شبهه افکنی در وثاقت قرآن، تکرار آرای غیر تاریخی مستشرقان است
از تحلیل ادبی نمیتوان نتایج تاریخی بهدست آورد؛
فروغ پارسا میگوید من برای روشنفکران و به ویژه آقای مجتهدشبستری احترام قائلم ولی تصور میکنم در سن ۸۵ سالگی دیگر نباید در صدد نظریهپردازی باشند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، محمد مجتهد شبستری، روشنفکر و پژوهشگر الهیات تطبیقی، یکم خردادماه جاری در یادداشت کوتاهی که آن را در توضیح تازهترین آرای خودش درباره قرآن کریم منتشر کرده است، از تغییر عقیده یا دگردیسی فکری خودش خبر میدهد و عنوان میکند دیگر باور ندارد که اولا قرآن قرائت یا تفسیر انسان واحدی از جهان است و ثانیا در اینکه آن انسان واحد محمدبن عبدالله(ص) هم بوده تردید دارد. به عبارت دیگر لبّ مدّعای شبستری این است که قرآن کریم را افراد متعددی ساخته و پرداختهاند نه انسان واحدی به نام محمدبن عبدالله(ص) و نه موجود متعالی واحدی به نام خداوند.
فروغ پارسا، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ضمن اشاره به سابقه تاریخی دیدگاه مجتهد شبستری دایر بر تشکیک در وثاقت تاریخی قرآن، به پرسشهای ما در این زمینه پاسخ داده است که عیناً در زیر میخوانیم:
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ “میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد کرد”.
قرآن به مثابۀ کتاب مقدس مسلمانان از دیر باز مورد توجه غرب بوده و خصومت و دشمنی با آن از همان سده نخستین هجری یعنی اوایل قرن هفتم میلادی از سوی روحانیان مسیحی آغاز شده است. در واقع از همان زمان ردّیهنویسی و رویکردهای جدلی علیه این کتاب آغاز شده و همچنان ادامه دارد. مستشرقان طی سدههای متمادی گذشته شبههها و مطالب مختلفی علیه قرآن مطرح کردهاند ولی عدم وثاقت تاریخی قرآن بحثی است که در دهه ۷۰ سده بیستم از سوی جان ونزبروی John Wansbrough آلمانی مطرح شده است. در واقع مواجهه مستشرقان و نوع برخورد آنها با قرآن رویکردهای مختلفی را به خود دیده است. اقتباس قرآن از عهدین شبههای بوده که پیش از این از سوی امثال گلدتسیهر و گایگر و مینگانا و نولدکه مطرح شده بود و مسلمانان در جای خود بدان پاسخ دادهاند. در عین حال برخی از همین مستشرقان در آثار خود به طور ویژهای شخصیت پیامبر اسلام (ص) را ستودهاند و به عظمت روحی ایشان اعتراف کردهاند.
در پی کتاب مهم تئودور نولدکه با عنوان تاریخ قرآن که در صدد تاریخگذاری سورهها و آیات قرآن به روش علمی بود و تقریباً دیدگاه اجماعی مسلمانان درباره تاریخ جمع و تدوین قرآن را پذیرفت، جان ونزبرو (John Wansbrough) در کتابی با عنوان مطالعات قرآنی ادعا کرد؛ قرآن کنونی حاصل کنار هم نهادن آموزههای دینی رایج در منطقه بینالنهرین است و تا پایان قرن سوم هجری تدوین نشده بود. در همان حال، برخی دیگر از دانشمندان غربی پژوهنده در حوزه مطالعات قرآنی این نظریهپردازیها را قابل نقد دانسته و تلاش کردهاند با دستیابی به برخی مستندات تاریخی مربوط به نسخههای خطی و مصاحف قدیمی قرآن این دیدگاهها را ابطال کنند. اینجانب در کتابی با عنوان خاورشناسان و جمع و تدوین قرآن، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به تفصیل دیدگاههای مستشرقان در باره تاریخ قرآن را مورد تحلیل انتقادی قرار دادم و البته افراد دیگری نیز به این مهم اقدام کردهاند. در واقع بحثهایی که امروز عمداً یا سهواً در این باره از سوی افرادی مطرح میشود به نوعی در ادامه هجوم تبلیغاتی علیه شأن و جایگاهی است که قرآن کریم به عنوان شالوده تمدن اسلامی در بین مسلمانان دارد.
