آنطوان بارا یکی از دهها نویسندهی مسیحی لبنانیست که دلباختهی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. بارا کتابی در مورد امام حسین(ع) با عنوان “حسین در اندیشهی مسیحیت” به رشتهی تحریر در آورده. او معتقد است که شیعیان چنانکه باید قدر امام حسین(ع) را نمیدانند. بارا در این مصاحبه امام حسین(ع) را شخصیتی الهی و عظیم میداند و خود را بینیاز از شفاعت ایشان نمیبیند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، أنطوان بارا نویسنده و روزنامهنگار مسیحی سوری الأصل و ساکن کویت است. او گرچه دهها سال است ضمن عضویت در برخی نهادهای فرهنگی بینالمللی به صورت فعال به کار مطبوعاتی مشغول است و چندین جلد کتاب دارد اما بیش از هر چیز بهخاطر نشر کتاب «حسین در تفکر مسیحی» مشهور شد.
او هرچند پس از انتشار این کتاب از یک سو با استقبال گسترده در برخی کشورهای اسلامی مواجه گردید اما از سوی دیگر با ممنوعیتهای جدی در برخی دیگر از کشورها مواجه شد و حتی در کویت هم از فشارها و حملهها در امان نماند. علاوه بر ممنوعیت انتشار و توزیع کتاب، کار به شکایت از وی و محاکمه او به جرم واهی اهانت به خلیفه سوم، عثمان بن عفان، کشید و مدتها به همین خاطر درگیر و گرفتار بود.
وی که در کتاب خود به طور مفصل به موضوع بشارت حضرت مسیح به امام حسین علیهالسلام پرداخته پس از بیان ارادت و دلبستگی قلبی خود به سیدالشهدا علیهالسلام میگوید: شما شیعیان قدر امام حسین را نمیدانید! اگر امام حسین از ما مسیحیان بود در هر زمینی پرچمی از او برمیافراشتیم و مردم را به نام حسین به مسیحیت دعوت میکردیم. امروز امانت بزرگ پیام و فریاد و خروش او در روز عاشورا به شما شیعیان و مسلمانان سپرده شده و باید این پیام را به جهان برسانید.
او درباره این کتاب که اکنون به چاپ پنجم رسیده است با نشریات و رسانههای گوناگون به گفتوگو پرداخته که در اینجا جهت آشنایی خوانندگان محترم این کتاب، تنها برخی از عبارات او در این مصاحبهها را ذکر میکنیم و امیدواریم بهزودی متن کامل این کتاب به همراه مصاحبهها به زبان فارسی منتشر گردد.
گزیده گفتوگوها: و درباره داستان تألیف و انتشار این کتاب و مراحل مختلفی که طی کرد نیز بگویید.
و من در آغاز جز مسائل کلی و مشهور حادثه کربلا را نمیدانستم بهخاطر این که معمولاً در دوران تحصیل چندان به این موضوع پرداخته نمیشد ولی هنگامی که حدود ۴۰ سال پیش با حضرت آیتالله شیرازی آشنا شدم ایشان چند کتاب درباره امام حسین علیهالسلام به من داد و وقتی آنها را مطالعه کردم دیدم حماسه کربلا در نوع خود نظیر ندارد و تعجب کردم که چهطور این موضوع در میان متفکران مسلمان موردتوجه نیست. متفکران اهلسنت طوری از این موضوع یاد میکنند که گویی فقط یک حادثه تاریخی بوده و شیعیان هم با دیدگاهی به آن میپردازند که جنبه عاطفی در آن غالب است و وقتی به آثار مستشرقان مراجعه کردم دیدم در فضایی مادی به تحلیل مسئله پرداخته و از جوانب انقلاب روحی و اجتماعی آن غافل بودهاند.
انگیزه شما از تألیف این کتاب چه بود؟ چه شد که به این موضوع پرداختید؟
همیشه از خلال مطالعه کتابهای تاریخی درباره حادثه کربلا، یا ابعاد روحی و شخصیتی صاحب این قیام مأنوس بودم اما هرگز به تألیف کتابی درباره او فکر نمیکردم زیرا معتقد بودم که از ورود به چنین عرصه دشواری که ابعاد گوناگون تاریخی و اعتقادی دارد ناتوانم … اضافه بر این که مسیحی بودنم باعث میشد نگران بازتابها و واکنشها باشم … بههرحال در حین مطالعات یادداشت برمیداشتم … اما بهمرور هر چه بیشتر مطالعه میکردم احساس من این بود که یک اصرار درونی مرا به نوشتن درباره این موضوع وادار میکند. گویی نوعی الهام بود که مرا وادار میکرد به پیامی از ورای قرون پاسخ دهم و با تلاش خود هرچند ناچیز باشد به ثواب معرفی شخصیت و زندگانی تابناک امام حسین علیهالسلام نایل شوم … تا اینکه یکبار وقتی نزد حضرت آیتالله شیرازی بودم به ایشان گفتم که یادداشتهایی جمع کردهام و ایشان مرا برای تألیف این کتاب خیلی تشویق کردند. اینک که بعد از سالها این کتاب را میبینم بیشتر باور میکنم که این توفیق، کار من نبود بلکه برکت و عنایت ریحانه مظلوم و شهید پیامبر، شامل من شده است و لذا هر چه تألیف داشته باشم بازهم این کار برجستهترین اثر من خواهد بود که همیشه به آن افتخار میکنم.
