در میان پیروان این فرقه میتوان نام بزرگان بسیاری را دید. اندیشه فرانسیسکنها اساساً بر مبنای فقر استوار است. به همین سبب بر فرقه فرانسیسکن و فرقه دومینیکن نام کلی فرقههای مسکینان را نهادهاند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، فرقه فرانسیسکن یا راهبان کهتر به جمعیت پیرو عقاید فرانسیس قدیس اطلاق میشود. این فرقه از مهمترین فرقههای عالم مسیحیت است و در میان مسیحیان جهان پیروان فراوان دارد. این فرقه تأثیرات عمدهای بر جریان اندیشه داشته است.
در میان پیروان این فرقه میتوان نام بزرگان بسیاری را دید. اندیشه فرانسیسکنها اساساً بر مبنای فقر استوار است. به همین سبب بر فرقه فرانسیسکن و فرقه دومینیکن نام کلی فرقههای مسکینان را نهادهاند.
فرقه راهبان کهتر در سال ۱۲۰۹ توسط قدیس فرانسیس آسیزی تشکیل شد. در فوریه این سال هنگامی که فرانسیس در مراسم قداس شرکت جسته بود ناگهان با شنیدن آیاتی که کشیش، درباب اندرزهای عیسی به حواریون خویش، از روی انجیل میخواند حالش دگرگون شد. این آیات چنین بودند:
همچنان که ره میسپارید، اعلام کنید که ملکوت آسمانها بسی نزدیک است. بیماران را شفا بخشید و مردگان را زنده کنید و جذامیان را پاک سازید و دیوها را دفع کنید. رایگان یافتهاید، رایگان دهید. زر و سیم و سکه خرد بهر نهادن در کمربندهای خویش فراهم میاورید، و خورجینی بهر راه و دو پیراهن و پای پوشها و چوبدست: چه، کارگر سزاوار طعام خویش است.
فرانسیس پنداشت که این کلمات از زبان خود مسیح جاری میشود و او را مخاطب قرار داده پس مصمم گشت تا زندگی خود را بر این سیره ملکوتی از نو پی ریزد و در راه این اندیشه به تبلیغ بپردازد. او از بهار آن سال شروع به تبلیغ مسیحیت نمود و جمله مردم را به فقر دعوت کرد.
در همین ایام خلوص نیت این راهب ساده اندک اندک در قلوب مردم رخنه کرد و خیلی زود دوازده تن مرد حاضر شدند که از تعالیم وی پیروی کنند. او برابری عدد این نخستین پیروانش را با عدد حواریون عیسی به فال نیک گرفت و اندرزی را که عیسی به حواریون خود داده بود شعار و دستورالعمل آنها ساخت. فرانسیس و یارانش سنت رهبانیت (یعنی گوشه نشینی) را رها ساخته و پای پیاده، بی آن که اندک پولی داشته باشند به اطراف و اکناف میرفتند تا برای آیین خویش تبلیغ کنند. اینان خود را فراتر مینورس به معنای برادران کهتر میخواندند. فراتر (یا برادر) به این دلیل که خود را کشیش نمیدانستند و مینورس(یا کهتر) به این دلیل که باور داشتند کهترین و کوچکترین غلامان درگاه مسیح هستند.
در این دوره مردم فرانسیسکنها را بسیار مورد آزار قرار میدادند، آنها را میزدند و حتی لباس از تن آنها بیرون آورده و میربودند؛ نصیحت فرانسیس به آنان این بود که هیچ مقاومتی نشان ندهند. نتیجه همین تساهل و نرم خویی فرانسیسکنها این شد که اندک اندک خوی نرم این رهبانان در دل مردمان و به خصوص در قلوب دشمنان دین باوری رخنه کرد.
خلوص نیت فرانسیسکنها و نیز ساده زیستی و نرم خوییشان موجب شد که در میان مردم ایتالیا جایگاه مذهبی و اجتماعی بالایی پیدا کنند. با پیمودن این قدمهای بزرگ به فرانسیس گفته شد که برای تأسیس فرقه جدیدش نیازمند اجازه پاپ خواهد بود. پس در سال ۱۲۱۰ وی به همراه دوازده مرید خویش نزد پاپ اینوسنت سوم رفت و تقاضای خود را برای تأسیس فرقهاش به او عرضه داشت. پاپ به فرانسیس و یارانش توصیه کرد تا دست نگهدارند تا مرور زمان عملی بودن تعالیم این فرقه را به اثبات برساند اما پس از اصرارهای فراوان پاپ مجوز این فرقه را چندی بعد در همان سال صادر کرد.
