این کتاب در زمانی نوشته شده است که جنگ میان جبهه شمال و طالبان برقرار بود و هنوز بخشهای زیادی از افغانستان تحت اداره دولت ربانی قرار داشت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، پیتر مارسدن، یکی از اساتید و جامعهشناسان دانشگاه هاروارد است که دو کتاب مهم در زمینه افغانستان به نگارش درآورده است. «طالبان جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان» در سال ۱۹۹۸، و «افغانستان، کمکهای بشردوستانه، ارتشها و امپراطوریها» در سال ۲۰۰۲. از این دو کتاب فقط کتاب اول توسط انتشارات «نشر مرکز» با ترجمه آقای کاظم فیرزمند منتشر شده است.
این کتاب در زمانی نوشته شده است که جنگ میان جبهه شمال و طالبان برقرار بود و هنوز بخشهای زیادی از افغانستان تحت اداره دولت ربانی قرار داشت. در آن دوره طالبان فقط به بخشهای جنوبی و مرکزی تسلط داشت. رسانههای بینالمللی به تازگی با پدیدهای به نام طالبان آشنا شده بودند. اگرچه این کتاب حدود ۲۰ سال قبل به نگارش درآمده است اما همچنان یکی از منابع معتبر برای شناخت ریشههای اصلی طالبان به حساب میآید. علاوه بر آن اطلاعات بسیار مفید و دقیقی راجع به جغرافیا، جامعه و فرهنگ افغانستان در این کتاب یافت میشود. این کتاب شامل ۱۱ بخش است که هربخش آن از منظر خاصی به پدیده طالبان و جامعه افغانستان نگریسته است.
اگر از بخش اول که با عنوان «مقدمه» یاد شده است بگذریم، بخش دوم این کتاب با عنوان «طبیعت افغانستان»، مرور مختصری بر طبیعت جغرافیایی و اجتماعی افغانستان دارد و تحولات مهم آن را در طول تاریخ یادآوری میکند. همچنین در آن ویژگیهای مهم ژئوپلتیکی و پیچیدگیهای سرزمین افغانستان مورد اشاره قرار میگیرد.
بخش سوم که نویسنده نام آن را «مجاهدین» قرار داده است، مرور مختصری بر شکلگیری جنبشهای جهادی و دوران جنگ علیه شوروی دارد و به طور ویژه به زمینههای پیدایش طالبان در میان مجاهدین اشاره میکند. لذا در این میان، مبارزات مجاهدین پشتون و روابط آنها با پاکستان و اردوگاههای پناهندگی ساخته شده در پاکستان مورد توجه بیشتری قرار میگیرد.
بخش چهارم با عنوان «رزمندگان خدا» به شکلگیری و رشد دور از انتظار طالبان در پهنه سیاسی و جغرافیایی افغانستان میپردازد. در این بخش رویکردهای طالبان در مناطق مختلف بررسی میشود و مسائلی که طالبان در نقاط مختلف با آن روبروشدند مورد دقت قرار میگیرد. به طور مثال از آنجائی که کابل و هرات شهرهای نسبتا مدرنی به حساب میآمدند مسائل ویژهای در زمینه حقوق شهروندی برای جنبش طالبان بوجود آوردند، در حالیکه در نقاط دیگر افغانستان این مشکلات بسیار کمرنگتر بود.
بخش پنجم که «مرام طالبان» نامگذاری شده است، به ناخودآگاه تاریخی مردم اشاره شده است. ناخودآگاهی که در آن قصه جنگهای مختلف دینی و ملی وجود دارد که مرور آنها قادر است احساسات و شور مذهبی بیافریند. این احساسات در ترکیب با اصول اخلاقی موجود در جامعه باعث میشود تا گروهها و جنبشهای رادیکالی پدید آید تا به مبارزه برای تغییر اساسی روی آورند. در این بخش بررسی میشود که اهداف اولیه جنبش طالبان چه بوده است و در ادامه دستخوش چه تغییراتی شده است.
