خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)
آخرین اخبار ادیان ایران و جهان، خبرهای دینی ارامنه زرتشتیان کلیمیان شیعه اقلیت‌های دینی و مذهبی و فرقه‌ها جریان‌‌های دینی

کدام مرگ؟ کدام زندگی؟

نقد و بررسی برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی»؛

مسئله تعریف اشتباه از مفهوم مرگ است. مرگ اتفاقی بدون بازگشت است. هر زمان که مرگ رخ دهد دیگر امکان بازگشت به دنیا وجود ندارد و هر زمان که بازگشتی صورت گیرد اساساً مرگ اتفاق نیفتاده است. «زندگی پس از زندگی» یکی از برنامه‌های شبکه چهار است که علیرغم استقبال مخاطبان، انتقادات جدی کارشناسان را در برداشته است.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یکی از برنامه‌هایی که  از شبکه چهار پخش شده است، برنامه‌ای با عنوان زندگی پس از زندگی است. این برنامه سری دوم از مجموعه برنامه‌های زندگی پس از زندگی است که سری اول آن در سال ۹۹ پخش شد. در معرفی این برنامه در وب سایت شبکه چهار آمده: «این برنامه روایتی از لحظات پس از مرگ است…»؛ همچنین اینگونه آمده: «این برنامه روایت افرادی است که در تجربه مرگ تقریبی از کالبد جسم خود خارج شدند و برزخ را درک نمودند و به جسم خود بازگشتند…». فارغ از درستی یا نادرستی این جملات پخش چنین برنامه‌ای در بین اقشار مختلف مردم با استقبال زیادی همراه بوده است؛ چنان که جنجال ها، نقد‌ها و اعتراضات جدی پیرامون این برنامه از سوی برخی از متخصصین و کارشناسان صورت گرفته است. گزارش پیش رو به بررسی برخی از انتقادات پیرامون این برنامه پرداخته و نقد‌هایی را که به این برنامه وارد شده، مطرح نموده است. این نقد‌ها ذیل عناوین زیر دسته بندی شده‌اند:

ارائه تعریف نادرست از مفهوم مرگ
ماهیت مبهم روایت کنندگان
ماهیت مبهم روایت‌ها
عادی سازی گناه و امر ناپسند
جهت دهی روایت‌ها
کسر شأن جایگاه دین و آموزه‌های دینی
مرز نامشخص شهود شیطانی و رحمانی
عدم امکان درستی سنجی
خلط واقعیت درونی و واقعیت بیرونی

در ادامه هرکدام از این موارد به تفکیک توضیح داده خواهند شد و در جمع بندی پایانی ملاحظات و پیشنهاداتی در راستای کاهش آسیب‌های احتمالی برنامه براساس نقد‌های وارده آورده شده است.

۱- ارائه تعریف نادرست از مفهوم مرگ

اولین نقدی که به طور جدی از سوی عمده کارشناسان به برنامه وارد شده است، تعریف اشتباه از مفهوم مرگ است. مرگ اتفاقی بدون بازگشت است. هر زمان که مرگ رخ دهد دیگر امکان بازگشت به دنیا وجود ندارد و هر زمان که بازگشتی صورت گیرد اساساً مرگ اتفاق نیفتاده است. این موضوع هم در آیات و هم در روایات و هم در فلسفه و کلام اسلامی به صراحت مورد بحث قرار گرفته است و گزاره‌های پشتیبانی کننده زیادی برای آن وجود دارد. با این حال هم عنوان برنامه و هم نوع مواجهه کسانی که در برنامه حضور دارند با تجریبات خود و ادبیات برنامه و توصیفاتی که از برنامه در سایت شبکه چهار آمده است، همگی مبین آن هستند که این برنامه قرار است اتفاقات پس از مرگ را روایت نماید؛ بنابراین به نظر می‌رسد که استفاده از عبارت تجربه نزدیک به مرگ درست‌تر است و البته باز هم این نزدیکی موضوعیتی ندارد؛ زیرا هیچ کس از نقطه وقوع مرگ آگاه نیست که بتواند نسبت به آن سلسله مراتب یا نوعی توالی اتفاقات را بازگو کند. اما با مسامحه می‌توان از این مورد چشم پوشی کرد و از عبارت تجربه نزدیک به مرگ استفاده کرد.

۲- ماهیت مبهم روایت کنندگان

پرسشی که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که اساساً حاضرشوندگان در برنامه و تجربه گر‌ها قرار است تحت چه عنوانی برای مخاطبان خود صحبت کنند؟ آیا این افراد کسانی هستند که از عالم غیب خبر آورده اند؟ آنچه در برنامه نشان داده می‌شود آن است که این افراد مسائلی را تجربه کرده اند و حال جلوی دوربین نشسته و برای مخاطب تعریف می‌کنند؛ اما سوال اساسی آن است که آیا کسی به جز معصوم و پیغمبران می‌تواند از غیب سخن بگوید؟ اگر بپذیریم که محتوای روایت‌ها حقایقی از عالم غیب است، آنگاه باید به این پرسش پاسخ دهیم که این افراد چه تفاوتی با پیامبران دارند و اگر نپذیریم که محتوای روایت‌ها حقایق هستند و آن‌ها را نوعی الهامات یا تجربه‌های شخصی تلقی کنیم، آنگاه چه ضرورت یا چه لزومی برای بازگویی آن‌ها برای عموم مخاطبان از رسانه سراسری صدا و سیما دارد؟ بنابراین ماهیت حاضرشوندگان و کسانی که روایت خود را ارائه می‌کنند، مشخص نیست.

