بر اساس «عقلانیت انتقادی» ایدهای که در دوران جدید سربرآورده است، نظریات علمی و هر ادعایی در خصوص دانش را میتوان و میباید عقلاً نقد کرد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، «عقلانیت انتقادی» ایدهای است که در دوران جدید سربرآورده است. بر اساس این نحوه از تفکر، گفته میشود که نظریات علمی و هر ادعایی در خصوص دانش را میتوان و میباید عقلاً نقد کرد. این مبنا در قرن بیستم ارتقا یافت و ابطالپذیری (falsifiability) بر مبنای برخی فیلسوفان به ملاکی برای سنجش علمی یک مدعا بدل شد.
بسیاری از قدمای علمی نیز با وجود برخی اختلاف روشها و نگرشها تا حدی بر اساس عقلانیت انتقادی میاندیشیده و عمل میکردهاند. آیتالله سید موسی زرآبادی قزوینی (۱۳۱۳-۱۲۵۶ش)؛ از بانیانِ مکتب تفکیک نیز همین باور را داشت.
در احوالات زرآبادی نقلهایی است که نشان میدهد وی نیز به عقلانیت انتقادی ملتزم بوده و سخن را با پشتوانههای دلیل و استدلال عقلی میخواسته است.
گفته میشود که او در وادی عرفان و علوم غریبه هم وارد شده بود. وی میگفت که پس از مدتی سیر و سلوک، پردهها از جلوی چشمم برداشته شد، دیوارها در برابر من حائل نبود و وقتی که در خانه نشسته بودم رهگذرها را در کوچه و خیابان میدیدم.
زرآبادی گفته بود روزی به من گفتند حالا که به این مقام رسیدهای اگر بخواهی به مدارج بالاتر برسی، یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است. وی اما موافقتی نمیکند. میگوید این اعمال ظاهری با دلائل قطعی و براهین مسلّم شرعی به ما ثابت شده است. من هرگز تا زندهام آنها را ترک نخواهم کرد. به او میگویند که در این صورت همه آنچه به شما داده شده از شما سلب خواهد شد. و سید پاسخ میگوید: به جهنم!
از همان لحظه، آن حالات از وی سلب شد. میگوید در آن هنگام متوجه شدم که شیطان از این اعمال ظاهری با آن همه نقشی که دارد، شدیداً در رنج و عذاب است و لذا تصمیم گرفتم که علاوه بر واجبات به اعمال مستحبی روی بیاورم و در حد توان، چیزی از مستحبات را ترک نکنم. پس از این بود که حالاتی به من دست داد که احوالِ پیشین در برابر آن ناچیز بود (نقل از محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک، ص ۱۹۶).زرآبادی با شهود خود مواجههای نقادانه کرده و به چنین ثمرهای دست یافته بود. وی این مواجهه را پای درس اساتید هم داشت، به راحتی سخنی را نمیپذیرفت و چون و چرا میکرد. خودش نقل کرده که پای درس ابوالحسن جلوه حاضر میشدم. در مطالبی که گفته میشد اشکال میکردم. گاه ایشان ناراحت میشد و من به درس حاضر نمیشدم. با گذشت دو سه روز مرحوم جلوه به طلاب درس میفرمود سیدِ با استعدادی است. بگویید به درس بیاید. و من دوباره میرفتم. و باز در موارد مناسب به اشکال کردن میپرداختم. تا بار آخر که با تند شدنِ استاد، دیگر به درس نرفتم. ایشان پیغام داد که بیایید و من پاسخ دادم که غرضم از آمدن و اشکال کردن این بود که شاگردانِ شما مقلّدوار به مطالب گوش ندهند و بدانند که آنچه گفته میشود، چنان وحی منزل نیست و قابل اشکال است. میخواستم این بیداری را به اذهان طلاب فلسفه بدهم که دادم (همان، ص ۲۰۳).
وی اگرچه منشی عرفانی داشت، اما از نقد استاد هم پای پس نمیکشید. مورد دیگر مواجهه منتقدانه زرآبادی با مشروطه است. در زمان سید، جدال بر سر مشروطه بالا گرفت و زرآبادی از شاگردان شیخ فضلالله نوری بود. با این حال به دفاع از مشروطه پرداخت و رسالهای ده صفحهای در دفاع از آن نوشت. اما بعدها از منتقدان و مخالفان مشروطه شد و به دیدگاههای خود نیز به دید منتقدانه نگریست (همان، ص ۱۹۶).
حضرات آیات شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم قزوینی؛ دو متفکر دیگر مکتب تفکیک بودند که از شاگردان برجسته زرآبادی محسوب میشدند. آنها مکتبی را پدید آوردند که محمد رضا حکیمی نامش را «مکتب تفکیک» نام نهاد.