نشست علمی «نقد و بررسی تقریر سوئین برن از برهان دکارت بر اصالت نفس و مقایسه آن با برهان «انسان معلق در فضا»ی ابن سینا از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار و طی آن گفتار نقادانه بین دو نفر از استادان فلسفه کشورمان با پرفسور سوئین برن انجام شد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتالاسلام والمسلمین علی شیروانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در نشست علمی «نقد و بررسی تقریر سوئین برن از برهان دکارت بر اصالت نفس و مقایسه آن با برهان «انسان معلق در فضا»ی ابنسینا گفت: نظریه دکارت سه مقدمه دارد؛ اول اینکه حقیقت وجودی ما روح مجرد است و صرفا جسم نیست؛ از دید وی، من جوهری هستم که میاندیشم. مقدمه دوم این است که قابل تصور است که من میاندیشیم ولی بدنی ندارم؛ مقدمه سوم اینکه این قضیه قابل تصور نیست که من میاندیشم ولی وجود ندارم؛ دکارت از این سه مقدمه نتیجه گرفته است که اندیشیدن ذات انسان را تشکیل میدهد.
وی افزود: آقای سوئین برن که بر دیدگاه دکارت نقد دارد، معتقد است که این مقدمات آن نتیجه را به دست نمیدهد بلکه نتیجه مقدمات دکارت این است که من جوهری هستم که برای وجود داشتن آن، داشتن نفس کافی است ولی لازم نیست. برن مقدمه چهارمی افزوده است و آن اینکه غیرقابل تصور است که جوهری بتواند همه اجزای خود را با هم از دست بدهد و باز وجود داشته باشد. وی مقدمه دوم دکارت را اینگونه اصلاح کرده است: من در حالی که میاندیشم ناگهان بدن من فرو میپاشد؛ برن نتیجه میگیرد که من جوهری هستم که برای وجود داشتن، داشتن نفس هم لازم و هم کافی است.
وی به نقد دیدگاه سوئین برن پرداخت و افزود: براساس مقدمه اول برهان سوئین برن رابطه من با اندیشیدن روشن نیست و اینکه آیا جزء ذات و یا بیرون از ذات من است و اگر بیرون از ذات باشد آیا قابل انفکاک از من است یا خیر؛ اینکه جزء ذات من باشد نیاز به دلیل دارد که در این برهان ذکر نشده است. اگر اندیشیدن جداشدنی باشد در این صورت قابل تصور است من باشم ولی اندیشه نداشته باشم گرچه در وضع و حال کنونی میاندیشم.
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار کرد: دکارت در صدد اثبات ملازمه اندیشه و نفس نیست و در این صورت برهان به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؛ در مقدمه سوئین برن هم نخست باید دست کم ملازمه من با اندیشیدن اثبات شود.
گفتار نقادانه در باب رابطه اندیشه و انسان
در ادامه این جلسه گفتار نقادانه برن با شیروانی انجام شد؛ سوئین برن گفت: در ابتدا تقدیر میکنم از شما که ما را با برهان ابن سینا آشنا کردید ولی به نظر میرسد در مقایسه با برهان دکارت ضعیفتر است زیرا دکارت نشان داده است شخص اندیشنده خود او هست ولی ابن سینا این همانی شخص اندیشنده با خودش را اثبات نکرده است آنچه دکارت در صدد اثبات است این است که من جوهر هستم و این ویژگی اندیشیدن را دارد؛ او بیش از این تعهدی برای اثبات ندارد.سوئین برن بیان کرد: در پاسخ به اشکال وارد شده اگر ما تأمل کافی در مورد مفهوم من داشته باشیم اندیشه رخ میدهد و نیازی به بدن نیست، هویت من خاستگاهی برای اندیشیدن است ولو بدن نباشد.