۳- ماهیت مبهم روایت‌ها

نکته دیگر در ارتباط با محتوای روایت‌ها است. همانطور که اشاره شد محتوای این روایت‌ها یا باید به عنوان حقایقی درست پذیرفته شود و یا باید بعنوان تجربه‌های شخصی مملو از خطا و یا با احتمال وجود وهم در آن‌ها قلمداد شود. در حالت اول اگر بخواهیم این روایت‌ها را به عنوان حقایق عالم غیب تلقی کنیم، آنگاه از نظر کلام اسلامی باید بتوانیم به این مسئله پاسخ دهیم که وحی و یا خبر دادن از عالم غیب برای تمام افراد امکان پذیر است و نه تنها معصومین و پیامبر! اگر محتوای روایت‌ها مورد تائید مطلق نباشد و احتمال خطا، الهام، وهم و خیال در آن‌ها وجود داشته باشد آنگاه پخش چنین روایت‌هایی جلوی دوربین برای میلیون‌ها نفر بیننده کاری اشتباه خواهد بود. آن چه افراد بعنوان تجربه عالم غیب مطرح می‌کنند می‌تواند از نظر مادی هم تفاسیری داشته باشد. به عبارت دیگر نمی‌توان این تجربه‌ها را تنها تجربه‌های پس از مرگ و یا عوالم پس از مرگ یا برزخ قلمداد کرد؛ بلکه به این دلیل که اساساً مرگی اتفاق نیفتاده آن‌ها را باید نوعی الهام، رویا و یا در بهترین حالت تجربه‌های شخصی بحساب آورد؛ بنابراین پخش محتوایی که نمی‌توان صحت و درستی آن را بطور مطلق تائید نمود در حالی که این محتوا ادعای تائید برخی گزاره‌های دینی و توصیفات عالم غیب را با خود به همراه دارد، اشتباه است.

حتی اگر بپذیریم که این روایت‌ها در بهترین حالت تجربه‌های شخصی افراد بوده اند و افراد واقعاً چنین اتفاقاتی را درک کرده اند باز هم گفتن آن‌ها برای دیگران نمی‌تواند امری قابل توجیه باشد البته منظور آن نیست که گفتن روایت‌ها و تجارب شخصی یک فرد برای دیگران کاری اشتباه است، بلکه آن چه در اینجا مدنظر است قرار گرفتن این موضوع در قالب رسانه و پشت دوربین است. آن هم از صداوسیمای رسمی جمهوری اسلامی ایران که به هر حال هر برنامه‌ای که از این طریق پخش می‌شود مبین نوعی تائید و رسمیت است. این گونه موارد و تجربه‌ها هیچ گونه حجیت شرعی برای دیگران ندارد؛ بنابراین سازندگان که با هدف تاثیرگذاری بر دیگران این برنامه را ساخته اند، نباید انتظار داشته باشند تمام مسائلی که در برنامه گفته می‌شود به مثابه مسائلی درست و غیرقابل تشکیک و غیرقابل تردید به حساب آیند. همچنین مخاطبان برنامه باید آگاه باشند که این اتفاقات به واسطه آن که با ادبیات دینی و با ادبیات معنوی بازگو می‌شود، لزوماً هیچ گونه ارتباط مستقیمی به دین ندارند. در صورتی که بیشتر مخاطبان متوجه این موضوع نیستند و تمام مسائل گفته شده در این برنامه را درست تلقی می‌کنند.

۴- عادی سازی گناه و امر ناپسند

نقد دیگری که می‌توان به برنامه زندگی پس از زندگی وارد کرد، تخفیف در نشان دادن یا توصیف برخی جرم هاست. برای نمونه افرادی که خودکشی کرده اند یا مرتکب قتل شده اند یا اعمال با این درجه از زشتی و ناپسندی را مرتکب شده اند، بسیار عادی جلوه داده می‌شوند. تجربیات از این نمونه بسیار عادی و قبح زدایی شده در این برنامه نشان داده می‌شود به گونه‌ای که مخاطب با خود فکر می‌کند که خودکشی یا قتل و … شاید چندان اتفاقات سهمگین و وحشتناکی هم نباشند. این عادی سازی می‌تواند به مرور نوعی آسیب را به ویژه در اقشار مذهبی به همراه داشته باشد.