ونزبرو در کتاب خود ادعا کرده که با تحلیل ادبی قرآن به این نتیجه تاریخی رسیده که قرآن تا پیش از سده سوم تدوین نشده بود و دلیل دیگر وی سکوت منابع تاریخی در باره وجود قرآن است. ادعای ونزبرو به گونههای مختلف قابل پاسخ است. نخست این که روششناسی ونزبرو حاوی تناقض است زیرا وی تلاش کرده با توجه به تحلیل ادبی منابع به حقایق تاریخی دست پیدا کند، در حالی که از تحلیل ادبی نمیتوان نتایج مختلف تاریخی بهدست آورد. مستشرقان دیگری مثل گراهام ادعای ونزبرو را مورد نقد قرار میدهند و معتقدند اگر چه امکان دارد تحلیل ادبی ونزبرو دقیق باشد، اما وجود ویژگیهایی چون تکرار، حذف و ابهام در قرآن یا سبک جدلی نمیتواند دلیلی بر استنتاجهای تاریخی و جغرافیایی درباره تدوین قرآن باشد؛ زیرا این ویژگیها هیچ منافاتی با تدوین قرآن در مکه و مدینه در قرن اول هجری ندارد. از سوی دیگر شواهد تاریخی و باستانشناختی بسیاری درباره وجود قرآن در دسترس است که ونزبرو و دوستان دیگر وی عمداً آنها را نادیده گرفتهاند. نسخههای خطی مسجد صنعا، کتیبههای قبهْالصخره، کتیبههای مسجد النبی و پاپیروسها و سکههای قرن نخست هجری، همگی ادعاهای مینگانا و ونزبرو را انکار میکنند. برخلاف ادعای ونزبرو، مینگانا و دیگران، در منابع غیراسلامی شواهد بسیاری وجود قرآن در قرن اوّل هجری را تأیید میکنند. این شواهد در موزههای معتبر دنیا نگهداری میشود. بحثهایی که در این رابطه مطرح شده حتی از سوی خود غربیها هم مورد نقد قرار گرفته و بسیاری از آنها به مثل هارالد موتسکی در مقالات خود این دیدگاهها را نقد کرده و با روشهای تاریخی مطلب را پاسخ داده است. حملات علیه اعتبار قرآن هر روز به شکلی ظاهر میشود چنان که خط قرآن و زبان قرآن نیز به ادعای ایشان عربی نیست که همگی با مستندات و شواهد تاریخی از جمله کتیبههای مختلفی که در جای جای جزیرهالعرب وجود دارد از جمله کتیبه رقوش (۲۶۷م.)، کتیبه جبل رام (سده چهارم میلادی)، کتیبه امالجمال (۲۷۰م) کتیبه زبد (۵۱۲م)، کتیبه جبل اُسیس (۵۲۸م)، کتیبه حران (۵۶۸م)، کتیبه النماره (۳۲۸م) و کتیبههای صلعه نزدیک مدینه (۴ هجری) قابل اثبات است ولی این افراد، آگاهانه و یا ناآگاهانه مدارک علمی و شواهد باستانشناختی را در مطالعات خود نادیده گرفتهاند.
مهمترین شاهدی که بر اعتبار تاریخی قرآن کریم وجود دارد این است که پس از گذشت ۱۵ سده از نزول، هیچ نسخه متفاوتی از قرآن کریم وجود نداشته است.
