی باشد.

گفتنی است که هر سخن انسان شناختی، به ضرورت، قابلیت آن را ندارد که چنین مبنایی را برای تحقیقات علوم انسانی فراهم آورد. هنگامی می توان یک دیدگاه انسان شناختی را به عنوان مبنای علوم انسانی در نظر گرفت که امکان به دست آوردن نظام فکری ویژه بر اساس انسان شناسی مذکور وجود داشته باشد. یک دیدگاه انسان شناختی می تواند چنان انتزاعی باشد و چنان به عالم تجربه بی اعتنا باشد که از قابلیت لازم برای فراهم آوردن چنین زمینه ای برخوردار نباشد.

به هر حال در تحقیق حاضر این مساله مطرح است که آیا مباحث انسان شناختی موجود در متون اسلامی، تنها به عنوان بخشی از یک نگرش ویژه دینی به انسان و جهان است؟ یا این که علاوه بر آن، از این قابلیت نیز برخوردار است که بتواند مبنایی برای تدوین، بسط و گسترش مقوله حقوق بشر، به سبک و سیاقی متناسب با مضمون معرفت شناختی و انسان شناختی آن قرار بگیرد؟ در آغاز تحقیق پاسخ این سوال، به صورت فرضیه ای، مثبت به نظر می رسد.

ضرورت و هدف تحقیق
انجام این تحقیق، از چند جهت ضرورت دارد: نخست این که تلاشی است برای تعیین این که آیا زمینه فرهنگی و فکری جامعه ما می تواند نقشی در تولید دانش در عرصه علوم انسانی ایفا نماید؟ اهمیت و ضرورت تولید دانش به طور کلی و در عرصه علوم انسانی به طور ویژه، امری آشکار و بدیهی است. امروزه دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی ما همچنان به نحو عمده، مصرف کننده دانش اند و در عرصه تولید دانش، گام های محسوس و چشم گیری برنداشته اند. از این رو لازم است مواجه های نوین با میراث فرهنگی خود آغاز کنیم و این پرسش را در برابر آن قرار دهیم که آیا آمادگی و قابلیت لازم جهت تغذیه و هدایت فعالیت های علمی در عرصه علوم انسانی را در خود می بیند. به نحو پیشینی نمی توان ایفای این نقش را به فرهنگ های اجتماعی معینی سپرد و آن را از فرهنگ های اجتماعی دیگری ستاند. نتیجه این امر تنها به نحو پسینی، پس از آزمون نظری و عملی قابلیت و توانایی نظام های فکری و فرهنگی میسر است.

تحقیق حاضر در پی آن است که زمینه آزمون نظری در این باب را فراهم آورد و به تعیین این امر بپردازد که آیا در نظام اندیشه اسلامی که بستر فرهنگی جامعه ما را تشکیل میدهد؛ می توان چنین قابلیتی را سراغ گرفت؟

جهت دوم در ضرورت انجام تحقیق حاضر این است که سنجش قابلیت نظام اندیشه اسلامی در هدایت علوم اجتماعی و به طور خاص حقوق بشر، باید به صورتی دقیق و عقلانی، نه عاطفی و جزمی، انجام بپذیرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، برخی به صورت عاطفی و چون امری مسلم از این مساله سخن گفتند که اسلام خود حاوی دانش هایی است که دانشمندان در علوم انسانی امروز در پی آن هستند. اما این داعیه هم چنان تحقق نیافته بر جای مانده است و نشانه آن این است که نظریه های علمی رقیب در علوم انسانی، از نوعی که مورد نظر بوده؛ پای به عرصه نگذاشته است.

در تحقیق حاضر نظر بر آن است که مساله تاثیر گذاری اندیشه اسلامی در مقوله حقوق بشر، به صورتی محققانه و دور از جزمیت بررسی شود. زیرا اسلام چون یک دین و در جهت مقصود اصلی خود، یعنی هدایت انسان به ساحت ربوبی، از انسان بسیار سخن گفته است. این مساله در ذهن هر محقق مطرح می شود که آیا از این مجموعه انسان شناختی، می توان مبنایی برای تکوین حقوق بشر فراهم آورد؟ و آیا این مبنا از ویژگی هایی اختصاصی برخوردار است که آن را از برخی جهات، بر سایر مبناهای انسان شناختی علوم انسانی معاصر، ممتاز و قابل توجه گرداند. این ضرورت، یکی از انگیزه های اساسی تحقیق حاضر را تشکیل می دهد.

تعریف مفاهیم
مفاهیم عمده تحقیق حاضر که آگاهی از آنها برای داشتن تصوری اولیه از کار اصلی این تحقیق لازم به نظر می رسد؛ عبارتند از: حقوق، انسان شناسی و اسلام. در زیر به تعریف مختصر هر یک از این مفاهیم خواهیم پرداخت.