۵- جهت دهی روایت‌ها

مشکل دیگری که در برنامه وجود دارد، آمیختگی و یا ترکیب تحلیل‌های شخصی با تجربه‌های خالص و یا ناب است؛ به عبارت دیگر مشخص نیست کدام بخش از آن چه روایت گران بازگو می‌کنند، اختصاص به تجربه ناب و خالص دارد و کدام بخش مربوط به تحلیل روایت گر و یا نظرات شخصی اوست. این آمیختگی سبب می‌شود که مباحث با یکدیگر خلط شوند و مشخص نباشد که کدام بخش از تجربه قابل اعتنا است و کدام یک می‌تواند نظر شخصی مخاطب باشد. همچنین مخاطبان و مجریان برنامه می‌توانند با انگیزه‌های شخصی و با نظرات شخصی خود سمت و سوی برنامه و صحبت‌های مخاطبان را تغییر دهند و به نقاط دلخواهی که خود می‌خواهند بکشانند. به هر حال هر فرد ممکن است تجربیات معنوی و یا روحانی از این دست داشته باشد، اما نفس تجربه را باید از انگیزه ها، احساسات و عواطف فرد جدا کرد. در غیر این صورت این تجربه‌ها می‌توانند دستخوش سلیقه‌های گوناگون و یا تحریف با انگیزه‌های متفاوت گردند.

۶- کسر شأن جایگاه دین و آموزه‌های دینی

مشکل دیگری که در برنامه وجود دارد تطبیق آیات و روایات با آن چیزی است که اتفاق افتاده است؛ به عبارت دیگر به جای این که تجربه گر‌ها و روایت گر‌ها محتوای تجربه خود را با آیات و روایات محک بزنند، این کارشناسان دینی هستند که سعی می‌کنند آیات و روایات را متناسب با تجربه‌ای که توسط افراد بازگو شده تفسیر کنند و به نظر می‌رسد با توجه به این که روایت‌های افراد لزوماً روایت‌های درست و جهان شمول نیستند، چنین اقدامی بیشتر باعث تخفیف در دین و جایگاه دین باشد تا ارج دهی به آن. ارائه روایت‌هایی از عالم غیب در دین اسلام جز توسط پیامبران و معصومان پذیرفته نیست. چنین چیزی در طول تاریخ نیز بی سابقه بوده است. حتی علمای بزرگ نیز که تجربیاتی از این دست داشتند یا آن را برای کسی بازگو نکرده اند و یا اگر بازگو کرده اند، نه از جنبه حجیت که بیشتر از جنبه تداعی گری بوده است و به آن رسمیتی نداده اند و حتی تا حد امکان سعی کرده اند که چنین روایت‌هایی از دایره نزدیکان خود آن‌ها فراتر نرود و یا پس از مرگشان بازگو شود. اما برنامه زندگی پس از زندگی اساساً به چنین روایت‌هایی رسمیت بخشیده و باب جدیدی را در این عرصه گشوده است که این مسئله می‌تواند از حساسیت‌های ویژه و آسیب‌های خاص خود برخوردار باشد.

۷- مرز نامشخص شهود شیطانی و رحمانی

بنا بر آن چه بیان شد، اساساً تجربه روایتگر‌ها تجربه مادی و این جهانی بوده و اصلاً نمی‌توان آن‌ها را تجربه مرگ و یا حتی نزدیک به مرگ که مفهوم بی پایه‌ای است، به حساب آورد. اما حتی اگر در صورتی که از این موضوع نیز چشم پوشی کنیم و تجربیات آن‌ها را نوعی کشف شهود روحانی یا عرفانی به حساب بیاوریم باز هم بحث‌های کلامی و فلسفی در این زمینه بسیار است. برای نمونه مشخص نیست مرز بین کشف و شهود رحمانی و کشف و شهود شیطانی کجاست. آیا می‌توان مشخص کرد که کدام دسته از این افراد کشف و شهود رحمانی داشتند و کدام یک کشف و شهود شیطانی؟ آیا می‌توان مرزی بین وهم، خیال و شهود واقعی برای این افراد در نظر گرفت؟ طرح چنین پرسش‌هایی با این فرض صورت گرفته که روایت گران صادق هستند و آن چه روایت می‌کنند در حقیقت با آن مواجه بوده اند یا حداقل برداشت‌هایی از آن چه در حقیقت تجربه کرده اند ارائه می‌کنند؛ اما این مسئله به خودی خود برای عموم مخاطبان مستند نیست.