شیروانی در پاسخ به وی به ارائه برهان پیشنهادی خو پرداخت و افزود: برهان بنده سه مقدمه دراد؛ اولین مقدمه این است که من از وجود خود آگاه هستم؛ در اینجا نه صحبت از جوهر و نه مطلق اندیشیدن است و صرفا بر آگاهی تاکید میشود؛ مقدمه دوم این است که این قابل تصور است که من از وجود خود آگاه هستم که باز بر مقدمه دوم سوئین برن ترجیح دارد زیرا جنبه معرفتشناسی دارد ولی برهان سوئین برن وجودشناسی است. یعنی من مدعی هستم که میتوانم از همه بدن و اجزای داخلی بی خبر باشم ولی از خودم آگاه باشم؛ این تقریر چیزی است که میتوانیم آن را از مباحث ابن سینا استفاده کنیم.
شیروانی ادامه داد: مقدمه سوم هم این است که آنچه که میدانم وجود دارد غیر از آن چیزی است که نمیدانم وجود دارد. نتیجه اینکه «من» همان بدن و یا یکی از اجزای بدن نیستم.
سوئین برن گفت: تلازمی بین آنچه میدانم و چیزی که به ادراک در نیامده است، نیست. مثلاً من میدانم ۱۶ عدد کتاب در قفسه هست ولی اینکه این کتابها چگونه و با چه رابطهای چیده شدهاند را نمیدانم.
مدیر گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه پاسخ داد: مُدرِک با نامُدِرک یکی نیست و این یک اصل بدیهی است؛ مدرک از آن جهت که مدرک است نمیتواند نامدرک باشد مانند معلوم از آن جهت که معلوم است نمیتواند مجهول باشد؛ من به خودم آگاهی دارم ولی میتوانم از اجزای بدنم غافل باشم.
سوئین برن افزود: ممکن است من نسبت به خود آگاه باشم ولی در عین حال چیزهایی باشد که به من مربوط است ولی از آن آگاهی نداشته باشم. قابل تصور است در حالی که من میاندیشم بدنم فروبپاشد و از بین برود ولی نفس و اندیشه من ادامه یابد که دلیلی براین است که اندیشه مربوط به بدن نیست و ویژگی اصلی خود نفس است. آنچه ضامن وحدت هویت است، نفس است.
شیروانی پرسید آیا قابل تصور است بدن فروبپاشد و اندیشه هم برود؟ و سوئین برن پاسخ داد: عکس این مسئله قابل تصور است؛ یعنی من اندیشه داشته باشم و بدنی در کار نباشد.
شیروانی افزود: پس این مسئله نشاندهنده ضعف برهان است و سوئین برن پاسخ داد: هر دوطرف قضیه ممکن است ولی من برخلاف فیزیکالیستها منکر این هستم که هویت من با بدنم یکی است.
تکیه ابن سینا بر شهود و علم حضوری انسان
همچنین عبدالرسول عبودیت، عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) بیان کرد: باید بین علم حضوری و حصولی فرق بگذاریم؛ در حضوری علم و معلوم یکی است؛ یعنی وقتی درد میکشم بین من و درد واسطه نیست بر خلاف علم حصولی که من شیئی را میبینم و تصویر او در وجود من نقش میبندد نه خود او.وی افزود: در غرب هم به این مسئله برای تجرد نفس استناد میکنند؛ ابن سینا در حقیقت تاکید دارد در فضایی که خیال و ذهن و وهم از انسان حذف شود آیا باز مانند اشیاء است او معتقد است باز انسان نسبت به خود، شهودی دارد که ذهن در آن دخالت ندارد.
سوئین برن گفت: من قبول دارم که بوعلی میخواهد تنبهی به خودآگاهی بدهد ولی نظر وی به درد مباحث فلسفی نمیخورد.
عبودیت تصریح کرد: بوعلی به شهود توجه دارد کما اینکه دکارت هم به شهود توجه دارد و در برهانش بر آن تاکید داشته است؛ منتهی ابن سینا از خودآگاهی شروع میکند و از شهود خود صحبت میکند.