حقوق: واژه حقوق دارای معانی متعددی است. حقوق جمع حق یعنی راستی ها، بهره ها، مواجب، اموال و …(۱) همین معنای لغوی در علم حقوق و فقه کاربرد فراوان دارد؛ چنان که گفته اند:«امتیاز و قدرتی که یک فرد در مقابل دیگران در زندگی اجتماعی دارد و از آن می تواند استفاده کند؛ مثل حق آزادی، حق مالکیت، حق رأی و… حقوق در این معنا معادل کلمه انگلیسی Rights و واژه فرانسوی Droits subjectife می باشد».(۲)

در این تعریف حقوق (جمع حق) به معنای دارا شدن و یا برخوردار بودن است. در متون اسلامی این مفهوم در مقابل تکلیف قرار دارد و به عبارت منطقی از مفاهیم متضایفان است. روی دوم سکه داشتن حق، وجود تکلیف در طرف مقابل است. (حق والدین + تکلیف فرزندان)(حقوق والی + تکالیف رعیت) (حقوق استاد + تکالیف شاگرد)…

به بیان دیگر مفهوم واژه حقوق در بخش های سه گانه قاموس معرفتی اسلام (عقاید، اخلاق و فقه اسلامی) با مفهوم و معنای آن در حقوق بشر معاصر کاملا متفاوت است . تفسیر و تعبییر این ارزش ها به صورت حقوق در متون اسلامی به صورت تکالیف اخلاقی در برابر افراد دیگر آمده است.

اصطلاحاتی چون حق الله و حق الناس، حق عام و حق خاص، حق عینی و حق ذمی، حق انتفاع و حق اختصاص در این معنی استفاده شده است. اما و حقوق به معنای مجموع قواعد الزامی حاکم بر روابط افراد جامعه. در تبیین این معنا از حقوق گفته اند: حقوق مجموع مقرراتی است که بر اشخاص از این جهت که در اجتماع هستند حکومت می کند. (۳)

حقوق به معنای علم حقوق: علم بررسی قواعد اجتماعی است.
– بررسی روابط بین دولت و شهروند (حقوق عمومی)،
– روابط بین اشخاص خصوصی با هم (حقوق خصوصی).
– مسائل و روابط بین ملت ها، دولت ها، اشخاص و سازمان ها در عرصه فراملی و بین دولی (حقوق بین الملل)

چنان که گفته اند: «انسان به صورت جدا از هم نوع خود زندگی نمی کند و برای زندگی با هم نوع روابطی را بر اساس نیازهایی که هست برقرار می کند؛ پس این نیازها پدیده های طبیعی و واقعی هستند. شناسایی نیازها و روابط ناشی از آنها در زندگی اجتماعی انسان علمی را تشکیل می دهد به نام «حقوق». پس حقوق یک علم انسانی و یک علم اجتماعی است؛ زیرا از روابط انسان اجتماعی صحبت می کند». علم حقوق از علومی است که از جهان دانش به مرحله عمل می تواند در آید. مرز بین علم و عمل این علم، مرز بین علم حقوق و فن حقوق است(۴) و یا گفته شده است: «حقوق مانند سیاست و جامعه شناسی و اقتصاد از مصادیق علوم اجتماعی است و عنوان علم حقوق درباره آن به کار برده می شود».(۵) در این پژوهش مقصود از حقوق بشر معنای اول و گاهی دومین معناست.

انسان شناسی
منظور از انسان شناسی، بحث درباره ویژگی های فطری واساسی انسان است. انسان شناسی به این معنا را نباید با انسان شناسی یا مردم شناسی (آنتروپولوژی) یکی دانست. انسان شناسی در معنای اخیر، اشاره به شاخه ای از علوم انسانی دارد که به طور عمده، به مطالعه احوال اقوام و قبایل می پردازد؛ در حالی که انسان شناسی در معنای نخست، دانشی از سنخ عقلی و فلسفی است و به طور کلی به بررسی ماهیت آدمی یا ویژگی های اساسی انسان می پردازد.

اسلام
واژه اسلام نیز گاهی در معنایی عام به کار می رود که فرهنگ اسلامی و اندیشه های دانشمندان مسلمان را در بر می گیرد و گاه در معنایی خاص به کار می رود که ناظر به دین اسلام است. در تحقیق حاضر، منظور از اسلام، دین اسلام است که مضامین فکری و عملی آن در متون اسلامی، یعنی قرآن کریم و روایات صحیح یافت می شود.