۸- عدم امکان درستی سنجی

چگونه مخاطبان باید به چنین افرادی اعتماد کنند؟ چگونه باید به راستگویی آن‌ها اعتماد کنند؟ چگونه باید افراد تشخیص دهند که مرز بین دروغ و واقعیت کدام است؟ آیا صرفاً تمام افرادی که پشت دوربین صداوسیما می‌نشینند قابل اعتماد هستند و هر چه بیان کردند را باید پذیرفت؟ این برنامه اساساً پشتوانه‌ای اعتمادساز برای مخاطبان ارائه نکرده است و مخاطب می‌تواند تصور کند که بخشی از این روایت‌ها لزوماً ساخته و پرداخته سازندگان برنامه هستند که برای موفق نشان دادن برنامه یا کسب شهرت و یا محبوبیت تدوین شده اند. اگر چنین ادعا و چنین اتهامی مطرح شود، چگونه می‌توان پاسخ آن‌ها را داد؟ آیا راهی برای اثبات صداقت گویندگان وجود دارد؟ مسئله دیگر تناقضاتی است که در برخی روایت‌ها هم بین خود روایت‌های برنامه وجود دارد و هم بین این روایت‌ها با ادبیات دینی و آیات و روایات. مفهوم بازگشت یا برگشت به زندگی پس از مرگ با ادبیات فقهی، کلامی و دینی قابل توجیه نیست، اما دیده می‌شود که در بسیاری از روایت‌های برنامه از چنین ادبیاتی استفاده می‌شود. همچنین سلسله مراتبی که در آیات و روایات برای فرد متوفی پس از مرگ در نظر گرفته شده در این روایت‌ها مشاهده نمی‌شود. برای نمونه عالم برزخ یا شب اول قبر و یا اتفاقات نظیر این که البته در ادبیات دینی و آیات و روایات نیز بسیار مورد بحث قرار گرفته اند و توسط علما تفسیر‌های گوناگونی از آن‌ها ارائه شده است؛ اما همان تصوری که از این توالی و سلسله مراتب وجود دارد در بسیاری از این روایت‌ها دیده نمی‌شود و اتفاقی از برزخ و پرسش و مسائلی از این دست نیست. این موضوع این شائبه را بوجود می‌آورد که به هر حال یکی از این دو یعنی آیات و روایات یا روایت روایتگران باید اشتباه باشد و با توجه به این که این برنامه از صداوسیما به صورت رسمی پخش می‌شود، شائبه اشتباه بودن ذهنیات قبلی و آموزه‌های قبلی را بیشتر تقویت می‌کند.

۹- خلط واقعیت درونی و واقعیت بیرونی

مسئله دیگر در ارتباط با برنامه زندگی پس از زندگی، خلط دو مفهوم «واقعیت خارجی» و «واقعیت درونی» است. سازندگان برنامه به گونه‌ای برنامه را ساخته اند که انگار روایت گران روایت‌هایی را از عالم غیب ارائه می‌دهند که در مجموعه این روایت‌ها می‌توان مولفه‌ها و مختصاتی از عالم غیب را استخراج کرد و در کنار هم قرار داد و ذهنیت کلی نسبت به آن بدست آورد. به عبارت دیگر آن چه برنامه القا می‌کند آن است که مجموعه این روایت‌ها و مجموعه این برنامه‌ها خبر از یک تصویر کلی و حقیقت ماورای این جهان می‌دهند؛ حقیقتی که در بیرون نهفته است؛ اما براستی می‌توان روایت این افراد را در ارتباط با بیرون در نظر گرفت؟ از کجا معلوم چنین اتفاقاتی تنها در ذهن افراد و در عوالم درونی آن‌ها صورت نگرفته باشد و بر چه اساسی باید آن‌ها را به حقایق بیرون از فرد و حقایق بیرون از این جهان مادی تفسیر کرد؟ متاسفانه معیار مشخصی در این مورد وجود ندارد.

آن چه در برنامه توسط تجربه گران بازگو می‌شود، نوعی الهام و تجربه شخصی است. این تجربه در فضای زندگی اتفاق می‌افتد و بخش زیادی از آن برگرفته از اتفاقات زندگی اشخاص و نظام معنایی نهفته در ذهن آنهاست. آن چه روایت گران تجربه کرده اند، اگرچه در برخی مسائل کلی با هم اشتراکاتی دارد، اما اختلافات اساسی بین آن‌ها وجود دارد. وجود تفاوت در نوع تجربه و فضای آن، نشان دهنده آن است که این تجربیات ریشه در اتفاقات مادی و نوع زندگی افراد دارد. به عبارت دیگر فضای زندگی شخصی هر کدام از تجربه گر‌ها بر نوع تجربه وی تاثیر گذاشته است و حافظه ذهنی او از زندگی در این دنیا حال و هوای تجربه اش را رقم زده است. از آنجایی که حافظه مفهومی مادی است و سازوکار‌های ذهن به گونه‌ای ترتیب داده شده اند که بتوانند اتفاقات این جهانی را در خود نگه داشته و در مواقع دیگر از خود بروز دهند، می‌توان گفت که بخشی از تجربیات این اشخاص لزوماً اتفاقاتی مادی بوده اند. به این معنا که اساساً مرگی اتفاق نیفتاده و سفری به عالم غیب یا عالم برزخ صورت نگرفته است، بلکه فرایند‌های مادی ذهن، فرایند‌های فیزیولوژیکی ذهن نیز در این تجربه دخیل بوده اند و این مسئله بیانگر نوعی زنده بودن و یا زندگی مادی است.

