عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با تأکید بر اینکه نباید جریان عاشورا را در بستر منازعه شیعه و سنی تحلیل کرد گفت: جریان عاشورا یک سرمایه اسلامی و انسانی است و اگر مسئله را در منازعه شیعه و سنی خلاصه کنیم، عام بودن این سرمایه برای بهرهبرداری همه انسانها از آن خدشهدار میشود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، چندین سده از نهضت سیدالشهداء(ع) میگذرد، با این حال برخلاف سایر رویدادهای تاریخی و جریانهای مختلف فکری، نهضت حسینی(ع) همواره در کانون توجهات قرار داشته و هرگز از صحنه فکر و اندیشه بشر محو نشده است، بلکه میتوان چنین ادعا کرد که سال به سال، این واقعه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. دلایل متعددی را در ماندگاری این واقعه میتوان مطرح کرد که از جمله آنها، محوریت داشتن ارزشهای انسانی است و همین مسئله موجب شده تا حرکت امام حسین(ع) برای تمام آزادیخواهان عالم الگو باشد.
در ادوار مختلف شاهد تحلیلهای متفاوتی درباره عاشورا بودیم و یکی از این تحلیلها معطوف به تقلیل مسئله به نزاع شیعه و سنی در صحنه نبرد عاشوراست. به منظور بررسی و نقد این نظر و سپس رسیدن به یک تحلیل دقیق و جامع، بر آن شدیم تا با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شریعتمداری، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب، به گفتوگو بپردازیم.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
گاهی اوقات در تحلیل واقعه کربلا به مسئله شیعه و سنی پرداخته میشوند و مسئله از زاویه تقابل شیعه – سنی دیده میشود. نظر شما در اینباره چیست؟
یک تلقی یا القایی وجود دارد که گویا نبرد عاشورا نبردی بین شیعه و سنی بوده و یک طرف از تشیع به معنای دقیق کلمه پیروی میکنند که از آن به تشیع اعتقادی تعبیر میکنیم و طرف دیگر نیز از تسنن نمایندگی میکنند. ممکن است این را به صراحت نگویند و تعبیر نکنند، اما دو کار دیگر، فراوان صورت میگیرد؛ یکی از آنها عبارت از ریشهدار دانستن این منازعه در ماجراهای صدر اسلام است که به قول معروف، «فلش بک» یا نقبی به گذشتهها میزنند و گویا آنچه رخ داده محصول طبیعی یا ضروری اتفاقات صدر اسلام است و گاهی اوقات هم از این طرف، استفادههای خاص شیعی از این نهضت و حرکت صورت میگیرد، به این مناسبت که گویا امام حسین(ع)، فقط متعلق به شیعیان است و این اتفاقی که افتاده نقطه عطف تاریخ تشیع است و عزاداری بر امام حسین(ع) هم مربوط به شیعه است و سرمایه اجتماعی شیعه محسوب میشود و اگر غیرشیعیان نیز مشارکتی میکنند، اتفاقی است یا تحت تأثیر فضا به این سمت حرکت میکنند.
طبیعتاً استفادههای مذهبی مختلفی از عاشورا صورت میگیرد و بر این اساس بحث تفسیر تقریبی از عاشورا اهمیت دارد و نه طرفین ماجرای کربلا و عاشورا شیعه و سنی بودند و نه امام حسین(ع) به عنوان امام شیعه، قدمی برداشت و سخنی گفت و نه این جریان به شیعه اختصاص دارد. البته شیعیان با گرایشهای مختلف مانند اسماعیلی، زیدی، امامی و اثنی عشری به این واقعه تعلق خاطر بیشتری نشان دادند و از برکات آن بیشتر برخوردار شدند، اما همه مسلمین موضع کاملاً روشنی به این جریان و امام حسین(ع) و حرکت امام(ع) دارند و همدلی میکنند. البته همیشه افرادی برخلاف جریان عمومی حرکت میکنند که با آنها کاری نداریم.
