از زمان به قدرت رسیدن بن سلمان در عربستان سعودی، کشور با تحولات سریعی در زمینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه شده است. حاکمان جدید همه اجزای سنتی حاکمیت را به بهانه مدرنیزاسیون و به روز شدن و رویکرد تغییرات استراتژیک جدید برای خروج از بحرانهای پیچیده داخلی و خارجی، تضعیف کرده اند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، اولین نشانه های تغییر در حادثه «ریتز کارلتون» و پنهان کردن بسیاری از شاهزاده های رقیب محمد بن سلمان و حذف معارضان خارجی (خاشقچی) و ورود نظامی حساب نشده در یمن و درافتادن با نهادهای دینی اتفاق افتاد که برای همراه کردن آنها با برنامه های بن سلمان که ظاهر آن ایجاد فضای باز بود ولی باطن آن یک دیکتاتوری است که با علما و برخی صداهای آزاد رقابت میکند.
پروژه بن سلمان
در ژانویه ۲۰۱۷ محمد بن نایف از ولیعهدی عزل و محمد بن سلمان جایگزین او شد. بن سلمان پیش از آن به فعالیت اجتماعی و اقتصادی مشغول بود. امیر جوان لباس مدرنیته بر تن کرد و از انزوایی که در دهه های گذشته بر کشور حاکم بود ناراضی بود. به همین دلیل به محض اینکه به کمک پدرش به قدرت رسید چشم انداز اصلاحات اجتماعی خود را با حقوق زنان (رانندگی زنان و از بین بردن نظام مردسالاری) آغاز کرد و درهای سرگرمی را بروی جوانان گشود که موجب برگزاری جشنواره ها، رویدادهای ورزشی فراوان و افتتاح سینماها شد.
طرح نمایشی فضای باز با کاهش بی سابقه درامد نفتی مصادف شد. کاهشی که کشور خود را برای آن آماده نکرده بود. در نتیجه شرکت ها ورشکست شدند و هزینه های زندگی بالا رفت و وضع مالیات های سنگین شهروندان را آزرده کرد. به این ترتیب بود که ریاض تحول اقتصادی خود را با پروژه های بزرگی مانند نیوم و چشم انداز ۲۰۳۰ آغاز کرد که از ورشکستگی مالی و فروپاشی اجتماعی (شبیه آنچه در کشورهای بهار عربی روی داد) جلوگیری کند.
اما برخلاف عملیات رسانه ای و تبلیغ پروژه ها توسط نظام سعودی، این پروژه ها به تحول جدی در زمینه سیاسی نیانجامید و شهروندان تفاوت چندانی در زندگی خاندان حاکم یا در میزان آزادی های سیاسی مانند آزادی بیان، حقوق بشر و… ندیدند. بنابراین دستگاه امنیتی کشور شروع به بازداشت بدون محاکمه فعالان به جرم واهی نپذیرفتن سیاست بن سلمان در قطع ارتباط با قطر در سال ۲۰۱۷ نمود و شروع به پاکسازی مخالفان (مانند ترور خاشقچی در استانبول، اواخر۲۰۱۸) و دستگیری های خودسرانه عالمان و مبلغان دینی کرد.
ناظران بر این عقیده اند که تندروی محمدبنسلمان در ارائه چهره مصلح اجتماعی و اقتصادی از خود، تلاشی برای پوشاندن وضعیت سیاه حقوق بشر در این کشور بوده است و بدون تردید پروژه های رونمایی شده هم در چهارچوب اصلاحات نیست. زیرا فرایند اصلاح از پایین هرم به سمت بالا اتفاق می افتد. اما برنامه هایی که بنسلمان برای جوانان انجام داد مانند سرگرمی و سینما و آزادی اختلاط زن و مرد، جز تلاشی برای جلب نظر این طیف نیست.
میتوان گفت بن سلمان این نکته را به خوبی درک کرد که این عمل جراحی زیبایی که بر چهره نظام انجام داد برای تحکیم برنامه ها و دستیابی به اهدافش کافی نیست. به همین دلیل او این تفکر را ترویج داد که با وجود سایه سنگین نهاد دین که مانع تلاش حکومت در جهت مدرن سازی، تحول اقتصادی و توسعه جامعه است، رسیدن به رشد اقتصادی، جذب گردشگر، جذب سرمایه گذاری و مدیریت مشاغل ممکن نیست.