در این کتاب گویی با احساس یک مسلمان سخن گفتهاید؛ درحالیکه معمولاً مستشرقان مسیحی در این زمینه بسیار ناروا عمل کردهاند. دلیل تفاوت رویکرد شما چیست؟
انسان باایمان، منصف است و همه ادیان از جانب خداست و مؤمن هر عقیدهای که داشته باشد در قلبش نسبت به همه ارزشها دلبستگی دارد و در قلبش آتش شهادت حسین علیهالسلام میافروزد. همانطور که رسول اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «إن لقتل الحسین فی قلوب المؤمنین حراره لا تبرد أبدا» و حضرت نگفتند فقط «فی قلوب المسلمین»، بلکه از همه مؤمنان در تمام جهان حرف زدند که می خواهند از ارزشهای قیام سید الشهدا الهام بگیرند، چون شخصیتی مثل امام حسین علم اسلام را نمیتوان دوست نداشت… پس باید ابتدا از من بپرسید که چرا نباید چنین شخصیتی را دوست داشته باشم و حقیقت را در باره او بر زبان نیاورم؟ اما اینکه برخی – مخصوصا مستشرقان – معمولا در چنین مواردی انصاف را رعایت نکردهاند بیش از آن است که به بیان آید.
چه تفاوتی میان فکر مسیحیان عرب و اندیشه مستشرقان مسیحی غربی در برخورد با تاریخ اسلام وجود دارد؟
این سؤال بسیار مهمی است؛ چون اندیشه مسیحیت عربی میراثدار فرهنگ اسلامی و با جریانهای فکری و فرهنگی مشترک روبهرو بوده است؛ ولی در غرب مثلاً احساس و احترامی که ما برای شخصیتهای اسلامی قائل هستیم ندارند. وقتی از پیامبر یاد میکنند یا یکی از اهلبیت را نام میبرند توجه و اهتمامی به ذکر صلوات و سلام بعد از نام آنها نمیکنند. مسیحی عرب بهخاطر فضایی که در آن رشد کرده و محیطی که در آن بوده درک و فهم بیشتری نسبت به حوادث تاریخی یا اماکن زیارتی و امثال اینها دارد.
جایگاه امام حسین علیهالسلام در دیدگاه و فهم مسیحیت چگونه است؟
فدا شدن و شهادت دو مبنای اساسی از عقاید مسیحیت را تشکیل میدهند و زندگی حضرت مسیح و تلاشهایش در جهت فدا شدن برای مردم بود و برای همین شخص مسیحی برای اهلبیت احترام قائل است و امام حسین را بهعنوان بالاترین قله فداکاری میبیند و وقتی بین حضرت عیسی و اهداف قیام کربلا – مقایسه میکند – با وجود تفاوتهای موجود، مسیر و وسایل ریشهها و اساس مشترک مییابد وقتی قیام آن حضرت برای حق و اعلای کلمهالله بوده پس در واقع دفاع با ادیان آسمانی پیش از اسلام هم هست پس چرا مسیحی برافرازند این پرچم را تکریم و تقدیس نکند؟
امام حسین مشخصاً در قلب «أنطوان بارا» چه جایگاه و موقعیتی دارد؟
آیا میشود چنین سؤالی را از کسی پرسید که کتاب او شاهد سختیهای است که بر سرش آمده و ملامتهایی که تحمل کرده و دشواریهایی که برایش فراهم کردهاند و تیرهایی که بر سرش فروریختهاند و محاکمه در دادگاه و منع کتاب و ضررهای متعدد مادی و معنوی تحمل کرده؟ ولی درعینحال تمام اینها جز بر عشق من به امام حسین اضافه نکرده تا آنجا که به من لقب «مسیحی شیعه» دادند و امید من این است که من هم یکی از کسانی باشم که پیامبر اکرم درباره آنها فرمود: «مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح، من رکبها نجی ومن تخلف عنها غرق.»
در طول تألیف کتاب و تحقیقاتتان چه نقاطی در مسیر نهضت و شهادت سیدالشهدا علیه اسلام بیشتر شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
چنین مواردی بسیار زیاد بوده ولی برجستهترین آنها وقتی است که امام حسین بر سر قبر پیامبر به خواب میرود و رسول خدا را میبیند که او را در آغوش میفشارد و میگوید: «حسین عزیزم، گویی دارم تو را میبینم که در خاک و خون غلتیدهای» و همینطور وقتی که حضرت زینب بالای سر جنازه خونین برادر ایستاده و سر برمیدارد و میگوید: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر» و دیگر وقتی که حضرت فرزند شیرخوارش بر دست گرفته و برایش آب طلب میکند اما نوزاد در آغوشش کشند میشود، اما سختترین منظره هم وقتی است که شمر بر سینه حرث نشسته و محاسن حضرت را گرفته و سر از بدن حضرت جدا میکند.