اساساً در شعارهای عاشورا، شعار خاص شیعی نمیبینیم و اگر نامی از امام علی(ع) برده میشود، به عنوانی نیست که اختصاص به جریان تشیع اعتقادی داشته باشد. به ندرت تعبیر وصی در مورد امیرالمومنین(ع) در رجزخوانیها به کار رفته و فضای غالب و حاکم، دینی و حتی انسانی و اخلاقی است و افراد مسیحی هم در جبهه امام حسین(ع) حضور داشتند و در طرف مقابل نیز تودهای از افراد حضور داشتند و یک فرماندهی و راهبری وجود داشت که جریان هدایتکننده، جریان اموی – عثمانی است و نباید همه اهل سنت را اینگونه دانست. البته بین آنها نیز برخیها شیعه بودند اما عقیده آنها سست بود و منافع دنیوی را میخواستند. البته برخی نیز انگیزههای خاص عثمانی داشتند و شعارهای آنها نیز در این فضاست و در فضای خلفا و تسنن این شعارها مطرح نیست.
این مسئله اهمیت دارد که این جریان یک سرمایه اسلامی و انسانی است و این را نباید محدود به خود کنیم و بهرههای عامی که میشود برد را نباید محدود کنیم. گذشته از اینکه، چون فضای عاشورا فضای تقابل است، اگر این تقابل را خوب تعریف نکنیم دچار اشتباه میشویم؛ یعنی تقابل در بالاترین سطح که درگیری مسلحانه است، رخ داده و موضع امام حسین(ع) نیز به وضوح دفاعی است اما این تقابل بین جریان اسلام ناب یا به تعبیری اسلام علوی، در مقابل اسلام اموی است و حتی اگر ادبیات دعاها و زیارتها را دنبال کنیم، دشمنیها به سمت امویها سوق داده میشود و مراد از آنها نیز آحاد امویها نیست، بلکه مراد کسانی هستند که در حکومت و حاکمیت بودند.
بنابراین ما حاکمیت اموی را محکوم میکنیم و اگر بنا باشد تقابلی داشته باشیم با اینها تقابل داریم و نه با کلیت اهل سنت یا حاکمان سنی. به عبارت دیگر، کسانی مایل هستند که تقابلها را به سطح آنچه در صدر اسلام بوده ببرند، در حالی که در صدر اسلام تقابل نیست، بلکه مرزبندی است و میان امام(ع) و خلفا مرزبندی وجود دارد و مفاد تبرّی نیز همین مرزبندی است، اما تقابل نیست.
در صحنه عاشورا با تقابل روبهرو هستیم و اگر بخواهیم امروزه هم این تقابل را داشته باشیم، با آن مدل اسلام اموی این تقابل را داریم که به اسلام اعتقاد واقعی ندارد و امام باقر(ع) نیز در مورد بنیامیه فرمودند که اینها حدود قرآن را ضایع کردند اما ظاهر و لفظ آن را حفظ کردند و همین نگاه را میتوان نشان داد که ظاهر، همهجا مطرح است اما از اصول خبری نیست.
بنابراین مراد از امویها جریان اسلام سلطنتمآب است که به موروثی بودن خلافت و اشرافیگری و دنیاطلبی اعتقاد دارند و حق داریم که با این جریان تقابل داشته باشیم و با آن درگیر شویم. بنابراین با توده مسلمین و مدرسه خلفا و اهل سنت تقابل معنا ندارد، هر چند در برابر آنها مرزبندی وجود دارد. تکلیف ما در روزگار امروز نیز مشخص است؛ یعنی اگر نگاه غیرتقابلی داشته باشیم، در کنار گروه حماس سنی قرار میگیریم و با برخی شیعیانی که به مقاومت و ایستادگی و آن حرکت ناب اسلامی و علوی تعهدی ندارند، مرزبندیمان بیشتر میشود، اما با توده مسلمین مرزبندی نمیکنیم، بلکه تقابل جایی است که آرمانهای اصیل دینی و اسلامی در معرض خطر قرار میگیرند.
با این وصف میتوان گفت که اگر پس از رسول خدا(ص)، مسئله خلافت طور دیگری رقم میخورد کسانی روی کار میآمدند که اهل جنگ و … نبودند. اگر این خوانش ادامه مییافت، عاشورا هم رخ نمیداد؟
هم عاشورا رخ نمیداد و هم کیان اسلام در معرض خطر قرار نمیگرفت. البته تمام تاریخ اسلام و اهل سنت هم تاریخ امویها نیست و پس از ماجرای کربلا به رغم ماندگاری امویها تا سال ۱۳۲، اما همین امویها در آن اهداف پلیدی که داشتند موفق نشدند و نتوانستند ارزشهای اسلامی را از بین ببرند و بعد هم عباسیان به نام اهل بیت(ع) و خاندان و عشیره پیامبر(ص) و بنیهاشم و از ابتدا با عنوان «الرضا من آل محمد» روی کار میآیند و در طول تاریخ بسیاری از ارزشهای اسلامی در میان طوایف مسلمین مطرح است و هم به صورت خاص اهل بیت(ع) مورد احترام هستند.