عربستان جدید برای کسب مشروعیت، آرام آرام با نهاد دینی تندرو فاصله گرفت و در این مسیر چند گام برداشت که نقش نهادهای دینی را به شدت محدود کرد و آنها را در جهت تبلیغ برای پادشاه و ولیعهد و عدم مانع تراشی در حذف مابقی صداهای مخالف رام و خاضع کرد.
نهاد دین
برخلاف حکام سابق کشور مانند ملک فهد در دهه ۸۰ و پس از آن ملک عبدالله که روحیه اصلاحی داشتند، هیچ کدام به اندازه سلمان و پسرش به تقابل با نهاد دین در عربستان برنخاستند. هر حاکم جدید که از راه می رسید برای افزایش اختیارات خود و کاهش نقش دین مقدمه چینی می کرد. اما اقدامات اصلاحی که بنسلمان به آن مبادرت نمود به هیچ وجه قابل پیش بینی نبود. مخصوصا محدود کردن نقش هیئت امر به معروف و نهی از منکر که پیش از این ابزاری برای اقتدارگرایی و تمامیت خواهی و کنترل کننده فضای بسته سیاسی و اجتماعی داخل کشور بود.
عربستان جدید برای کسب مشروعیت، آرام آرام با نهاد دینی تندرو فاصله گرفت و در این مسیر چند گام برداشت که نقش نهادهای دینی را به شدت محدود کرد و آنها را در جهت تبلیغ برای پادشاه و ولیعهد و عدم مانع تراشی در حذف مابقی صداهای مخالف رام و خاضع کرد.
شاهزاده سعودی تا حدود زیادی در تلاش خود موفق بود و آن زمانی بود که هیئت کبار علمای سعودی در بیانیه نوامبر سال گذشته اخوان المسلمین را گروه تروریستی خواند که روش اسلامی ندارند و دنبال اهداف حزبی مغایر با تعالیم دین اسلام هستند. پشت دین پنهان می شوند و برخلاف گفته دین، تفرقه و فتنه گری و تروریسم را دنبال می کنند. این یک گام سیاسی متفاوت است که نشان از ترس بنسلمان از برخی جریانات اسلامی و رهبران شناخته شده آنها دارد که ممکن است برنامه های استبدادی جدید او را تضعیف کنند.
بنسلمان به این میزان هم رضایت نداد و با نهایت سرعت پیش رفت و پروژه اصلاح دینی عمومی کشور را طرح کرد که میتوان آن را پروستریکای اسلامی (بازسازی اسلامی) نامید که ابتدا خواستار قطع رابطه با مدارس سلفی وهابی شد و سپس خواستار رها کردن بانک عظیمی از احادیث نبوی که فقها طی قرون متمادی به آن استناد میکردند شد.
اساس این طرح بر استناد به مجموعه ای از احادیث متواتر که از افراد زیادی به افراد زیادی نقل شده و عدم استناد به خبر واحد است که به معنی کنار زدن بسیاری از روایاتی است که توسط افراد نقل شده است. مانند روایات اجبار مردم به انجام شعائر دینی مانند نماز و روزه ماه رمضان و مجازات شارب خمر و حکم اعدام همجنسگرایان و ختنه زنان و حجاب و امور دیگری که در گذشته به عنوان ضروری دین به شمار می رفتند.
اشتیاق عربستان سعودی برای تغییر و اصلاح و باز کردن فضا و کندن عبای دین که دهه ها بود بر تن داشت غیر قابل انکار است. این کار با هدف بازسازی اجتماعی و اقتصادی انجام میگیرد. اما خرده ای که میتوان به نظام سعودی گرفت گامهای تحولی است که بدون هیچ گونه مشروعیت مردمی برمیدارد و تنها با اراده و هوس شاهزاده است.
سوار بر گرده علما
با اینکه بسیاری از تحولات اخیری که کشور عربستان سعودی شاهد آن است به میزان زیادی با ارزشهای نهاد رسمی دینی معارض بوده است اما شاهزاده جوان با بازوهای امنیتی و سیستم سرکوبگری خود توانسته که علما را به دو گروه تقسیم کند؛ گروه مخالفی که مهر خیانت و اقدام علیه مصالح عالیه کشور و خط گرفتن ار خارج خورده اند. بنابراین سکوت میکنند و پنهان میشوند و به کنج زندان ها و بازداشتگاه ها فرستاده می شوند. و گروه دوم که به اندازه ای تکریم میشوند که وابسته به حاکم شوند و اوضاع کنونی را از بین ببرند و طرحی جدید پیاده کنند.