از میان کلمات و سخنان آن حضرت کدام عبارات بیشتر در شما تأثیر داشته است و آن را بهخاطر سپردهاید؟
بیش از هر چیز این عبارات در فریاد مظلومیت روز عاشورا مرا تکان میدهد که: «أما من مغیث غیثنا، أما من ناصر ینصرنا؟» این کلمات را دائما بهخاطر میآورم زیرا هم حجم کفر و انکار بشر نسبت به فرستادگان خدا را نشان میدهد و هم منفعت جویی و مصلحت طلبی انسانها را آشکار میکند و میبینیم چگونه به ارزشهایی که ادیان آورده بودند بیاعتنایی کردند.
بخشی از کتاب که در آن از پیشبینی قیام امام حسین توسط حضرت مسیح سخن گفتهاید مثل یک بمب خبری سروصدا ایجاد کرد و موردتوجه قرار گرفت. در این باره بیشتر توضیح دهید.
این فصل از کتاب به طور مفصل درباره معنی کلمه «مؤید» که در آنجیل ذکر شده بحث میکند و قبل از آن که درباره آن صحبت کنم تأکید میکنم که انجیل از حضرت محمد سخن گفته، همانطور که از امام حسین یاد کرده و این بشارتها در سیاق یک دین واحد و کلی آمده که به نظر من اسلام است. حضرت مسیح در انجیل یوحنا از قیام امام حسین خبر داده و من پس از تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیدم که منظور از مؤید نمیتواند روحالقدس باشد، چنان که معمولاً تفسیر میشود و یکبار در این زمینه با یکی از اسقفهای مسیحیان لبنان که شخص بی تعصب و منطقی است محبت میکردم و میگفت: «از قدیم شنیده بودم که حضرت مسیح از یک شهید سخن گفته اما معنیاش را نمیفهمیدیم ولی وقتی کتاب تو را خواندم قانع شدم که بدون شک منظورش حسین بن علی بوده است.»
بدین ترتیب هر یک از مفاهیم و تعابیر «مسیحیت»، «اسلام» و تشیع را چگونه تفسیر میکنید؟
مسیحیت مرحلهای از مراحل دین کلی واحد است که بعد از یهودیت و پیش از اسلام آمده و اسلام دینی است که هر دوی آنها را کامل میکند و چون آیین یهود دیانتی نظری و مناسکی و ظاهری و مسیحیت دینی صرفاً روحی است، اسلام کاملکننده نواقص آنهاست ولی در مجموع همه ما مسلمان بهحساب میآییم چون به خدای واحد تسلیم هستیم و به تورات و انجیل و قرآن ایمان داریم.
اما تشیع، بالاترین درجات عشق به خداست که برای دوستداران اهلبیت از ذریه پیامبر و على علیهمالسلام طبیعی است و افتخار بشریت است و هرکسی در دنیا هر دینی که داشته باشد باید شیعه باشد تا به اهلبیت اقتدا کند و بتواند ارزشهای معنوی دیانت خودش را پاس بدارد.
آیا فکر میکنید امام حسین در روز قیامت برای شما کاری میکند؟
بله، سرورم امام حسین در روز «لا ینفع مال ولا بنون» من را مورد لطف و کرمش قرار خواهد داد زیرا او میداند که چهقدر برای تألیف و انتشار این کتاب سختی کشیدم و پس از انتشار آن چه مشکلاتی را تحمل کردم بدون هیچ طمع و چشم داشتی و فقط بهخاطر ثواب و برکت و تقرب به سرور همه شهیدان تاریخ بشریت و ادیان.
درباره مجالس عزاداری حسینی چه نظری دارید؟
این مجالس را الگویی برای یادآوری فاجعه کربلا میدانم چون از این طریق احساس عذاب وجدان زنده میشود و ایمان در جان افراد میروید زیرا افراد بدینوسیله کوتاهی و ناتوانیشان در یاری امام حسین در عاشورا را جبران میکنند.[۱]
پی نوشت:
[۱] محمدرضا زائری، پدر، پسر، روح القدس ص ۱۶۲؛ انتشارات خیمه، چاپ ۱۳۹۳
توجه به این نکته ضرورت دارد که محتوای این مصاحبه صرفا جهت معرفی دلباختگی غیر مسلمانان به اباعبدلله الحسین(ع) است و لزوما به معنی درست بودن اعتقاداتی که گفته میشود نیست و ممکن است برخی مطالب گفته شده با مسلمات اسلامی و مسیحی در تعارض باشد و صرفا نظر مصاحبهشونده است.