پس از پذیرش فرقه توسط واتیکان اعضای فرقه وسط سر خود را به سنت رهبانان تراشیدند و خود را مکلف به رعایت نظامات فرقه خود و یک سلسله مراتب دانستند. بندیکتینها منطقه آسیزی نمازخانهای موسوم به مریم مقدس فرشتگان را به این فرقه هدیه کردند. پیروان فرانسیس نیز در اطراف این نمازخانه بسیار کوچک برای خود کلبههایی ساختند و بدین ترتیب اولین صومعه فرانسیسکن شکل گرفت.
پس از این هر روز عدد پیروان فرقه افزوده میشد تا جایی که دختر هجده سالهای به نام کلارا دی سکیفی از فرانسیس رخصت خواست تا دومین شاخه فرقه فرانسیسکنها را برای زنان بنیان نهد. این تصمیم که موجب خوشحالی فرانسیس گشته بود بلافاصله به اجرا درآمد و فرقه کلاراییان از آن پس تشکیل شد.
آموزه های فرانسیسکن
فقر
در آموزههای فرانسیس ثروت دام ابلیس عنوان میشود. فرانسیسکنها میباید هر آنچه از مال دنیا داشتند را به فقیرتر از خود میبخشیدند. در حقیقت اندیشه فرانسیسی ایجاب میکند که هیچیک از پیروان این فرقه دارا نباشند بلکه اگر مالی اندک به دستشان میرسد تنها واسطهای برای رسیدن آن مال به فردی فقیرتر باشند. فرانسیس قدیس معتقد بود که اگر همه انسانها از مال دنیا نصیبی داشته باشند برای مدافعه از اموالشان نیازمند به اسلحه خواهند بود. دارا بودن سبب حرص و آز میشود. افراد به مال یکدیگر چشم خواهند داشت و در نتیجه هر فرد برای حفظ مال خویش مجبور است به خشونت دست متوسل شود. این اعمال منافی سخنان مسیح دربارهٔ عهد مسیحیت است؛ بنابراین عهد، هر مسیحی باید خدای خویش و از پس آن همنوع خویش را دوست بدارد. مال و مکنت سبب کینهورزی نسبت به همنوع میشود و بدین سان حکم اصلی مسیحیت نقض گشته و آدمی مرتکب اکبر گناهان شدهاست.غیر از ارتکاب گناه به واسطه دارایی استدلال دیگری نیز نزد فرانسیسیان هست که به سبب آن متمایل به زندگی فقیرانه هستند. اعضای این فرقه بر مبنای سخن عیسی به حواریونش مبنی بر دوری از تجمل و تموّل و نیز سخنان او مبنی بر دوری از ثروت و آنچه خطر ثروت مینامد از نزدیکی به مال دنیا حذر دارند و آن را شر مطلق میدانند.
این نظریات دربارهٔ ثروت و نتایج وجود ثروت و انباشت آن نزد افراد و نیز انتاج گرایش به نوعی فقر عمومی موجب میشود که اندیشه فرانسیس قدیس و در نتیجه کل فرقه فرانسیسکن به اندیشه سوسیالیسم نزدیک شود. با این تفاوت که در سوسیالیسم مستقیماً بحث از تقسیم فقر و حرکت به سوی فقر مطلق پیش نمیآید اما در اندیشه فرانسیسی مقصود نهایی دربارهٔ مادیات صرفاً رسیدن به فقر مطلق است. اندیشه فرانسیسی حقیقت را نه در بالا که پایین و نه در بیشی که در کاستی میبیند.
خوشی حقیقی
در اندیشه فرانسیسی نوعی از خود آزاری مشهود است. در اندیشه این فرقه میبینیم که خوشحالی و خوشبختی چیزی نیست جز زمانی که ما در بدترین شرایط به لحاظ جسمانی و روحانی قرار داشته باشیم و همزمان بدترین برخوردها از سوی دیگران با ما انجام شود اما ما به سبب ایمانمان به تثلیث و محبت به خداوند و همنوعانمان در آن لحظه خشمگین یا اندوهگین نشده و به اعمال الهی مان ادامه دهیم. این بهترین شرایط برای یک فرانسیسکن است.همچنین در راستای خود آزاری مذکور باید به استدلالی دیگر از استدلالهای فرانسیسیان اشاره کرد. در اندیشه این فرقه انسان از زمان عمل به گناه نخستین تا لحظهٔ مرگ گناهکار است و باید برای این گناهکاری مکافات ببیند. رحم خداوند آنسان بالاست که عموم انسانها را (الّا برخی افراد خاص) مورد بخشش خویش قرار میدهد اما این رحمت خداوندی دلیل بر عدم گناهکاری نیست. پس بجاست که ما به سبب گناهانمان خودمان را در همین جهان مجازات کنیم. این ریشه عمل خودزنی و خود آزاری جسمی در میان بعضی شاخههای این فرقه است.
