سوای از حواشی رویداد تلخ مسجد گوهرشاد که تا ابد به عنوان مهر ننگی بر پیشانی پهلویها حک شد، ضروری است زمینههای شکلگیری ایده کشف حجاب مورد واکاوی قرار گیرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، دی ماه سال ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب در ایران به تصویب رسید و تیر ماه همان سال، علما و مردم مومن و مذهبی مشهد در اعتراض به کشف حجاب در مسجد گوهرشاد تجمع کردند. این تجمع با واکنش شدید و نظامی حکومت رضاخان مواجه شد و به دستور پادشاه وقت، تعدادی بسیاری از معترضان کشته و به خاک و خون کشیده شدند. هرچند عدهای کشتار مسجد گوهرشاد را در واکنش به قانون متحدالشکل شدن البسه مردان جلوه دادند، اما حقیقت امر همان مسئله اعتراض به کشف حجاب است.
سوای از حواشی این رویداد تلخ که تا ابد به عنوان مهر ننگی بر پیشانی پهلویها حک شد، ضروری است زمینههای شکلگیری ایده کشف حجاب مورد واکاوی قرار گیرد. برای این امر حداقل باید به اروپای عصر «رُنسانس» نگاهی انداخت. رنسانس، جنبش فرهنگیِ مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و «اصلاحات مذهبی» و پیشرفت هنری در اروپا شد؛ اروپایی که به اسم اصلاحات و با تفکر مدرن، دین و فرهنگ مردم را با فاصله دادن از امور مذهبی و یا وارونهنمایی نمادهای دینی، مورد تخریب قرار داد. «مارتین لوتر» به عنوان یکی از سردمداران اصلاح مذهبی، با طرح شعار «خودکشیشی» که مشوق فردگرایی بود و نیز با شعار خصوصیسازی دین و محدودسازی قلمرو آن به رابطه انسان با خدا، حذف دین از صحنه اجتماع را رقم زد. از پیامدهای نهضت اصلاحی وی، درگیری فرقههای مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینهسازی برای سکولاریسم شد.
غرب به اسم نوگرایی سنت مذهبی را کنار گذاشت
یکی از جریانات مهمی که در راستای جنبش اصلاح دینی بهوجود آمد، نهضت پروتستانتیزم است. پروتستانتیزم با حذف کلیسا به عنوان واسطه نجات، عرضه احکام و اعتقادات را برای سعادت اخروی و به صورت کلامی و آئینهای گوناگون نه تنها بیمعنا و بیهوده در نظر گرفت، بلکه آن را مانعی برای نجات انسان دانست. مدرنیته که همزمان با عصر رُنساس شکل گرفت و بین سده پانزدهم میلادی تا سده بیستم را در بردارد، به اسم تجدّد و نوگرایی، سنت مذهبی خود را کنار گذاشته و یا تحریف کرد؛ مهمترین اصول و مبانی مدرنیته شامل علمگرایی، روشنفکری، پیشرفتباوری، مادیگرایی، انسانگرایی (اومانیسم)، فردگرایی، برابرگرایی، آزادیخواهی (لیبرالیسم)، احساسگرایی، دنیاگرایی (سکولاریزم) و سنّتستیزی بود. اروپایی که تا قبل از رُنسانس از لحاظ پوشش، پوششی حتی کاملتر از پوشش بانوان امروزی داشتند، بهصورت نرم بهسمت بدحجابی سپس بیحجابی روی آوردند.
طرفداران این مکتب و اندیشمندان آنها با شعارهای رنگین به خصوص شعار برابری زن و مرد و حقوق بشر و آزادی برای همه، پای زنان را برای ورود بیضابطه آنان به اجتماع و فعالیتهای اجتماعی باز کردند و این سرآغاز انحراف جامعه اروپایی و شروع راهی بود که انتهایش بیسامانی بنیان خانواده در اروپا بود.
ورود تفکر مدرنیسم در بدنه جوامع اسلامی
این جریان به صورت نرم وارد سایر جوامع به ویژه جوامع اسلامی شد و طرفدارانی به خود دید و طبق معمول، مجریان این تفکر شیطانی در بدنه کشورهای اسلامی همان غربزدگان یا جریان نفوذ در بدنه حکومت بودند. ترکیه از اولین کشورهایی بود که تفکر مدرنیسم را دریافت؛ از این جهت است که او درست در راستای سناریوی غرب حرکت کرد، نشان به اینکه اعطای آزادیهای فردی و اجتماعی به زنان، از جمله مباحث جدی مدنظر مصطفی کمال بود. در نتیجه اقدامات بهاصطلاح اصلاحاتی او بود که معلمانِ زن در مدارس مختلط مشغول به کار شدند و به مشاغلی چون وکالت، طبابت و خدمات عمومی دست یافتند.