برای نمونه احمد بن حنبل در میان اهل سنت، امیرالمومنین(ع) را خلیفه چهارم دانست و قاطعانه گفت که این چهار نفر خلیفه هستند و امیرالمومنین(ع) هم جزو خلفای آن دوره است و روایاتی هم در مورد امام علی(ع) و حسنین(ع) دارد که موجود است و در قالب مسندهایی درآمده است. اینها نشان میدهد که این اهتمام به اهل بیت(ع)، در میان مسلمین تثبیت شده است و از این منظر هم که نگاه کنیم میفهمیم که قیام امام حسین(ع) کاملا موفق بوده است اما نگاهی که قضیه را شیعه – سنی و استفادههای اینچنینی میکند یک نگاه کاملا تراژیک را حاکم میکند که تنازع و تقابل همیشگی وجود دارد و در انتها نیز کشته شدن و اسارت است.
همچنین طبق این نگاه، امام حسین(ع) موفق نبود؛ چون پس از امام حسین(ع) امویان و بعدا هم عباسیان آمدند که شیعه به معنایی که ما میگوییم نبودند و گویی امام حسین(ع) در حرکتش شکست خورد و دیگر ائمه(ع) نیز وضعی مشابه دارند و باید منتظر بمانیم تا امام زمان(عج) ظهور کند و وضع مطلوبی به وجود آید. در حالی که اگر نگاه اسلامی و انسانی را مبنا قرار دهید، میبینید که امام(ع) در رسالت خودش موفق بود و مسلمین نگاه مثبتی به امام حسین(ع) دارند و اهل بیت(ع) نیز جایگاه خود را دارا هستند و یکی از اصول و ارزشهای اسلامی نیز مقاومت و انقلابیگری و مبارزه با ظلم است.
چندین قیام پس از حماسه کربلا رخ داد که از سوی طیفهای مختلف اسلامی صورت گرفت؛ یعنی اگر زید قیام کرد، ابوحنیفه نیز مشارکت داشت یا حمایت کرد. بنابراین این حرکت امام حسین(ع) موجب شد تا روحیه ظلمستیزی حاکم شود. معنویتی که در قالب تصوف و … در جهان اسلام تثبیت شد و اهل بیت(ع) اولویت یافت نیز نتیجه همین قیام است. امروزه حتی وقتی یک داعشی میخواهد خلافت خودش را تشکیل دهد به سیادت خودش متوسل میشود و همین سرکرده داعش در امضاهای خود، عبارت حسینی را میآورد. بنابراین اهل بیت(ع) در حد مرجعیت علمی، معنوی، سیاسی و … مطرح هستند. اما آنچه برای ائمه(ع) اهمیت داشت حفظ تعالیم قرآن است.
بدانید که اسلام کامل هم اتفاق نیفتاد و محقق نشدن دستورات اسلام مخصوص سنیها نیست و در شیعه هم کسی نمیتواند ادعا کند که ما اسلام کامل را در ساحات فردی و جمعی اجرا کردهایم. از اینرو همه ما برابر هستیم و با وجود اینکه از مواضع و برداشت خود محکم دفاع میکنیم، اما اینطور نیست که به الگوی مورد نظر ائمه(ع) تبدیل شده باشیم؛ چه اینکه ائمه(ع) بارها از شیعه گلایه کردهاند و این چیزی نیست که انسان به سختی اینها را پیدا کند، بلکه بسیار زیاد و قابل دسترس است.
بنابراین اشکال به همه ما وارد است، اما موفقیت در رسالت پیامبر(ص) و آنچه ائمه(ع) انجام دادند نیز وجود دارد و نمادهای اسلامی باقی مانده است، اما در یهودیت و مسیحیت اوضاع متفاوت است. برخی از مسیحیان در اصل وجود مسیح(ع) تردید کردهاند. «اسپینوزا» درباره تورات تردید کرد که از موسی(ع) باشد، اما اسلام بنا بر عوامل مختلف از جمله نقشآفرینی ائمه(ع) و قیام امام حسین(ع) در کربلا، نمادها و اصولش باقی مانده و کسی نمیتواند مدعی شود که نمازی که امروز میخواند قبلاً نبوده است. خیر، همه احکام اسلام باقی است اما در پیاده کردن این ارزشها در خودمان و جامعه کاستیهای زیادی داشتهایم.
