در میان پادشاهان مسلمان رضیه خاتون اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک در دهلى بود که سال ۶۳۴ هجرى قمرى با اقتدار به حکومت رسید.
ردنا (ادیان نیوز) – در میان پادشاهان مسلمان رضیه خاتون اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک در دهلى بود که سال ۶۳۴ هجرى قمرى با اقتدار به حکومت رسید.
دهلی مهمترین شهر هندوستان شمالی است که راجه پریتوی آن را بنا و در میان هفت شهر منسوب به این نام، قدیمیترین آنها محسوب میشود، به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه این شهر، سلسلههای مختلفی در آن حکومت کردهاند که مهمترین آنها ، سلاطین دهلی میباشند.
یکی از شاخههای مهم آنان «شمسیان هند» است و رضیه خاتون، پنجمین پادشاه این سلسله و نخستین فرمانروای زن مسلمان بود که بر سریر قدرت تکیه زد و حدود چهار سال (۶۳۸ – ۶۳۴هـ) در دهلی با استقلال حکومت کرد و در زمینه های مختلف اصلاحاتی به عمل آورد.
رضیه خاتون علاوه بر جسارت و جنگ جویی؛ عدل گستر، رعیت پرور، دوستدار و پشتیبان دانشمندان بود. وی بعد از رسیدن به سلطنت تمامی قواعد و ضوابطی که در زمان سلطنت برادرش، رکن الدین، سست یا نابود شده بود، از نو برقرار کرد. طریقه کرم ورزی را همت خود ساخت و به مانند دوران پدرش دوباره عدالت را بر جامعه حاکم کرد و رفتار عادلانه با مردم در پیش گرفت.
اصلاحات رضیه دارای جنبه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود؛ در بعد سیاسی، برنامه او، کاهش قدرت نظامیان و دیوانیان، تعدیل حقوق آنان و کاهش سیطره آنها از زندگی مردم بود، در بعد اجتماعی، برقراری عدالت با توزیع عادلانه ثروت، ایجاد امنیت در راه ها و دستور ساخت کاروانسراها و. .. مورد توجه وی بود. در بعد سیاسی، اصلاحات به شدت مورد مخالفت دیوانیان، نظامیان و شاهزادگان قرار گرفت.
روند پادشاه شدن رضیه خاتون
در میان پادشاهان مسلمان رضیه خاتون اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک در دهلى بود که سال ۶۳۴ هجرى قمرى با اقتدار به حکومت رسید.
دهلى از مهم ترین شهرهاى هندوستان شمالى است، که در سال ۵۸۴ هجرى قمرى به دست امیر قطب الدین آیبک که لقب «سپه سالار» داشت و یکى از غلامان شهاب الدین محمدبن سام غورى پادشاه غزنه و خراسان بود فتح شد.
در سال ۶۰۷ هجرى قمرى (۱۲۱۰ میلادى) آیبک در هنگام بازى چوگان از اسب به زیر افتاد و فوت شد و فرزندش آرام شاه به سلطنت نشست اما همان سال از سلطنت خلع و اعدام گردید. پس از او ایلتمش «شمس الدنیا والدین» غلام و داماد قطب الدین آیبک با تصاحب عنوان فرمانروا به تخت سلطنت جلوس کرد.
ایلتمش در ابتداى حکومت رقباى خود را از بین برد و حکومت خویش را ثبات بخشید و پس از آن با عنوان «شمسیه» بر مردم حکومت مى کرد.
شمس الدین ایلتمش حاکمى عادل بود و به واسطه عدالتش مشهور بود. وى هر چند وزیرى هم نام خواجه نظام الملک وزیر مشهور دربار سلجوقیان را مامور رسیدگى به امور کرده بود، خود نیز بدون تشریفات، شبانه روز براى احقاق حق مردم شخصاً به کارها رسیدگى مى کرد.
ایلتمش دستور داد که مجسمه دو شیر از سنگ مرمر را در مقابل کاخش نصب کردند و زنگ هایى نیز که به گردن مجسمه ها آویختند تا مردم در هر لحظه اى از شبانه روز بتوانند با به صدا درآوردن آنها با حاکم تماس بگیرند و دادخواهى نمایند.