بخش ششم که بسیار مرتبط با بخش سوم کتاب است «جنبشهای اسلامی پیشین» نام دارد که در آن به ریشههای جنبشهای دینی افغانستان در فرای مرزهای آن میپردازد. مهمترین این جنبشها که مدنظر هستند، ۲ اخوان هستند. یکی اخوان المسلمین مصر و دیگری اخوان عربستان که زمینههای تسلط آل سعود در عربستان را فراهم کردند. البته شباهتهای مدنظر نویسنده عمدتا شباهتهای ظاهری و رفتاری است و نه مبنایی و ایدئولوژیک. در پایان نیز مشابهتها و مفارقتهایی میان طالبان و انقلاب اسلامی ایران مطرح میشود.
بخش هفتم که یکی از مهمترین بخشهای کتاب به حساب میآید «سنت اسلامی افغان» نام دارد. در این بخش تعارضات تاریخی نظام ارزشی قبیلهای (پشتونوالی) و نظام ارزشی دینی مورد بررسی قرار میگیرد. مسئلهای بسیار مهم است که نشان میدهد، طالبان بیش از آنکه یک جنبش دینی و ایدئولوژیک باشد یک جنبش قومی است.
بخش هشتم «سیاستهای طالبان درباره جنسیت» نام دارد. این بخش به بررسی دیدگاههای تاریخی اجتماعی مردم افغانستان راجع به جایگاه زن در جامعه و تعارضات آن با ارزشهای بینالمللی و حقوق بشری میپردازد. همچنین واقعیت این تعارض در صحنه سیاسی اجتماعی افغانستان به دور از پروپاگانداهای رسانهای مورد بررسی قرار میگیرد.
بخش نهم «گفتگو با سازمانهای بشردوست» نام دارد. این بخش که زمینه تخصصی فعالیتهای نویسنده نیز میباشد به طرح گفتوگوها و دغدغههای طالبان و آژانسهای بینالمللی در زمینه حقوق بشر، زنان و کودکان در فاصله سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ میپردازد. مسائلی که در آن سالها بخش زیادی از کنداکتور رسانههای بینالمللی را متوجه خود کرده بود و دغدغه بسیاری از فعالان حقوق بشری را برانگیخته بود.
بخش دهم با عنوان «طالبان و جامعه بینالمللی» به تقابل و تعامل طالبان با قدرتهای منطقهای میپردازد و انگیزهها و دغدغههای قدرتهای خارجی از جمله پاکستان، آسیای مرکزی، ایران، عربستان، آمریکا و ناتو برای حضور هرچه بیشتر در افغانستان را مورد بررسی قرار میدهد.
بخش یازدهم که به نوعی تکمیل کننده بخش دهم است، «تصویر منطقهای» نام دارد که در این بخش با بازیگران خارجی اصلی در افغانستان یعنی پاکستان، عربستان و آمریکا و دخالتهای آنان در صحنه سیاسی و اقتصادی افغانستان آشنا میشویم. همچنین منافع آنان در زمینه مواد مخدر، و طرح لوله گاز ترکمنستان به طور ویژه بررسی میشود.
بخش پایانی که «فرجام» نام دارد یک بار دیگر نظام ارزشی طالبان مورد دقت قرار میگیرد و راهکارهای مناسب جهت گفتگو با آنها پیشنهاد میشود.
اگرچه این کتاب در سالهای پیش از ۲۰۰۱ و حمله ۱۱ سپتامبر نوشته شدهاست و راهکار نهایی نویسنده هیچگاه در صحنه عمل تحقق نیافت اما محتوای غنی کتاب راجع به ریشههای این جنبش و ترجمه خوب آن، این کتاب را همچنان در رده کتابهای بسیار خوب برای بررسی وضعیت افغانستان و طالبان نگه داشتهاست.