روش تحقیق
تحقیق حاضر ماهیتی نظری دارد و روش مورد استفاده در آن، به طور عمده روش تحلیلی است. در روش تحلیلی گونه ای از کار به صورت تحلیل متن انجام می پذیرد. به طور مثال برای تعیین این که چه مفاهیم انسان شناختی در متون اسلامی به کار رفته است؛ باید با بررسی تحلیلی در مورد متون اسلامی، مفاهیمی که در بحث از موجودیت آدمی به کار رفته اند؛ مشخص گردند. سپس در تعیین مضمون یا معنای این مفاهیم، بار دیگر در یک بررسی تحلیلی باید مشخص کرد که مفاهیم مورد نظر در کدام مواضع از متون اسلامی به کار رفته اند و در هر موضع، با توجه به سیاق کلام، چه معنایی از آنها مراد شده است.

چیستی، بنیان ها و پیش فرض های “حقوق بشر”
– زمان و زمینهی تکوین حقوق بشر معاصر
– تعریف یابی حقوق بشر معاصر انسان است
– مفاهیم و موضوعات کلیدی حقوق بشر معاصر

زمان و زمینه تکوین حقوق بشر معاصر
ترم و واژگان “حقوق بشر” اصطلاحی جدید و نو ساخته فکر فلسفی اجتماعی بشر معاصر است. این مسئله پیش از این نبوده است و حتی نزد فیلسوفی مثل کانت مفهوم «کرامت بشری» دیده می شود اما از واژه حقوق بشر خبری نیست. ریشه های این مفهوم را باید در انقلاب فرانسه و جنبش های سیاسی قرن هجدهم جستجو کرد. گر چه ادیان اصل “برابری انسان ها در برابر خداوند” را به عنوان اصلی بنیادین پذیرفته بودنند اما این احکام و اصول از نگاه اندیشمندان و حقوق دانان صرف احکام اخلاقی بوده و دارای ضمانت اجرایی نبودند؛ لذا تدوین کنندگان در اعلامیه حقوق بشر فرانسه کوشیدند تا برای این دسته از اصول و قوانین الهی و یا انسانی ضمانت اجرایی ایجاد کنند و بالاخره بر اساس تجارب خود در قرن ۱۸ به این نتیجه رسیدند که “انسان بما هو انسان”، فارغ از همه ویژگی های زبانی، جغرافیایی، دینی و یا مذهبی و… و تنها به حکم آن که انسان است؛ دارای کرامت فردی است و در ادامه آنان این کرامت مداری را به صورت “حق بیان کردند؛ مانند “حق آزادی، حق برابری و حق حیات” و در واقع از ویژگی کرامت انسانی به عنوان یک اصل بنیادی و اساسی برای تکامل فلسفه و اندیشه حقوق بشری استفاده کردند.

تعریف یابی برای حقوق بشر معاصر
در مفهوم حقوق بشر تعریف واحدی ارائه نشده و توافقی در این مورد وجود ندارد؛ به بیان کلی حقوق بشر، حقوق بنیادین و انتقال ناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی می شود؛ یعنی مجموعه ای از ارزش ها، مفاهیم، اسناد و ساز و کارها است که موضوعشان حمایت از مقام و منزلت و کرامت انسانی است. (۶)

هدف و غایت حقوق بشر تضمین حقوق اساسی افراد بوده است. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است:«از آن جایی که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر، منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد از ترس و فقر، فارغ باشند؛ به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است.»

منظور از حقوق اساسی افراد، همان حقوق و آزادی های فردی است که عبارتند از: حکومت قانون عادلانه، آزادی بیان و اجتماعات، مصونیت جان و مال و آزادی های ویژه ای چون حقوق اقتصادی، مصونیت از تبعیض و حقوق بیگانگان با تمام زیر شاخه ها و چارچوب های منطقی.(۷)

این مفهوم بارها تعریف و باز تعریف شده است و در هر دوره، مکتب و صاحب نظری از منظر خود به این موضوع نگریسته است و چارچوب آن را تبیین کرده است. تا آنجا که برخی حقوق بشر فعلی را حاصل تفوق و نفوذ فلسفه و اندیشه های غربی میدانند.(۸)

مفاهیم و موضوعات حقوق بشر حقوق یاد شده در اعلامیه و سایر اسناد مربوط به حقوق بشر شامل سه دسته ذیل ذکر است:

دسته اول: حقوق مربوط به آزادی های فردی:
همچون حق حیات و سلامت جسمی، حق آزادی عقیده دینی و اخلاقی، حق دفاع از خود در مقابل هم نوعان و یا دولت و حکومت و حق مالکیت خصوصی و شخصی.

دسته دوم: حقوق مربوط به آزادی های سیاسی:
شامل: حق ورود و شرکت در امور سیاسی و اجتماعی، همچون آزادی مطبوعات، آزادی علوم، آزادی تحقیق و تعلیم، آزادی تجمع و تشکیل جمعیت ها.