علم
مهمترین تأثیر فرانسیسکنها در دنیای اندیشه به قرن سیزدهم بازمیگردد. در این دوره عدهای از فرانسیسکنها از سنت دانش ستیزی خود دست شستند و وارد حیطه علم و اندیشه شدند. اعضای این فرقه در حیات دانشگاههای پاریس و آکسفورد نقش بسزایی داشتند. پس از جدال فراوان میان اعضاء این فرقه و هیئت علمی دانشگاه پاریس بالاخره در سال ۱۲۳۱ فرانسیسکنها موفق شدند یک کرسی استادی برای تدریس الهیات فرانسیسی به دست بیاورند. در سال ۱۲۴۹ فرانسیسیان، استودیا گنرالیا (مرکز تدریس الهیات خاص این فرقه) را در آکسفورد و تولوز تأسیس کردند.کشیشان غیر فرقهای و نیز سکولارهای دانشگاه پاریس با ورود اعضای فرقههای مسیکنان مخالفت ورزیدند. این افراد معتقد بودند که هیچ فرقهای محّق نیست که کرسی درس الهیات داشته باشد و اگر هم چنین اجازهای به اعضای این فرقهها داده میشود این فرقهها نباید بیش از یک کرسی برای تدریس الهیات خود داشته باشند. در عین حال سکولارها بر مبنای این اعتراضات خود حملههای شدیدی به وضع دینی کردند. نتیجه آن شد که در سال ۱۲۵۷ انتشار هر سخنی علیه راهبان توسط غیر راهبان ممنوع اعلام شد.
اما مشاجرات میان رهبانان و سکولارها ادامه یافت تا آن جا که به تأسیس دانشگاه سوربن انجامید. این دانشگاه برای کم شدن فضای تنش در دانشگاهها و نیز امکان تحصیل افراد غیر راهب تأسیس شد. تأسیس دانشگاههای سکولار از تأثیرات مهم فرانسیسکنها و دومینیکنها بوده است.
در دوران اوج قرون وسطی جریانهای فکری مختلفی از طریق فرقهها خود را تثبیت کردند. پس از رواج ارسطوگرایی در دانشگاهها جریان فکری آگوستنینی از طریق فرقه رهبانان کهتر حرکت مقابله جویانه خود را با این جریان آغاز کرد. آگوستینیان فرانسیسکن که هرگز روی خوشی به آراء ارسطو نشان نداده بودند به دانشگاههای پاریس و آکسفورد راه یافتند و به بیان آراء مخالف خود پرداختند. این خصومت آشکار با ارسطو در کنار پذیرشهای جزئی آراء اش خاص اندیشمندان فرانسیسی بود. با این وجود در اوایل قرن چهاردهم، دانز اسکوتوس ارسطوگرایی را در سنت فرانسیسی رواج داد و بیش از همه فرانسیسیان مقبول این فرقه قرار گرفت.
شخصیتهای برجسته فرقه فرانسیسکن
السکاندر آو هیلز: متأله بزرگ و نامی عالم مسیحیت در قرون وسطی. او در سال ۱۲۳۶ وارد فرقه فرانسیسیان شد.
بوناونتورا: فیلسوف و متأله بزرگ قرون وسطی؛ این قدیس ایتالیایی در سال ۱۲۴۳ فرانسیسکن شد. وی هفتمین رئیس فرقه است و از سال ۱۲۵۷ به این مقام نایل شد.
راجر بیکن: فیلسوف و دانشمند نامی قرون وسطی؛ او در حدود سال ۱۲۵۶ به فرقه فرانسیسکنها وارد شد. او که از آغازگران علم گرایی در اروپا است سنت فرانسیسی مبنی بر دوری از علوم غیر مذهبی را شکست.
دانز اسکوتوس: فیلسوف بزرگ قرون وسطی و از ستونهای فلسفه مدرسی؛ او احتمالاً در اواخر قرن سیزدهم به فرقه فرانسیسیان روی آوردهاست. او از مؤثرترین چهرههای این فرقه بر تاریخ اندیشه بشری است.
ویلیام اوکام: فیلسوف علم گرای قرون وسطی و آغازگر جریان جدایی علم و فلسفه از الهیات؛ او در جوانی (در سال ۱۳۰۹) به فرقه رهبانان کهتر پیوست. اوکام را میتوان به نوعی آغازگر رنسانس دانست.
برناردینو سینایی: قدیس مشهور مسیحی؛ او در اوایل قرن پانزدهم به فرقه فرانسیسکنها پیوست و در سال ۱۴۳۸ به قائم مقامی ریاست فرقه رسید.
پادره پیو: پادره پیو پیترلچینا در ۲۲ژانویه سال ۱۹۰۳ به فرقه فرانسیسکنها پیوست. او یک کشیش کاتولیک کاپوچین ایتالیایی بود که توسط کلیسای کاتولیک قدیس اعلام شد. او را به عنوان بهترین سرمشق در فرقه فرانسیسکن میشناسند.