نه فقط تجربه گرانی که در این برنامه حاضر شده اند، بلکه تجربه گر‌هایی که در برنامه‌های خارجی نیز حضور پیدا می‌کنند تجربیات خاص خود را دارند؛ برای مثال کسانی که حیواناتی نظیر سگ یا میمون در زندگی خود داشته اند در تجربه‌های نزدیک به مرگ خود از این فضا بهره گرفته اند و یا افرادی که موسیقیدان بوده اند از فضای زندگی هنری خود الهام گرفته اند. همچنین افرادی که در کشور‌های دیگر و در مناطق جغرافیایی دیگر زندگی کرده اند در تجربیات نزدیک به مرگ خود از فضا‌هایی که در آن زیسته اند مشاهده کرده و معنا دریافت کرده اند؛ بنابراین نمی‌توان منکر بخشی از فرایند‌های مادی درگیر در این تجربه شد.

و در نهایت اینکه…

ملاحظات متعددی درباره این برنامه وجود دارد که در این بخش به اختصار به آن‌ها اشاره می‌شود.

پیامد‌ها و تاثیرات این برنامه پس از پخش می‌تواند یکی از آسیب‌های جدی برنامه بحساب آید. به عبارت دیگر ممکن است افرادی بخواهند دست به اقداماتی بزنند تا چنین مسائلی را تجربه کنند. نمونه‌هایی از این دست اقدامات به صورت غیررسمی گزارش شده که هر چند بسیار متعدد و پرشمار نیست، اما به هر حال می‌تواند یکی از پیامد‌های حساسیت برانگیز برنامه محسوب شود.

آسیب دیگر درباره برنامه، بشری کردن دین و یا تجربی کردن یا مادی کردن آن است. این بشری کردن یا شخصی کردن دین در حقیقت نقطه آغازی برای گسستن از نهاد‌های مرجع دینی و مراجع، علما و فق‌ها می‌تواند بحساب آید. زمانی که هر فرد روایت، تجربه و ادراک خود را به عنوان بازگو کردن یک حقیقت ماورایی مورد توجه قرار دهد، آن گاه سایر افراد نیز می‌توانند تجربه‌هایی از این دست را بازگو کرده و یا روایات دیگران را به مثابه حجت برای خود قلمداد کنند. به عبارت دیگر از آنجایی که در زندگی تمام افراد به هر حال از این نمونه تجربه‌های معنوی یا عرفانی وجود دارد، امکان و احتمال این که افراد صرفاً بر اساس چنین تجربه‌هایی عمل کنند و ادراک شخصی خود را از دین و آموزه‌های دینی را مدنظر قرار دهند بسیار زیاد خواهد بود.

این برنامه همچنین آغازی برای مرجعیت زدایی از پیامبران، امامان و روایات می‌تواند بحساب آید؛ از این جهت که تجربه‌های این افراد بعنوان تجربه‌های دست اول و واقعی‌تر از آن چه در آیات و روایات آمده است، نشان داده می‌شود و مخاطبان برای آن‌ها اهمیت بیشتری قائل می‌شوند. همچنین تجربه عالم غیب دیگر تجربه‌ای در اختیار معصوم و پیامبران و امامان نبوده و دامنه آن به تمام افراد گسترش یافته است. این بحث می‌تواند باب تشکیک در کیفیت وحی و یا شخصی بودن وحی یا تجربه شخصی پیامبر را باز کند.

این برنامه در عین مرجعیت زدایی از مراجع دین، نوعی مرجع سازی برای افرادی که این برنامه حضور پیدا می‌کنند و افراد مشابه آن‌ها در جامعه نیز صورت می‌دهد. به عبارت دیگر حاضرین در برنامه پس از بازگشت به شهر و دیار خود می‌توانند از سوی جامعه پیرامونی خود مورد توجه زیاد قرار گیرند و حتی ادعا‌هایی را داشته باشند. افراد مختلف می‌توانند آن‌ها را نوعی انسان‌های مقدس بحساب آورده و یا آن‌ها را راهی برای رسیدن به حاجت خود بدانند که از این دست مسائل تاکنون در نقاط مختلف کشور کم دیده نشده است.

در رابطه با این برنامه آن چه باید مورد توجه قرار گیرد، محتوای روایت‌ها و یا جزئیات برنامه نیست بلکه کلیت ساخت چنین برنامه‌ای نادرست و مورد نقد است؛ به این صورت که از صداوسیمای رسمی جمهوری اسلامی ایران پخش شود و بعنوان برنامه‌ای دینی قلمداد شود. این برنامه اگر از بستر‌های اینترنتی و یا شخصی و یا رسانه‌های خصوصی ساخته و پخش می‌شد و ادعای دینی نداشت شاید هیچ گونه مشکلی بوجود نمی‌آمد؛ اما مشکل زمانی ایجاد می‌شود که چنین برنامه‌ای در صداوسیما به صورت رسمی پخش می‌شود و نوعی تائید و رسمیت را با خود به همراه دارد که این مسئله بسیار خطرناک است.