دسته سوم: حقوق اولیه اجتماعی انسان:
از جمله حق کار، امنیت اجتماعی، خلاقیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی و …

حقوق یاد شده در قالب مفاهیم و واژگان حقوقی زیر و مشابه آن بیان شده است:

• حق حیات
• حق آزادی
• حق دادخواهی عادلانه
• حق آزادی دینی
• حق آزادی بیان
• حق برابری
• حق عدالت
• حق حفظ در مقابل سوء استفاده از قدرت
• حق حفاظت در مقابل شکنجه
• حق حفاظت شرافت و خوش نامی
• حق پناهندگی
• حقوق اقلیت ها، حق شرکت در حیات اجتماعی
• حق تجمع و اعلان
• حقوق اقتصادی
• حق حفظ مال
• حق وظیفه کار
• حق فرد بر اشتراک در امور ضروری مادی و معنوی
• حق بر تشکیل خانواده
• حقوق زن
• حق تعلیم و تربیت
• حق حفظ حیات فردی شخص
• حق انتخاب آزاد محل زیست

مفاهیم کلیدی حقوق بشر
• آزادی
• حق
• تعهد
• برابری
• فردیت
• قانون
• عدالت
• کرامت انسانی

چیستی، بنیان ها و پیش فرض های “حقوق بشر اسلامی”
مبانی نظری حقوق بشر در منظومه معرفتی اسلام:

– نگاه استراتژیک به مقوله ” حقوق بشر اسلامی ”
– پیش فرض های معرفت شناختی” حقوق بشر اسلامی”
– اصول حقوق بشر اسلامی.

مقوله “حقوق بشر اسلامی” برای اندیشمندان مسلمان باید به منزله یک امکان بررسی شود و نه تهدیدی برای دیگر اسناد و مطالعات حقوق بشر در مجامع انسانی و مراکز پژوهشی علوم انسانی: بیرون راندن نظرات آنان از عرصه حقوق بشر و نه فرصتی برای بسط و گسترش بی منطق آموزه هایی به نام دین تلقی شود. تمرکز، تجمیع و به انحصار کشیدن تمام مفاهیم حقوق بشری بلکه مقوله “حقوق بشر اسلامی” امکان مناسبی است برای هدایت، هماهنگی، و هم افزایی میان اندیشه های متنوع و مختلف بشری در عرصه حقوق بشر و زمینه ای برای فراخوانی عموم بشری بر مبنای حکمت و موعظه نیک اندیشانه و جدال احسن . (ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ)(۹) (ای پیامبر مردم را) با حکمت (و گفتار استوار و منطقی و پند نیکو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شیوه ای که نیکوتر است جدال و گفتگو کن، همانا پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده آگاه تر است و همچنین او هدایت یافتگان را بهتر می شناسد.

در این آیه دستور جامعی است برای گفت وگوی محققانه با مخاطبان گوناگون، چرا که همه مردم را نمی توان با یک شیوه فراخواند. اندیشه ورزان را با حکمت و استدلال و توده را با موعظه نیکو و مخالفان را با جدال نیکوتر باید به آموزه های متعالی دعوت کرد.

* موعظه نیکو آن است که واعظ به آنچه می گوید؛ عمل کند.
* جدال نیکو آن است که در آن توهین و تحریک غلط احساسات نباشد.

حقوق بشر اسلامی

نگاه استراتژیک به مقوله “حقوق بشر اسلامی”
نخستین گام اساسی در تدوین حقوق بشر اسلامی” تغییر نگاه و اتخاذ رویکرد سیستمی به مجموعه آموزه های اسلام و به ویژه فقه اسلامی است. مقوله “حقوق بشر اسلامی” را باید با رویکرد و نگاه دیگر دید. این موضوع باید به طور استراتژیک و راهبردی در فقه مورد مطالعه قرار گیرد. به عبارت دیگر این تلاش باید در سامانه فکری منسجم و منظومه معرفتی معین سامان پذیرد. تا بتواند به حل مسئله کنونی بشر بیانجامد.

در واقع از میان پرسش های مختلف در این باره و در باب نظام پردازی دینی، سه پرسش اساسی در حوزه ی مطالعاتی حقوق بشر وجود دارد و قبل از هر مسأله دیگر، آنها باید پاسخ های روشنی بیابند که عبارتند از:

* آیا اسلام در نفس الامر دارای نظام حقوقی و از جمله نظام حقوق بشر است؟
* اگر آری، آیا این نظام قابل کشف است؟
* و اگر این نظام قابل کشف است، منطق کشف و دریافت آن اما چیست؟

در این مسیر باید در گام اول تعریف روشنی از فقه، حقوق بشر و “فقه حقوق بشر” به دست داد. گام بعدی، انتخاب رویکردی است که از جامعیت برخوردار باشد و بتواند “فقه حقوق بشر را به عنوان پشتوانه تئوریک نظام حقوقی اسلام، تبیین و تحلیل کند.