دیدگاههای «مصطفی کمال» درباره حجاب و بهچالش کشیدن مداوم آن در خطابههایش نیز یکی دیگر اقدامات او در مبحث مربوط به زنان بود. او در خلال سفرهای مرحله دومش، در جمع مردم «اینهبولو» با اشاره به زنانی که روی و چشمان خود را از مردان میپوشاندند، این عادت را نتیجه خودخواهی مردان و وسواس در پاکدامنی قلمداد کرده بود و سرانجام موفق به تصویب قانونی در همین زمینه شد؛ قانونی که اگرچه مدام در سطح جامعه تبلیغ و تشویق میشد، الزام به آن اما ــ نداشتن حجاب ــ تنها در اماکن دولتی اجباری بود. (آتاتورک؛ فهیمه نظری، از انقلاب فرهنگی تا کشف حجاب)
چالش حجاب و ظهور بیبندوباری در عصر قاجار و رضاشاه
اما اندیشه مدرنیسم در ایرانِ عصر قاجار ورود کرد، تا جایی که میتوان گفت عصر قاجار، عصر انتقال مکاتب غرب و اندیشههای غیردینی فلسفه غرب داخل ایران بود؛ این تفکر حتی برخی اندیشمندان را تحت تأثیر قرار داد؛ به این واسطه مدرنیسم بین نواندیشان و اصلاحطلبان غربگرا و حتی وزیران و حکام قاجار ریشه دواند و همان طور که اشاره شد، یکی از مهمترین دستاوردهای مدرنیته غرب که همان شعار جدایی دین از سیاست و نیز شعار ناکارآمدی دین در پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی بود، بین نخبگان جامعه ریشه دوانید. این غربگرایان همچون طرفداران مدرنیسم چاره درد جامعه را عبور از سنتهای دینی میدانستند.
از اواسط دهه ۱۳۰۰ (اواخر پادشاهی قاجاریان) انتقاد به حجاب دستکم در تهران آسانتر شده بود. گروههای فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد میکردند، برای مثال «نشریه عالم نسوان» در سال ۱۳۱۰ بحثی دربارهٔ حجاب باز کرد و فراخوانی برای این بحث چاپ کرد. پاسخهای موافق و مخالف داده میشد. در مجموع، زنان از بیحجابی بسیار دفاع کردند و انحطاط اخلاقی جامعه را از سرکوب زنان توسط مردان میدانستند. (سانا ساریان، ص۹۸ تا ۱۰۰) از دیگر سو مسافرتهای شاه قاجار به اروپا و مشاهداتش از وضعیت پوشش زنان اروپایی در دربار تأثیر بسزایی در تفکر قانون کشف حجاب داشت. بهتدریج موضوع «کشف حجاب» در قالب تجددخواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد.
این رویه نیز در زمان حکومت رضاشاه (۱۳۰۵ ه.ش) ادامه یافت. مدارس مختلط دختران و پسران در این دوره تأسیس شد؛ با اینکه رضاشاه با کشف حجاب ادعای برابری حقوق زنان با مردان را مطرح میکرد و به آنان بهاصطلاح آزادی میداد، با این حال زنان کارگر در شرایط مساوی کار با مردانِ همکارشان از مزد کمتری برخوردار بودند، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بودند. (جمعی از مستشرقین، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز. (ترجمه کیفر و کشاورزی، تهران، انتشارات پوشیل، چاپ اول، ۱۳۵۹، ص۴۷۳)
با تمام این توضیحات و کلیدواژهها اکنون میتوان به راحتی دریافت عدهای که با شعار اصلاحات وارد عرصه سیاسی کشور شدند، چه مقدار به دنبال پیادهسازی اسلام حقیقی و چه مقدار در پی اهداف مدرنیسم هستند. تحریف مفهوم آزادی در دهههای گذشته از جمله اقدامات مخرب این عده بود؛ همچنان که آزادی در معنای دینی آن به معنای رهایی از نفسانیات و پیوستن به لقای الهی بود، اما آزادی را با وارونهنمایی، به معنای بیبندی و باری و بیقیدی نسبت به آموزههای ناب اسلام و سنتهای دینی نهادینه کردند. از دیگر سو مدتهاست که با شعار جدایی دین از سیاست و به چالش کشیدن مسئله حجاب به نوعی دین را افیون ملتها میدانند و بیواهمه خود را طرفدار مکاتب منحوس و منفور غرب معرفی میکنند.