گدایی ممنوع! این قانونی است که در دوران باستان وضع شده بود. اما این قانون به آن معنا نبود که فقر و تنگدستی در آن زمان وجود نداشت.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، در دوران باستان کسانی که به تنگدستی دچار میشدند تحت سرپرستی فرد نزدیکی از خانواده خود در میآمدند زیرا زرتشت از خیرات و کمک کردن به مستمندان به عنوان عملی نیکو یاد کرده بود.
در «ارداویرافنامه»، معراج نامه کیش زرتشتی در بند ۶۷ درباره کسانی که به مستمندان یاری نمیرساندند، آمده است: «در دوزخ مردی دیدم که با یک پا در تاریکی آویزان بود. در دست داسی آهنی داشت و بازوهای خود را میبرید و میخی آهنی در چشم او زده بودند. پرسیدم این روان کیست؟ گفتند: این کسی است که به شکایت درویشان گوش نکرده است.»
در فصل ۸۹ همین کتاب آمده است که افرادی که خوراک و پوشاک خود را از مستمندان دریغ کنند، در دوزخ، در گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما میمانند و جانوران موذی از پشت، اندام او را میجوند.
در دوران باستان با وجود فقر و تنگدستی، گدایی عملی نکوهیده بود و مردم بنا به وظیفه دینیشان و داوطلبانه به مستحقان و درویشان کمک میکردند.
در دوران باستان خانههای مردم تنگدست از خشتهای نامرغوب تشکیل شده و نسبت به خانههای ثروتمندان کوچکتر بود و در حاشیه قرار داشت. این خانهها نسبت به خانههای متمولان ستونهای کمتری داشت، نمای خانه هم فقط مخصوص خانههای متمولان بود.
«جابر عناصری»، استورهشناس میگوید: «از زمانی که انسان میل به جمع کردن مال داشته، فقر و فقیر هم وجود داشته است. این یک اصل است که هنوز هم تکرار میشود و اهورامزدا هم در این ارتباط گفته است: «آن زمان که خشکسالی و دروغ در مملکتی باشد، فقر هم هست.»
در ایران باستان کفن و دفن مردگان فقیر هم متفاوت بود. متمولان میتوانستند هنگامی که میمیرند، تابوت شخصی داشته باشند. این تابوتها که سفارشی بودند از گل و سرپوشی از تخته درست میشدند. شکل تابوتهای تجملی ایرانیها در قسمت پا مثلثی و در قسمت سر به صورت دایره بود. اما شیوه تدفین طبقات پایین جامعه ساده بود. مرده را در کفن میپیچیدند و خاک میکردند.
در کتاب از زبان داریوش آمده است: «همان طور که تدفین مردگان فقیر شیوهای خاص داشت، زندگان فقرا هم غذاهای خاص خود را داشته و با شیوهای متفاوت تغذیه میشدند. کارگران و فقرا مجبور بودند روی زمینی کوچک سبزی و میوه بکارند تا از همان جا تغذیه کنند. با اینکه خانواده ایرانی هر روز گوشت و کباب میخورد خانواده فقرا امکان داشت در سال تنها یک بار گوشت بخورد.»
فقر در دوران باستان بیشتر پنهان بود و در طبقات اجتماعی نمودار میشد. «کور – تش» پایینترین طبقه اجتماعیای بود که افراد این طبقه به عنوان برده شناخته میشدند.
به روایت کتریاس، مورخ یونانی، در ماد قانونی وجود داشت که مرد مستمند میتوانست، وجود خود را به آدم متمولی که تعذیه وی را تعهد کند، نثار کند. وی وضع بردگان را پیدا میکرد، با این تفاوت که اگر از وضع خوراک و تغذیه خود راضی نبود میتوانست ارباب خود را ترک کند.
«کتایون مزداپور» استورهشناس، که اظهار میکند اطلاعی از این معضل اجتماعی در دوران باستان ندارد و پرداختن به مساله فقر در دنیای امروز را مهم تر میداند، معتقد است: «تاریخ، تاریخ شاهان است و هر چه به گذشته دورتر نظر میکنیم رنگ مردم را در تاریخ کمرنگتر میبینیم، در دوران باستان هم فقیر وجود داشت و هم فقر و تنها علت اینکه سندی در این زمینه پیدا نشده بیتوجهی به اقشار پایین جامعه بوده است.»
دکتر «وثوقی» مورخ و «حسن فاضل» استاد دانشگاه و باستانشناس افرادی بودند که بررسی فقر در ایران باستان را پدیدهای مدرن دانسته و آن را از تاریخ جدا میدانند.
از حدود ۱۴۰۰ سال پیش در ایران به جهت هرج و مرج در داخل مرزهای کشور و عدم وجود قانونی برای جلوگیری از گدایی، این روش تا آنجا پیش رفت که فنون گدایی ایجاد شد.
«داریوش رحمانیان» استاد تاریخ دانشگاه تبریز، میگوید: «مظلوم نمایی» یکی از روشهایی است که هنوز هم مورد استفاده گدایان است. علاوه بر آن «مقدس مآبی» و «افلیج نمایی» خود نیز از سایر روش ها و فنون گدایی است.
رحمانیان یکی از حکایات قدیمی درباره گدایی را چنین روایت می کند: پیرزن و پیرمردی در شهر نیشابور گدایی می کردند. زن، طلا و جواهر قیمتی داشت ولی هر دو ظاهری بدبخت داشتند. روزی در چهار سوق نیشابور که سرگذر و خیلی شلوغ بود پیرزن شروع به داد و فریاد کرد که وای مردم، همه چیزم را بردند. مردم جمع شدند و از پیرزن سوالهایی کردند. پیرزن گفت که اهل همدان است و در مرو شوهر کرده حال که در حال گذر از نیشابور بوده، تمام پولش را دزدیدهاند. در این میان شوهر پیرزن در سوی دیگر بازار، بانگ برمیدارد که من مرد فقیر و بی چیزی هستم اما سخن این زن مرا تحت تاثیر قرار داد و من هر چه پول دارم به این پیر زن میبخشم. همه از سخن پیرمرد شرمنده میشوند و پولهایشان را به پیرزن میدهند.