در برداشت رایج، «فقه» علمی است که از وظیفه های فرد مکلف بحث می کند و عمدتا متوجه هویت فردی مکلف است و وظایف او را در قالب احکام وضعی و یا تکلیفی بیان می کند. بر این اساس “فقه حقوق بشر” نیز احکامی است که در حوزه حقوق فردی قرار خواهد گرفت. اما در رویکرد سیستمی و نظام مند (با مدل و رویکرد استراتژیک)، «فقه»، مترادف با مجموعه دانش هایی است که با تامل و اندیشه در متون دینی به دست می آید و شامل آموزه های سه گانه تکلیفی، توصیفی و ارزشی و مجموعه آموزه های نظام مند معرفتی است که از سه ساحت:

* عقاید(گزاره ها)
* فقه (دستورها : بایدها و نبایدها = احکام تکلیفی و وضعی)
* اخلاق (ارزش ها : شایسته ها و ناشایسته ها)

فراهم آمده است؛ چنان است که حاصل فهم ما در قلمرو دین نیز باید سازمند، نظام وار و منسجم باشد تا هر بخش مکمل بخش دیگر بوده و در تناقض و یا تنافی با هم نباشند.

در رویکرد نخست به فقه – که متاسفانه اینک این رویکرد به فقه غالب است – موضوع مورد مطالعه “فرد” انسانی است و نه “انسان بما هو فی المجتمع الانسانی” (انسان در اجتماع)، حال آن که فقه اکبر و اتم و به تبع آن فقه حقوق بشر، باید حوزه های فرد و جامعه را در بستر “زمان و مکان” و یا “زمین، زمینه و زمان و به عنوان امری نظام مند – سیستمی – مطالعه کند.

به سخن دیگر “زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است؛ به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است؛ واقعه موضوع جدیدی شده است که قهرأ حکم جدیدی می طلبد.”(۱۰)

در نتیجه مفاهیم فقه حقوق بشر در سه دسته سامان می گیرد:
* مفاهیم ناظر به موضوعات حقوق بشر.
* مفاهیم ناظر به نسبت میان موضوعات و ساختار آنها.
* مفاهیم ناظر به سمت و سوی تغییرات و بهینه سازی ساختارها.

احکام موجود در فقه رایج، عمدتا متوجه موضوعات است و احکام تناسبات و ساختارها و نیز تکامل و بهینه ساختار که جهت را تعیین می کند؛ مورد توجه قرار نمی گیرد. در حالی که مسئله ساختار و تناسب موضوع و ساختار بحثی جدی و قابل تامل است؛ چرا که موضوع ارتباط میان انسان ها،

سنگ بنای جامعه انسانی است و تقویت ارتباطات، جامعه جدید را چنان از جوامع پیشین متمایز ساخته است که برخی عصر نو را عصر ارتباطات خوانده اند و دقیقا به همین دلیل امروز گفتمان حقوق و حقوق بشر در تمامی سطوح و لایه های اجتماع انسانی و در دور افتاده ترین مناطق جهان نیز به چشم می خورد.

پیش فرض های معرفت شناختی “حقوق بشر اسلامی”

فهم پذیری روشمند آموزه های دینی، از جمله نظامات اجتماعی دین، بر پیش فرض های مبدأ شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و دین شناختی زیر مبتنی است:

* خداوند آفریننده حکیم و مدبر هستی است و فعل لغو از او سر نمی زند.
* انسان موجودی اختیارمند، خردورز، مختار و مکلف (= مخاطب به خطاب الهی) است که خداگرایی و خداجویی در او فطری و سرانجام او آرامش نهایی در کنار خداست.
* دین در نفس الامر، دارای حقیقت سازواره ثابتی است. :دین، شامل آموزه هایی فطری، برای بازتعریف نسبت و مناسبات آدمی با «خود»، «خدا»، «دیگر انسان ها» و «طبیعت» است.
* دین، مجموعه آموزه های نظام مند معرفتی است، و از سه ساحت:

۱. عقاید(گزاره ها)،
2. فقه (دستورها : بایدها و نبایدها = احکام تکلیفی و وضعی)
۳. اخلاق (ارزشها : شایسته ها و ناشایسته ها)

فراهم آمده است؛ حاصل فهم ما در قلمرو دین باید سازمند، نظام وار و منسجم باشد تا هر بخش مکمل بخش دیگر بوده و در تناقض با هم نباشند.(۱۱)
اصول حقوق بشر اسلامی
در کنار اصول یاد شده برخی مبانی برای حقوق بشر از دیدگاه اسلام می توان برشمرد:

اول. آن که اصل کرامت انسانی یک مقوله تکوینی و هستی شناختی است است؛ کرامت انسان امری واقعی و تکوینی و نشان دهنده آن ای است که انسان از نظر وجود دارای برجستگی است و آفریده برگزیده خداست.