* آیا واحد بودن نویسنده قرآن و این که حضرت محمدبن عبدالله(ص) آن نویسنده واحد بوده، از طریق مطالعات تاریخی قابل اثبات است؟
بله این مطلب قابل اثبات است. در واقع همانطور که مستحضرید پژوهش درباره تاریخگذاری متون مقدس و مطالعه تاریخ پیدایی این متون (Biblical Studies) مربوط به حوالی سده ۱۱ میلادی است که در آن زمان برخی محققان و علمای یهودی متوجه عدم تجانس و عدم یکدستی متن تورات شدند و با مطالعه بیشتر به این نتیجه رسیدند که بخشهای مختلف تورات متعلق به یک زمان نیستند و نویسندگان متعددی دارند. به گونهای که متن دچار زمان پریشی است و قسمتی از متن در زمان متأخرتر به آن ملحق شده و توسط افراد دیگری نگاشته شده است. پژوهشگران این حوزه، بخشهای مختلف کتاب مقدس را به مثابه یک لایه stratum مورد بررسی قرار دادهاند و به گونهای در آن لایهشناسی کردهاند. در واقع با روشهایی نظیر آنچه در زمینشناسی و باستانشناسی مورد استفاده قرار میگیرد، تلاش کردهاند؛ با توجه به ساختار زبان، سبک نگارش و مقولاتی همچون نظام اندیشگانی، لایههای متون را از یکدیگر متمایز و لایههای اصلی را از لایههای الحاق شده به متن بازشناسی کنند. کارکرد دیگر این روش، امکان تعیین مکان شکلگیری متن و مهمتر از همه تعیین تاریخ و زمان پیدایی لایه متن است. از جمله: شناسایی لایههای اصلی از لایههای الحاق شده به متن است، که با عرضهی متن پسین به متن پیشین ممکن میشود. کارکرد دیگر این روش، امکان تعیین مکان شکلگیری متن است. مهمتر از همه تعیین تاریخ و زمان پیدایی متن است که محقق با توجه به ساختار زبان، سبک نگارش و مقولاتی همچون نظام اندیشگانی، لایههای متون را به آزمون میگذارند. حتماً توجه دارید که عهدین یعنی عهد عتیق و عهد جدید هر کدام در طی چند صد سال تدوین شدند و خود یهودیان و مسیحیان نیز واقفاند که این متون، نویسندگان مختلفی دارند.
در واقع اینها تلاش کردند به نوعی مسایل خودشان را به کتاب مقدس مسلمانان فرافکنی کنند ولی خوشبختانه موفق نشدند و نظم و انسجام و پیوستگی قرآن به گونهای است که این مباحث درباره آن مصداقی ندارد. انسجام قرآن از مباحثی است که از سوی بسیاری از قرآنپژوهان و مفسران مسلمان به ویژه از اواسط قرن بیستم به اینسو مطرح شده و علاوه بر مسلمانان برخی دانشمندان غربی مثل آنجلیکا نویورث و میشل کویپروس و دیگران آثار مهمی در این باره دارند.
من برای روشنفکران و به ویژه آقای مجتهدشبستری احترام قائلم ولی تصور میکنم در سن ۸۵ سالگی دیگر نباید در صدد نظریهپردازی باشند و جداً از برخی مطالبی که میشنوم تعجب میکنم. احتمالاً فرصت کافی برای رجوع به منابع و مصادر تاریخی و آثار مربوطه را نداشتهاند.
*تردید انداختن در وثاقت تاریخی قرآن که عمدتا در گذشته از سوی مستشرقان صورت میگرفت چه نسبتی با آرای شاذ روشنفکری چون مجتهد شبستری دارد که به تصریح خودش دیگر باور ندارد که اولاً قرآن، قرائت یا تفسیر انسان واحدی از جهان است و ثانیاً آن انسان واحد حضرت محمدبن عبدالله(ص) بوده است .(مندرج در وبسایت رسمی او به تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۰)
من برای روشنفکران و به ویژه آقای مجتهدشبستری احترام قایل هستم ولی تصور میکنم در سن ۸۵ سالگی دیگر نباید در صدد نظریهپردازی باشند و جداً از برخی مطالبی که میشنوم تعجب میکنم. احتمالاً فرصت کافی برای رجوع به منابع و مصادر تاریخی و آثار مربوطه را نداشتهاند.
* به اعتقاد شما علل رویکرد تاریخی- تجربی این دست روشنفکران به وحی و پیامدهای آن چیست و آیا اساساً میتوان با چنین رهیافتی به کنه تجربه نبوی نائل شد؟
تصور من این است که این افراد از سنتهای دانشی که در آن رشد کردهاند به دلایلی فاصله گرفتهاند و آموزههای صریح و روشن قرآنی را فراموش کردهاند. از سوی دیگر به اعتقاد بنده اساساً این رویکرد تاریخی هم نیست و چنان که در سطور بالا توضیح دادم شبهههای مستشرقان با توجه به شواهد تاریخی و باستانشناختی کاملاً پاسخ داده شده و این ادعاها صرفاً حملات تبلیغاتی علیه قرآن کریم است. در واقع در قرآن کریم بسیاری از آموزهها به روش تجربی و نیز تاریخی تبیین و تشریح شده و پیامبر (ص) بزرگترین معلم و آموزگار تاریخ بودهاند.