از میان فرزندان شمس الدین ایلتمش ناصرالدین محمود تنها فرزند مقتدر و با لیاقت او بود که به هنگام حکومتش در بنگال وفات کرد. فرزندان دیگرش (رکن الدین و معزالدین) عقل و درایت دخترش رضیه را نداشتند.
رضیه خاتون زنى عادل و دوستدار مردم بود و تربیت پدر بسیار روى او تاثیر داشت و ایلتمش با درک این موضوع که او بر تمام رموز اداره امور مملکت واقف است به سال ۱۲۳۲ م پس از فتح گوالیور و به هنگام بازگشت به دهلى وزیر و عده اى از امرا را احضار کرد و ولیعهدى رضیه خاتون را به اطلاع آنها رسانید و به وزیرش تاج الدین محمود نیز دستور داد که منشور ولایتعهدى را تهیه کند. به هنگام آماده شدن این منشور امراى بانفوذى که با پادشاه در تماس بودند علت تعیین رضیه خاتون را به پادشاهى مسلمانان هند به رغم وجود پسران پادشاه که در سن بلوغ نیز بودند، جویا شدند و نامناسب بودن تصمیم پادشاه را در این خصوص به او تذکر دادند.
سلطان ایلتمش معایب پسرانش از جمله مى خوارگى و غرق شدن در رویاهاى جوانى و اینکه هیچ کدام از آنها توانایى اداره مملکت را ندارند، برشمرد و نیز توانایى رضیه خاتون و مناسب بودن انتخاب او به ولیعهدى و روشن شدن محاسن این انتخاب را در آینده به حاضرین گوشزد کرد.
رضیه خاتون براى حکومت تمام اوصاف پادشاهى را بهتر از فرزندان ذکور ایلتمش دارا بود، در عین جنگجویى و جسارت زنى بسیار خوش خوى و دوستدار و پشتیبان علما و دانشمندان بود، مادرش ترکان خاتون نیز از مقتدرترین زنان حرم محسوب مى شد.
ایلتمش در سال ۱۲۳۶- ۱۲۳۵ فوت کرد. پس از مرگ او یک گروه از امرا خواستار به سلطنت رسیدن رضیه خاتون بودند. ولى گروه دیگر میل داشتند یکى از پسران ایلتمش به نام رکن الدین فیروزشاه را به سلطنت برسانند. بالاخره این گروه با کمک و وساطت شاه ترکان مادر رکن الدین موفق شدند.
مى خوارگى و لاابالى گرى بیش از حد رکن الدین باعث گردید که اداره امور تمام کارها به دست شاه ترکان بیفتد. بعد از مدت کمى اکثر حکام ولایات و همچنین غیاث الدین محمد یکى دیگر از پسران ایلتمش سرکشى آغاز کردند و از پرداخت بعضى مالیات ها سر باز زدند. آشفتگى اوضاع بر تیرگى روابط رضیه خاتون با شاه ترکان مادر رکن الدین افزود تا آنجا که شاه ترکان او را تهدید به مرگ کرد.
این شایعه در شهر پیچیده و طرفداران رضیه خاتون خود را آماده حمایت از او کردند در این زمان شاه ترکان مادر رکن الدین به طرفداران رضیه حمله کرد، اما طرفداران رضیه در شهر دهلى شاه ترکان را مجبور به پناه گرفتن در کاخ خود کردند. به محض رسیدن رکن الدین به شهر گیلوگهرى مادرش شاه ترکان اسیر گردید و امراى لشکر به پایتخت آمدند پس از بیعت کردن با رضیه خاتون او را به تخت سلطنت نشاندند.
رضیه خاتون به محض جلوس به تخت سلطنت بعضى از امرا و طرفداران ترک خود را براى دستگیرى رکن الدین به شهر گیلوگهرى فرستاد. امرا پس از اسیر کردن رکن الدین او را به دهلى آوردند و به دستور حاکم جدید او را به زندان انداختند تا آنکه در سال ۶۳۴ ه ق / ۱۲۳۶ م فوت شد.