دوم. اصل جاودانگی انسان، بر جاودانه بودن آدمی دلایل قرآنی، برهانی و عرفانی فراوانی ابراز شده است: غزالی پس از ذکر «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(۱۲) . روایتی از رسول خدا نقل می کند: «ارواح شهدا در باطن پرندگان سبز رنگ در استراحت بوده، در باغ های بهشتی در سایه رحمت الهی زندگی می کنند” و می گوید: عقیده به بقای روح در تمام اندیشه های اسلامی و عرفانی در این موج می زند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «مغفرت و رحمت برای کسی ای است که باقی است نه برای کسی که فانی است». براهین عقلی بر جاودانگی آدمی در بیان ابن سینا چنین است: “روح ناطق، فساد نمی پذیرد و دست خوش اضمحلال نمی شود و فانی نمی گردد و نمی میرد بلکه جوهری است ثابت، دائم و فساد ناپذیر». (۱۳)

بقای روح منحصر به شهیدان نیست بلکه یک مساله اصلی و کلی در کل خلقت انسانی است؛ چنان که در قرآن حالات فرعونیان را نقل می کند که بعد از مردن در آتش جهنم وارد می شوند: «آل فرعون بامداد و عصر به آتش عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا می شود، حکم می شود که آل فرعون را به سخت ترین عذاب وارد کنید» (۱۴) امام علی (علیه السلام) نیز فرموده اند: “إنما خلقتم للبقاء لا للفناء و إنکم فی دار بلغه و منزل قلعه” «بدانید که شما انسان ها برای جاوید ماندن آفریده شده اید، نه برای از بین رفتن» . حیات و بقای روح دائمی است و قرآن مجید مکرر می خوانیم: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ».(۱۵) کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش به خود او باز می گردد و هرکسی بد کند؛ به خویشتن بدی کرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی کند».

سوم. اصل ارتباط تکوینی انسان با مجموعه هستی: یعنی این که انسان ا فرد نیست بلکه با تمام هستی در ارتباط است و انسانی که با مجموعه هستی مرتبط است را نمی توان فرد و تنها در نظر گرفت و حقوقش را جدای از دیگر اجزای هستی بررسی کرد.

حقوق بشر اسلامی

کرامت انسانی (Human Dignity) در منظومه معرفتی اسلام

۱. تعریف کرامت
۲. کرامت انسان در متون اسلامی
۳. نسبت کرامت با مفهوم “عدالت، نظم و آزادی”

تعریف کرامت
مفاهیم بنیادین حقوق بشر، همان باور داشتن به شأن، حیثیت و کرامت انسان است که از این لحاظ تمامی افراد بشر روی زمین برابر هستند. از واژه “کرامت” به عنوان واژه برابر فارسی Dignity استفاده می کنیم . گرچه این کلمه به “حیثیت و کرامت انسان نیز ترجمه شده است (۱۶) اما برخی پیشنهاد می کنند که آن را “شان” و یا “ارجمندی انسان” بنامیم.

نکته مهم این است که احترام به آزادی و کرامت انسان، حاصل رشد شعور اجتماعی و وجدان انسان هاست و چنانچه در اعلامیه جهانی حقوق بشر بازتاب یافته است؛ لزوم پذیرش همگان برای احترام به این مبانی ضروری است تا حقوق بشر محفوظ مانده و در عمل قابل احترام باشد. احترام به آزادی و کرامت انسان بدون آگاهی و پذیرش ما مفهوم نمی یابد و در نتیجه عملی نمی شود. در واقع رفتار بر اساس ارزش های اجتماعی فقط باعث کسب امتیازات اجتماعی می شود و ربطی به حوزه حقوق بشر ندارد.

به طور نمونه جوایز و نشان های ملی، ارزشی و اجتماعی به افرادی که شایستگی های ویژه ای در فعالیت های خود نشان داده باشند؛ تعلق می گیرد اما این ویژگی ها و شایستگی ها ربطی به تصدیق و یا نقض حقوق بشر نسبت به آنها ندارد. حقوق بشر جهان شمول است و ورای ارزش های اخلاقی و ساختارهای اجتماعی و در مورد همه انسان ها کاربرد دارد و این امر به ویژه در رابطه با حقوق طبیعی بشر همانند حق زندگی مصداق کامل دارد.

کرامت انسان در متون اسلامی
انسان در دیدگاه مکاتب الهی به ویژه اسلام، آفریده ای است شریف، با ارزش و دارای کرامت ذاتی و فطری . او جانشین خدا در زمین و مسجود فرشتگان در آسمان هاست. او دارای عقل، روح، فطرت و اراده است و در نیکوترین شکل و ترکیب آفریده شده است. بنابراین است که چنین موجودی شایسته تکریم و ستایش است. این کرامت انسانی در غالب ادیان مکتب های فلسفی و اخلاقی مورد توجه است و در آموزه ها و متون اسلامی از او به «حامل امانت الهی» و «اشرف مخلوقات» یاد و هر گونه تعدی به شخصیت او ممنوع شده است.