فکر میکنید بزرگترین درس قیام امام حسین(ع) برای امروز ما چیست؟
خلاصه آنچه امام حسین(ع) انجام داد، در قالب امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد. قرائتهای مختلفی از نهضت امام حسین(ع) صورت گرفته است اما آنچه این جریان را جهتبخش میکند و شواهد زیادی هم دارد، امر به معروف و نهی از منکر است؛ به این معنا که باید به ارزشهای اسلامی حساسیت داشت و ارزشهای اسلامی نیز روشن است و نباید خودمان را به حجاب و … محدود کنیم. البته اینها مهم است اما جایی که وارد تقابل میشویم، این مسائل مطرح نیست، بلکه مسائلی وجود دارد که مقبول طبع و عنایت همه انسانها با گرایشهای دینی مختلف است و کاملاً اسلامی محسوب میشود.
امام حسین(ع) در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر حرکت کردند و وقتی صحبت از امر به معروف و نهی از منکر شد، باید روحیه فداکاری داشته باشیم. تمام مراحل امر به معروف و نهی از منکر هزینه دارد و نیازمند فداکاری است و مهمترین پیام این نهضت برای همه دورانها این است که باید در برابر ارزشهای اصیل و اصلی حساسیت داشته و برای آن آماده فداکاری باشیم. البته ممکن است بگوییم سطحی از اینها مانند قیام و مواجهه مسلحانه شرایط سختی دارد اما باید آمادگی داشته باشیم.
شاید بگوییم به نام شیعه و اهل بیت(ع) نمیتوانیم قیام کنیم اما اگر به ما حمله شد، باید آمادگی فداکاری داشته باشیم. بسیاری از کسانی که غرق در مباحث شیعه و سنی هستند وقتی بحث دفاع از کیان ملی و میهنی میشود، از صحنه غائب میشوند. امروز پرچمدار صحنه مبارزه با داعش در عراق آیتالله سیستانی است که میگوید به اهل سنت نگویید برادران ما، بگویید جان ما. اما آنها که در قمهزنی و … از همه جلوترند و برای کوچکترین مسائل حاضرند خون به پا کنند، در این جریانها مانند حشدالشعبی و مقاومت لبنان در مقابل اسرائیل و … نیستند.
بنابراین اولین پیام امام حسین(ع) برای ما و مسئولین این است که حرکت امام(ع) برای امر به معروف و نهی از منکر بود. ثانیاً پیروی از این جریان هزینه دارد. هرجا که از ارزشهای اصیل انسانی صحبت میشود، باید ایستاد و هزینه داد و اگر دیدیم که منکر آشکاری صورت میگیرد، لازم نیست که انسان همه موارد را دنبال کند، اما میتواند به اندازه توانش حساسیت نشان دهد و مردم باید به این مسائل حساس باشند. آنچه امروز به عنوان توطئه سیاسی مطرح است، عصاره خنثیسازیاش در امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که مردم به سرنوشت خود حساس باشند.
اعتراض صریح مردم خوزستان مورد تأیید رهبر انقلاب قرار گرفت و منجر به اقدامات خوبی شد که همه اینها در گرو امر به معروف و نهی از منکر است. البته با جریانهایی که خواستند ناآرامی ایجاد کنند، کاری ندارم. بنابراین باید به هر آنچه معروف است، حساسیت داشته باشیم که محدود به مسائل شرعی هم نیست و در قرآن نیز عُرف و معروف را داریم که عربها نیز گاهی اوقات جمیل را به کار میبرند که به معنای هر چیزی است که خوب باشد. یک وقت هم رهبری فرمودند که امر به ورزش، امر به معروف است و معروف به معنای چیزی است که پسندیده باشد.
همچنین ادبیات امروز فرهنگ غربی این است که میگویند به مسائل آدمها کاری نداشته باشید و اینکه همسایه شما چطور است به شما ربطی ندارد، در حالی که خداوند در امر به معروف و نهی از منکر، این ولایت را به ما داده است و در قرآن نیز فرمود: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» که به معنای خاص ولایت است، یعنی مسلمین نسبت به یکدیگر حدی از ولایت را دارند و اگر انسان میبیند که حال برادر ایمانیاش خوب نیست، باید از او بپرسد تا مشکلش حل شود که طبیعتا این کار هزینه دارد اما انسان باید هم حساسیت داشته باشد و هم بخواهد که برایش هزینه بدهد.