مسئله دیگری که باید مدنظر قرار داد، تمایز بین معنویت و معنویت دینی است. معنویت موضوعی عام و فراگیر است که تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده و در اینجا محل بحث نیست؛ اما به هر حال می‌توان بین دو معنویت دینی و غیردینی تمایز قائل شد که در نوشته‌های علما و کارشناسان و متخصصان روانشناسی و دینی نیز بار‌ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. به نظر می‌رسد آن چه از این برنامه به مخاطبان القا می‌شود، نوعی معنویت است و نه لزوماً معنویت دینی؛ چرا که معنویت القا شده از آن با بسیاری از آموزه‌های دین متفاوت و گاه حتی در تضاد است. چنین مسئله‌ای باید از سوی سیاست گذاران صداوسیما مورد توجه و مورد حساسیت قرار گیرد.

مرز این برنامه با عرفان‌های نوظهور یا معنویت‌های نوظهور مشخص شود. روشن است که صرف استفاده از کلمات دینی یا بازگو کردن تجربیاتی مرتبط با اتفاقات دینی نمی‌تواند تائید کننده نوع معنویت یا سنخ معنویت به حساب آید. این که سبک تجربیات تجربه گران خارجی و غیرمسلمان به زبان دینی و توسط مسلمانان بازگو شود، به این معنا نیست که معنویتی متفاوت از معنویت بوجود آمده؛ بلکه اگر دقت کنیم می‌توان دریافت ساختار‌های روایی و اصول محتوای و منطق محتوایی این روایت‌های مسلمانان و غیرمسلمانان با هم شبیه و چه بسا یکسان است.

ساخت چنین برنامه‌هایی تازگی ندارد و اولین بار این برنامه توسط خارجی زبان‌ها در کشور‌های اروپایی ساخته شده است. سازندگان این برنامه نیز با الهام از آن برنامه‌ها و کپی برداری از آن‌ها دست به ساخت چنین برنامه‌ای زده اند. اما باید دید به راستی تفاوت بین برنامه‌های خارجی با این برنامه چیست؟ آیا صرف این که روایت‌های زندگی افراد از لحاظ ادبیاتی و نوع تجربه و معنای تجربه متفاوت باشد، بیانگر تفاوت روح کلی حاکم بر برنامه هاست؟ به نظر می‌رسد آن چه در غرب و کشور‌های اروپایی تولیدکنندگان برنامه را بر آن داشت که چنین برنامه‌هایی بسازند دو عامل بود؛ یکی عوامل مادی و کسب شهرت و یا کسب سود‌های مادی و دیگری نیاز به معنویتی که در افراد جوامع اروپایی و خارجی وجود دارد و آن‌ها تلاش کرده اند این نیاز به معنویت را با روایت و اتفاقاتی از این دست که برای مخاطب خارجی کاملاً جنبه مادی و باورپذیری داشته باشد، ارائه دهند. به عبارت دیگر برنامه‌های خارجی زبان با این رویکرد ساخته شده اند که بتوانند روایت‌هایی مادی و باورپذیر و دریافتی کاملاً تجربی از عالم غیب را به کاربران خود ارائه دهند. اما ساخت چنین برنامه‌ای در جامعه ایرانی که بخش قابل توجهی از آن‌ها مسلمان هستند و خود به عالم غیب اعتقاد دارند، آیا جز مادی کردن آموزه‌های دینی می‌تواند پیامد دیگری داشته باشد؟

مشکل دیگر آن است که این برنامه باب دروغ پردازی و بازارگرمی شیادان و حیله گران را فراهم می‌کند. بدین معنا که افراد بسیاری می‌توانند از این طریق اقدام به کلاهبرداری نموده و حتی ادعا‌های دینی و دروغین داشته باشند. این موضوع در استان‌های مختلف بویژه در برخی مناطق که اعتقاد مردم در سطح پایین تری قرار دارد، مشاهده شود.

این برنامه می‌تواند حوزه عصمت معصومین را به سوال و چالش بکشاند، زیرا بیانگر نوعی تجربه‌های شخصی است و بیانگر آن است که افراد می‌توانند هر کدام از طریق تجربه‌های شخصی خود به بخش‌هایی از عالم غیب دست پیدا کنند و آن چه دست پیدا کرده اند، نیز تجربه‌های خاص آنان است بنابراین چنین ادعایی را می‌توان برای پیامبران نیز مطرح کرد و طرح چنین مسائلی باعث شائبه در حوزه عصمت معصومین خواهد شد. این برنامه پرسش‌های متعددی را در ذهن مخاطبان بوجود می‌آورد که خود امکان پاسخگویی به آن‌ها را ندارد. از این جهت مخاطبان را با انبوهی از پرسش‌ها رها می‌کند و این پرسش‌ها و تردید‌ها می‌تواند آسیب‌هایی را به همراه داشته باشد.