اول . آدمی آفریده برتر خداست: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»(۱۷)؛ ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم و آنان را بر خشکی و دریا مسلط کردیم و چیزهای پاک را به آنان روزی کردیم و بر بسیاری از آفریدگان خود برتری کامل دادیم.

در این که میان “کرمنا” و “فضلنا” چه تفاوتی است ؟ نظرات گوناگونی اظهار شده است. بعضی گفته اند “کرمنا” اشاره به مواهبی است که خدا ذاتا به انسان داده است و “فضلنا” اشاره به فضائلی است که انسان به توفیق الهی اکتساب می کند.(۱۸)

دوم. انسان در قرآن به مضمون « وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ »(۱۹)، وارث زمین و جانشین خداست .

سوم. انسان امانت دار خدا بر روی زمین است :«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»(۲۰)؛ ما بار امانت را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم؛ آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراسیدند اما انسان آن را پذیرفت.

خدا بار سنگین امانت و مسؤولیت جانشینی خود را که آسمان و زمین از حمل آن شانه خالی کردند؛ بر دوش بشر نهاده و او را حامل آن امانت قرار داده است. علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر آیه آورده اند: “مفهوم امانت، ولایت الهی و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمان ها و زمین و سایر موجودات مقایسه این ولایت با وضع آنهاست و معنای آیه این است که: اگر ولایت الهی را با وضع آسمان ها و زمین مقایسه کنی؛ خواهی دید که اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان می تواند حامل آن باشد و معنای امتناع آسمان ها و زمین و پذیرفتن حمل آن به وسیله انسان این است که در آدمی استعداد و صلاحیت تلبس (تحمل آن هست ولی در آسمان ها و زمین نیست. آسمان ها و زمین و کوه ها با این که بسیار بزرگ و نیرومند هستند اما استعداد آن را ندارند که حامل ولایت الهی شوند و مراد از امتناع آنها از حمل امانت، نداشتن استعداد بود. بنابرین انسان که یک حقیقت و نوع است؛ به سه قسم منافق و مشرک و مؤمن منقسم شود و آسمان و زمین و کوه ها دارای این سه قسم نیست؛ بلکه همه مطیع و مؤمنند. (۲۱)

چهارم. امام علی (علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر می نویسد که مردم دو گروه اند: «اما اخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق؛ مردم یا در دین با تو برادر و یا در خلقت با تو برابرند». در یکی از اشعار منسوب به آن حضرت، همه انسان ها برادر و زاده آدم و حوا خوانده شده اند:

من الناس من جهه التمثال اکفاء
أبوهم آدم و الأم حواء

پنجم. در ضمن کلام حضرت امیر (علیه السلام) آزاد بودن حق طبیعی و سرشتی آدمیان است و کسی حق سلب این حق الهی را ندارد . گویا امام می فرمایند: “آن که در صدد سلب آزادی کسی است؛ گویا بر حقیقت الهی و روح الهی او حمله می کند و بر صورت خدایی انسان تعدی کرده است و در اجراء عدالت و احقاق حق انسانی می فرمایند: «الذلیل عندی عزیز حتى آخذ الحق له والقوى عندی ذلیل، حتى آخذ الحق منه». خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بازستانم و نیرومند و نیرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او بازستانم.(۲۲)

ششم. در خصوص توجه به حقوق زندانیان بیان می دارد: آنان به مثابه برادران شمایند که بیمار شده اند و باید با آنان برادرانه عمل کرد. و زندان باید راهی برای تربیت و تهذیب آنان باشد. و هرگز راضی نشدند که موجبات ذلت زندانیان فراهم آید و فرمان می دادند که خوراک و لباس مناسب تابستانه و یا زمستانه در اختیار آنان قرار گیرد و پس از انقضاء مدت حبس با حفظ کرامت در جامعه زندگی کنند.(۲۳)

هفتم. این مفهوم انسانی اخلاقی بر ادبیات دین مدار ایرانی نیز سایه افکنده است: “تن آدمی شریف است به جان آدمیت”

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

و آن چنان است که در عرفان اسلامی و نزد عارفان مسلمان، حقوق انسان، به حد و حدود اسلام محدود نمی شود :

* بایزید بسطامی بر سر در خانقاه خود می نویسد:” هر که در آید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید.”
* ابوالحسن خرقانی نیز بر سرای خویش نگاشت : ” هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آن کس که به درگاه باری تعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد”.
* مولانا نیز می گوید:
هزار سال ره است از تو تا مسلمانی
هزار سال دگر تا به حد انسانی

نسبت میان «کرامت»، «عدالت»،« آزادی» و « برابری»
“کرامت ” و “عدالت ” دو مفهوم حاکم و فطری است.