در نتیجه این اقدام فتاوایی در عربستان ظهور کرد که تصمیمات ولیعهد سعودی را آرایش و توجیه شرعی و از گامهای اشتباه او حمایت کند که هم از انتقادات کاسته شود و هم شان او را حفظ کند. مانند امام الحرم عبدالرحمن السدیس که در ستایش فعالیت های بن سلمان آن را «مسیر تحول به رهبری والیان امر و تلاش جوان خوش آتیه و تحول خواه و الهام بخش، ولیهعد کشور محافظت شده، با دیدگاهی نو و صحیح و مدرن، علیرغم همه تهدیدها و فشارها» خواند. آن هم دقیقا زمانی که حاکمان کشورش جمال خاشقجی را ترور کرده بودند.
شیخ عادل الکلبانی هم با حضور در یک تورنمنت مسابقات پاسور که در مرکز همایش های کشور برپا شده بود توجه همه را جلب کرد تا با بیانیه خود فعالیت های هیئت ترفیه(سرگرمی) را که یکی از ابزارهای بن سلمان در سیاست جدیدش بود، مشروعیت ببخشد. همچنین در یک برنامه تلویزیونی ادعا کرد که پیامبر اکرم(ص) دو مطرب را در خانه خود مهمان کرد.
شخصیتهای دینی دیگر هم به سرعت به جرگه همراهی با پروژه بن سلمان پیوستند. از جمله عائض القرنی که قبلا یکی از مهمترین حامیان سیاستهای رجب طیب اروغان بود در دوره محاصره قطر توسط کشورهای عربی تمام توان خود را در اتهام زنی ضد ترکیه و اردوغان به کار گرفت. او بعدا از افکار گذشته خود و حمایتش از سیاست خارجی امیر جوان اظهار ندامت کرد.
یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغی که نظام بن سلمان در پیشبرد برنامه ها و پروژه جدیدش به آن متکی بود جریان مدخلی ها در عربستان است. بن سلمان از این گروه برای ضربه زدن به اخوان المسلمین و گسترش گفتمان خصمانه ضد آن ها بهره گرفت. اخیرا بنرهایی در خیابانها و اماکن عمومی عربستان نصب شد که حاوی هشدار به خوارج بود! و برخی مانند عبدالعزیز مبلغ سلفی جنجالی خواستار اعدام آنها شد.
هم اکنون صدها مبلغ و عالم دینی در زندانهای سعودی به سر می برند. از جمله سلمان العوده که یکی از مبلغان دینی سلفی اعتدالی شناخته شده است. نزدیکی او به جماعت اخوان المسلمین موجب ترس حکومت از او شده است. او را با انتقاداتش نسبت به سیاست داخلی و خارجی کشور می شناسند. در سال۲۰۱۷ حکم اعدام او صادر شد البته این حکم تاکنون اجرا نشده است.
از سوی دیگر رویکرد ولیعهد سعودی برای قبضه کردن حکومت و تقویت آن استفاده از علمای نزدیک خود و دشمنی با مبلغان دینی مخالف خودش از طریق بازداشت کردن، حصر خانگی و فشار آوردن برای صدور فتوای مطلوب بوده است. برای بن سلمان هر دو گروه از این علما پلی برای رسیدن به اهدافش هستند که تغییر چهره جامعه طبق الگوهای مورد قبول دولتهای غربی است.
حاصل سخن اینکه اشتیاق عربستان سعودی برای تغییر و اصلاح و باز کردن فضا و کندن عبای دین که دهه ها بود بر تن داشت غیر قابل انکار است. این کار با هدف بازسازی اجتماعی و اقتصادی انجام میگیرد. اما خرده ای که میتوان به نظام سعودی گرفت گامهای تحولی است که بدون هیچ گونه مشروعیت مردمی برمیدارد و تنها با اراده و هوس شاهزاده است. و می توان گفت که ازدواج موقت میان بن سلمان و علمای درباری تقریبا به پایان راه رسیده و در شرف طلاق بائن است. دخالت در این ماجرا مانند هیزمی است که کسی آن را پراکنده کند و دود و خاکسترش را بلند کند. و این کار را تنها کسی انجام میدهد که جز به صدای دیکتاتوری پنهان در عقلش گوش ندهد.