نتیجه عملی سعه صدر آمادگی برای گفتوگوست. در عالم ذهن و معرفت کفایت مذاکرات معنی ندارد و همیشه ممکن است شخص جدیدی ظهور کند و حرفی بزند که انسان مجبور شود در تمام مذاکرات سابق خود تجدیدنظر کند.
ردنا (ادیان نیوز) – سعه صدر، یعنی آمادگی برای شنیدن هر سخن و رأی و عقیدهای. یعنی اینکه انسان ذهن خود را باز نگه دارد و این وقتی حاصل میشود که انسان دو چیز را بپذیرد؛ یکی اینکه هر سخنی ممکن است حق باشد و دیگر اینکه هر سخنی ممکن است باطل باشد.
قبول این سخن خیلی ساده است و شهود انسان آن را همراهی میکند و انسان بهوضوح میتواند تصدیقش کند و بهمحض قبول آن ذهن انسان باز میشود، چون انسان به دو دلیل ذهن خود را میبندد، یکی به این دلیل که فکر میکند سخن دیگران باطل است و محال است که باطل نباشد، اما اگر گزاره اول را پذیرفته باشد میداند که ممکن است سخن دیگران حق باشد، بنابراین به سخن دیگری اجازه ورود میدهد.
دلیل دوم این است که فکر میکند سخنش حق است و محال است که حق نباشد، اما اگر گزاره دوم را پذیرفته باشد میداند که ممکن است سخنش باطل باشد و سخن دیگری حق، بنابراین به سخن دیگری اجازه ورود میدهد. اگر انسان در مقام عمل به این دو نکته ملتزم باشد همواره پرونده آرا و نظرات خود را باز میگذارد؛ گزاره اول برای این است که الزاماً سخن دیگران را باطل ندانیم و گزاره دوم برای این است که الزاماً سخن خود را حق ندانیم. این را به هرکس که بگویید تصدیق میکند، اما اندکی به آن عمل میکنند و البته کسانی که به آن عمل نمیکنند بهانههایی هم درست میکنند، مثلاً میگویند که آدمهای شرابخوار که دیگر ممکن نیست سخنشان درست باشد!
نتیجه عملی سعه صدر آمادگی برای گفتوگوست. در عالم ذهن و معرفت کفایت مذاکرات معنی ندارد و همیشه ممکن است شخص جدیدی ظهور کند و حرفی بزند که انسان مجبور شود در تمام مذاکرات سابق خود تجدیدنظر کند. البته گفتوگو با جر و بحث، گپ زدن، مذاکره و آشتیجویی فرق میکند. در واقع، گفتوگو یعنی نوعی سکوت درونی داشتن و با سکوت درونی وارد دنیای دیگری شدن و جهان را از چشم او دیدن و سپس بازگشتن به عالم خود و داوری کردن.
تا اینجا درباره سعه صدر در برابر دیگران سخن میگفتیم، اما انسان در برابر واقعیتها هم باید سعه صدر داشته باشد. یعنی سعه صدر اقتضا میکند که به قرائن و شواهد منفی علیه سخن خود توجه کنیم و کافی نیست که به یکی دو تا واقعیتی که سخن ما را تأیید میکنند توجه کنیم؛ کدام سخن است که هیچ واقعیتی آن را تأیید نکند؟ به قول ارسطو، تمام سعه صدر وقتی است که سخنی را بگوییم و از شنونده بخواهیم قرائن و شواهد خلاف آن را پیدا کند و نشان دهد، والا وقتی تعداد جامعه آماری بالا میرود پیدا کردن مورد تأیید برای ادعایی هرقدر هم گزاف چندان دشوار نیست. به لحاظ منطقی هم دلیلش واضح است و آن اینکه یک قضیه موجبه کلیه را یک سالبه جزئیه نفی میکند، اما هزار موجبه جزئیه آن را اثبات نمیکنند. اگر کسی ادعا کرد که همه کلاغها سیاهاند نشان دادن یک کلاغ سفید برای نفی آن کافی است، اما برای اثبات اینکه همه کلاغها سیاهاند نشان دادن هزار کلاغ سیاه هم کافی نیست. به عبارت دیگر، قدرت سخن از یافتن موارد مثبت نیست، بلکه از نیافتن موارد منفی است.
سعه صدر یک ثمره دیگر هم دارد و آن این است که نشان میدهد که جهان هستی چنان است که بیش از یک تفسیر میپذیرد و بنابراین، اگر همه انسانها هم با صداقت و جدیت چشمهای خود را باز کنند و نگاه کنند لزوماً به یک تفسیر نمیرسند. فقط متنهای ریاضی و منطقیاند که تنها یک تفسیر برمیدارند، اما وقتی وارد علوم تجربی طبیعی میشویم سخنان ذوتفاسیر میشوند و وقتی وارد علوم تجربی انسانی میشویم تفسیربرداری سخنان بیشتر میشود و همین طور درباره علوم تاریخی، تفسیری، عرفان، دینی و مذهبی و ادبی و هنری که به نهایت میرسند. در واقع اقتضای آنها اینطور است. این نکته را انسان درباره متون مکتوب و ملفوظ بهخوبی درک میکنیم، اما درباره جهان هستی هم همینطور است و اینطور نیست که اگر انسان خود را از غرض خالی کند و با صداقت و جدیت با جهان هستی مواجه شود تفسیر واحدی بیابد، این بدین معناست که باید نسبت به سخن دیگران باز بود و به تفسیر خود وابسته نبود. تمام این فضیلتهایی که به عنوان زیرمجموعه سعه صدر گفتیم با جزم و جمود ناسازگارند.
یادداشتی از مصطفی ملکیان