* یکی ناظر به ویژگی طبیعت و فطرت انسانی و دیگری ناظر به ویژگی تمام هستی است.
* کرامت اصل فطری و عدالت اصل هستی است (بالعدل قامت السموات و الأرض).
* هستی مبتنی بر عدل آفریده شده است؛ همان گونه که انسان بر و کرامت خلق شده است.

“آزادی”و “نظم” نیز دو مفهوم به هم پیوسته است. آزادی بر اساس کرامت نهاده شده و نظم بر مبنای عدالت؛ چون خالق آدمی کریم است (اقرء و ربک الاکرم او نیز کریمانه و بر کرامت و ارجمندی آفریده شده است؛ پس آزاد است و هیچ کس حق استرقاق او را ندارد. در نامه ی حضرت امیر (علیه السلام) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) می خوانیم: “لا تکن عبد غیرک لقد جعلک الله حرا”(۲۴)

به سخن دیگر آزادی و برابری در تکنیک فراهم آمده برای تامین عدالت و کرامت است. پس هر جا میان عدالت و آزادی و برابری و تعارض شد؛ تقدم با عدالت است.

حقوق بشر اسلامی

نسبت عدالت، نظم و آزادی
“عدالت” وضع الشی فی ما وضع له (قرار گرفتن هر چیز در جای مناسب است. این مفهوم جزو مقولات فلسفه اجتماعی است که تقریبا تمام مقولات دیگر این فلسفه را در بر می گیرد.

“نظم” هم وضع الشی فی ما وضع له (قرار گرفتن هر چیز در جای مناسب است و معنایی برابر با عدالت دارد.

آزادی هم رها کردن هر کس در موضع درست است . دادن امکان برای آدمی برای بهره گرفتن از عدالت و حقوق خود.

برخی از باب تاکید، آزادی و عدالت را جدا از یکدیگر مطرح می کنند؛ در حالی که میان عدالت و آزادی رابطه عموم و خصوص برقرار است. آزادی در دل عدالت تفسیر می شود. عدالت، آزادی را در برمی گیرد اما آزادی توان در بر گرفتن عدالت را ندارد. آزادی ارزش ابزاری و ثانوی است و عدالت جزو ارزش های اولیه است.

پی‌نوشت‌ها:

۱- فرهنگ معین، ج ۱، ص ۱۳۶۴
2- رضا علومی، کلیات حقوقی، ص۳
3- ناصر کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ص ۱
4- محمدجعفر جعفری لنگرودی، مقدمه عمومی علم حقوق، ص۱۳
5- رضا علومی، کلیات حقوق، ص۷
6- کتاب مفاهیم کلیدی حقوق بشر بین المللی مهدی ذاکریان، نشر میزان، ۱۳۸۳، ص ۱۹۲
7- حقوق اساسی، جعفر بوشهری، شرکت سهامی انتشار ۱۳۸۴
8- حقوق بین الملل در جهانی نامتحد، پروفسور آنتونیو کاسسه، ترجمه مرتضی کلانتریان، دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران ، ص ۲۲۷
9- سوره نحل، آیه ۱۲۵
10- امام خمینی (قدس سره)، صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۴۷.
11- صادقی رشاد، سرمقاله ی فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره نخست، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه.
12- سوره آل عمران،آیه ۱۶۹
13- علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی و تطبیق آن با روانشناسی جدید، ص ۱۸، تالیف دکتر حسن احدی، و شکوه السادات جمالی، تاریخ نشر سال ۱۳۶۳، چاپ دوم . به نقل از حنا الفاخوری و خلیل البحر، ص ۷۱
14- سوره غافر،آیه ۴۶
15- سوره فصلت،آیه ۴۶
16- این واژه توسط مرحوم محمد جعفر پوینده در ترجمه «اعلامیه جهانی حقوق بشر» بکار رفته است.
17- سوره اسراء، آیه ۷۰
18- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ذیل آیه مذکور(سوره اسراء، آیه ۷۰)
19- سوره بقره،آیه ۳۰
20- سوره احزاب، آیه ۷۲
21- علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیه مذکور(سوره احزاب، آیه ۷۲)
22- نهج البلاغه خطبه ۳۷
23- الفکر الإسلامی سال دوم / م ۱۳ – ۱۲، محرم، صفر ۱۳۹۴سوابق الامام علی (علیه السلام) الاستاذ روکس بن زائد العزیزی – الاردن
24- نهج البلاغه نامه ۳۱

منبع راسخون
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.