سازندگان برنامه اولاً استقبال زیاد کاربران از برنامه را یکی از دلایل موفقیت و درستی کار خود می‌دانند و ثانیاً ادعا می‌کنند بخش زیادی از مخاطبان از چنین تجربه‌هایی تاثیر مثبت و قابل توجه گرفته اند؛ حتی اگر چنین باشد نباید تصور کرد که استقبال زیاد کاربران به دلیل درستی یا موفقیت برنامه بوده است. در حقیقت عامل اصلی این استقبال زیاد، نیاز مخاطبان به معنویت و آموزه‌های این چنینی است و آن‌ها از این که با چنین روایت‌هایی مواجه می‌شوند، احساس نیاز به معنویت خود را سیراب می‌کنند، اما این موضوع تائیدکننده آن نیست که محتوای برنامه محتوای درستی است. چنان که بسیاری از عرفان‌های کاذب، عرفان‌های نوظهور و یا حتی دین‌ها و مذاهب دیگر نیز نیاز کاربران و مخاطبان به معنویت را ارضا می‌کنند. ادیانی همچون بودیسم و ادیان مشابه یا عرفان‌هایی از این نمونه باز هم چنین کارکردی دارند و استقبال زیادی از آن‌ها می‌شود. اما روشن است چنین استقبالی به معنای درستی آن‌ها نیست و ساخت برنامه‌هایی از این دست اتفاق تازه‌ای نیست و شاید این برنامه برای صداوسیما از این جهت ارزشمند باشد که به هر حال پس از مدت‌ها توانسته مخاطبانی با جمعیت میلیونی را پای تلویزیون بکشاند و به خود جذب کند؛ اما نباید تصور کرد که نفس این جذب مخاطب با هر محتوایی اعم از محتوای قابل تشکیک و محتوای حساس قابل توجیه است.

گزارش‌هایی وجود دارد که برخی از روایت گرانی که در برنامه حاضر شده اند مرتکب اقداماتی ناپسند و یا جرم‌های بزرگ شده اند؛ برای نمونه برخی مرتکب قتل شده اند و در حال حاضر پرونده‌های قضائی دارند و برخی اقدامات شنیع دیگری را انجام داده اند که مستندات آن‌ها نزد گزارش دهندگان محفوظ و موجود است. در هر حال باید توجه داشت که این برنامه در حال مرجعیت سازی و قدیس سازی از این افراد است و باید به پیامد‌های احتمالی آن توجه داشته باشد. رسانه‌ای شدن هر یک از این پرونده‌های قضائی می‌تواند پیامد‌های ناگواری برای دین و آموزه‌های دینی بحساب آیند. پرونده‌هایی نظیر دزدی، تجاوز به عنف، تجاوز به ناموس و قتل و یا خودکشی از این دست موارد است که درباره برخی از حاضران برنامه گزارش شده است. همچنین سازندگان برنامه و شخصیت و ماهیت آن‌ها نیز نامعلوم است و مشخص نیست چه انگیزه‌هایی را از ساخت این برنامه دنبال می‌کنند. در این باره لازم است نهاد‌های اطلاعاتی و نظارتی توجه لازم را مبذول دارند.

نکته دیگری که باید بدان توجه کرد القائات برنامه است؛ آن چه سازندگان برنامه به دنبال آن هستند، لزوماً آن چیزی نیست که مردم از برنامه برداشت می‌کنند و بین این دو تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. حتی اگر بپذیریم که سازندگان برنامه با حسن نیت و با هدف خیر اقدام به ساخت چنین برنامه‌ای کرده اند، باز هم باید توجه داشت که لزوماً مخاطبان و بینندگان از این برنامه برداشت‌های یکسان و مشابهی ندارند و چه بسا نظام معنایی که مخاطب از برنامه برداشت می‌کند و از آن تاثیر می‌پذیرد با آن چه که مدنظر سازندگان و نویسندگان بوده بسیار متفاوت است. این برنامه می‌تواند پیامد‌های امنیتی و اجتماعی زیادی را به همراه داشته باشد.

برخی افراد ممکن است بواسطه تجربه آن چه روایت گران می‌گویند اقدام به مرگ‌های خفیف و یا خودکشی‌های خفیف و … نمایند تا از نزدیک با آن چه تصور کردند روایت گران تجربه کرده اند مواجه شوند. این دست پیامد‌ها البته قابل کنترل نیستند، اما کنترل آن‌ها به این صورت باید انجام شود که اساساً پخش چنین برنامه‌های آسیب زایی نباید از صداوسیما در دستور کار قرار گیرد، زیرا مخاطبان صداوسیما مخاطبانی عام از تمام مناطق کشور هستند و با تمام سطوح آگاهی و عقیده و شعور مخاطب هستند. به همین خاطر حساب این برنامه‌ها از برنامه‌های اینترنتی جداست در صورتی که این برنامه از اینترنت پخش می‌شد مخاطبان آن محدود و قشر مشخصی بودند، اما پخش این برنامه از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی نفوذ بسیار بالایی را در جامعه داشته و می‌تواند بسیار آسیب زا باشد.

این برنامه را نباید تنها یک برنامه محدود بحساب آورد. مخاطبی که این برنامه را می‌بیند ممکن است نسبت به تحقیق در خصوص موضوع کنجکاو شود و تحقیق درباره این موضوع البته منابع مورد تائید علما را به دنبال نخواهد داشت؛ بلکه آن چه پیرامون این موضوع وجود دارد چندین مستند خارجی و چندین کتابی است که توسط خارجی زبان‌ها و ایرانی‌ها نوشته شده و کتاب‌های زرد و بی پایه محسوب می‌شوند؛ بنابراین تداوم کنجکاوی و تداوم جستجو درباره این موضوع به جا‌های مشروع و درستی کشیده نمی‌شود و از این جهت می‌توان پیامد‌های برنامه را نامطلوب دانست.

لازم است پیش از ادامه دادن ساخت سری‌های بعدی برنامه، ارزیابی از تاثیرات قسمت‌های پخش شده بر مخاطبان با دقت و به طور مجدانه از سوی سازندگان یا سیاست گذاران صداوسیما مورد توجه قرار گیرد. برای نمونه بازخورد‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی از مخاطبان گرفته می‌شود و کامنت‌هایی که ذیل بازنشر محتوا‌های مربوط به این برنامه ثبت می‌شود، همگی جای مطالعه و موشکافی و تحلیل دارند و می‌توان از آن‌ها نکاتی را استخراج کرد.

مسئله دیگر پیرامون برنامه، قاعده سازی از استثنائات است. حتی اگر این تجربیات شخصی صورت گرفته باشند، باز هم در زندگی افراد استثنائاتی محسوب می‌شوند و نمی‌توان آن‌ها را قاعده یا قانون به حساب آورد. اما آن چه برنامه به مخاطب القا می‌کند، قاعده‌مند کردن چنین رویداد‌ها و چنین فرایند‌هایی است. ساخت برنامه در قالب سلسله برنامه‌ها و مجموعه برنامه‌هایی که از توالی برخوردار هستند به نوعی القاکننده این قاعده مندی و رویه مندی است. چنین قاعده مندی القا کننده این مطلب است که می‌توان تصویر منسجمی از عالم غیب و یا تصویر معینی از آن را ارائه داد. در حالی که چنین گزاره‌ای نادرست است و هیچ کس جز معصوم و امام دینی نمی‌تواند از چنین رسالتی برخوردار باشد.

اتفاقاتی از این دست که بعنوان تجربه‌های نزدیک به مرگ شناخته می‌شوند، توسط دانشمندان مختلف در حوزه‌های روانشناسی، جامعه شناسی، پزشکی، فیزیولوژی و متخصصین مغز و اعصاب، بسیار مورد مطالعه و بحث و بررسی و آزمایش و تجربه قرار گرفته اند. برای هر یک از حالات مختلفی که افراد در روایت‌های خود تجربه کرده اند، به نوعی استدلال مادی و فیزیکی ارائه شده است و موضوع را تماماً به صورت فیزیکی تحلیل کرده اند. برای نمونه حالاتی مانند نور، روشنایی، آرامش، وحشت، اضطراب، ترس، تاریکی و مسائلی از این نمونه همگی از نظر فرایند‌های مادی و فرایند‌های ذهنی، جسمی و فیزیولوژیک و فرایند‌های مادی روانی مورد تجربه و آزمایش قرار گرفته اند و درباره آن‌ها استدلال‌ها و تحلیل‌هایی ارائه شده است. روشن است که اگر چنین استدلال‌ها و چنین برنامه‌هایی از سوی برخی رسانه‌های داخلی یا خارجی منتشر گردد می‌تواند تضعیف کننده نه فقط این برنامه بلکه تمام منطق محتوایی مرتبط با عالم غیب، قیامت، برزخ و آموزه‌هایی از این دست در دین اسلام باشد؛ بنابراین این برنامه به مثابه شمشیری دو لبه است که می‌تواند به آموزه‌های دینی آسیب برساند.

شاید برنامه تاثیرات کوتاه مدتی داشته باشد و یا احساسات رقت انگیزی به برخی مخاطبان انتقال دهد، اما باب گفتگو درباره تجربه شخصی از دین را باز خواهد کرد و این مسئله جایگاه مراجع دینی و علمای دین را مورد تزلزل قرار خواهد داد. ارائه استدلال‌های عامی از اعمال و نتایج آن‌ها و نیز تخفیف در نشان دادن اعمال ناپسند می‌تواند آسیب‌هایی را به همراه داشته باشد. در کنار این موارد، احساسی کردن فضا توسط مجری، موسیقی و مسائلی از این دست نیز می‌تواند تجربه نابی را که توسط شخص تجربه شده تحت الشعاع قرار دهد و آن را با مسائل نادرست دیگر نظیر تحلیل ها، سلیقه‌ها و انگیزه‌ها و منافع شخصی خلط کند. آن چه روشن این است که کلیت و شم چنین برنامه‌ای با کلیت جایگاه غیب، مرگ و نگاه دینی به مرگ همراه و هم راستا نیست. صرفاً آن را می‌توان تقلیدی از برنامه‌هایی که در جوامع غربی ساخته شده بحساب آورد چرا که اگر آن برنامه ساخته نمی‌شدند امروز نیز این برنامه در جمهوری اسلامی ساخته نمی‌شد.

منبع سدید
گفت‌وگو درباره مطلبی که خواندید

آدرس ایمیل شما منتشر نمی‌شود.