ابن بطوطه در مورد به سلطنت رسیدن سلطان رضیه خاتون مى نویسد: «رکن الدین تحت تاثیر مادرش شاه ترکان در حق برادرش بناى ظلم گذاشت و به این علت خواهرش رضیه خاتون تصمیم به نابودى او گرفت و در یکى از روزهایى که رکن الدین در مسجد بود، رضیه خاتون لباس تظلم خواهى پوشید و به پشت بام قصر قدیمى (دولت خانه) رفت و با نشان دادن خود به مردم شهر شروع به صحبت کرد که برادرم رکن الدین برادرمان معزالدین (یا قطب الدین محمد) را نابود کرد و حال قصد نابودى مرا دارد و نیز جوانمردى، عدالت و بخشش پدرش را به مردم یادآورى کرد.
مردم رکن الدین را در مسجد دستگیر کردند به حضور سلطان رضیه خاتون آوردند، رضیه خاتون گفت: «قاتل باید به قتل برسد.» لذا رکن الدین به جرم قتل برادرش اعدام گردید. به علت کوچک بودن سایر فرزندان ایلتمش امرا به اتفاق رضیه خاتون را به سلطنت نشانیدند.» (۶۳۴ ه . ق / ۱۲۳۶ م)رضیه خاتون که تنها زنى بود که سلطنت اش را از راه عهد به دست آورده بود با خیانت ترکان شاه مجبور به قهر و غلبه گردید تا به حق خود رسید.
اقدامات سلطان رضیه خاتون
رضیه خاتون در سال ۱۲۳۶م به تخت سلطنت جلوس کرد. او ابتدا به اوضاع نابسامان خاندان شمسیه (سلاله ایلتمش) سروسامان داد. عدالت را بر جامعه حاکم کرد و رفتار عادلانه با مردم پیش گرفت.
براى سکه هایى که در اوایل سلطنتش ضرب گردید، عبارات «عمده النسوان ملکه زمان سلطان رضیه بنت شمس الدین ایلتمش» و در جاى دیگر «رضیه الدنیا والدین» و عناوین دیگرى نظیر «بلقیس جهان» به چشم مى خورد.این زن برجسته در ابتداى سلطنت مواجه با شورش هاى فرصت طلبانى شد که از جمله به نورالدین که علیه مذاهب حنفى و شافعى مردم را تحریک مى کرد، مى توان اشاره کرد که پس از کشته شدن عده زیادى از قرامطه، حمله شورشیان دفع شد.
در دربار نیز وزیر او نظام الملک جنیدى با همدستى امرایى که از سلطان رضیه دل خوشى نداشتند در دروازه شهر دهلى اجتماع کردند و بدین ترتیب توانستند شهر دهلى را محاصره کرده ولى سلطان رضیه از شهر خارج شد و در کنار رودخانه جمنه اردو زده و از آن محل جنگى را که میان طرفداران و دشمنانش در جریان بود، اداره مى کرد، تا آنکه ملک عزالدین محمد سالارى و ملک عزالدین کبیر خان ایاز به طرف اردوى سلطان رضیه آمد و با او ملاقات و مصالحه کردند پس از آن سایر امراى شورشى قرارگاه هاى خود را ترک کردند و متوارى شدند.
بدین ترتیب دولتى که سلطان رضیه تشکیل داد با تعیین خواجه مهذب قائم نظام الملک به سمت وزارت و تعیین ملک سیف الدین آیبک به سمت فرماندهى سپاه رو به گسترش و انتظام رفت و تمام امرا و ملک ها حاکمیت او را قبول کردند.
اما پس از مدتى که ملک سیف الدین آیبک فوت کرده جلال الدین یاقوت حبشى را به شغل امیرالامرایى منصوب کرد و همین مسئله حسادت سایر امراى ترک را برانگیخت و این امرا درصدد ایجاد دسیسه علیه سلطان رضیه برآمدند، زیرا تمام مقام هاى مهم دولتى و اداره ایالات در دست غلامان ترک خریدارى شده توسط ایلتمش بود.سلطان رضیه از این زمان به بعد بود که براى مقابله با امراى ترک، لباس مردانه به تن کرد و بدین ترتیب در انظار مردم ظاهر شد. او در حالى که همیشه مسلح به تیر و کمان بود سوار بر فیل در میان مردم ظاهر مى شد، همچنین ذکر شده است که نقاب پیچه به صورت خود مى زده است.
سرانجام رضیه خاتون
پس از انتصاب جلال الدین یاقوت حبشى به سمت امیرالامرایى، حسادت امراى ترک و دسیسه هاى آنان علیه سلطان رضیه گسترش یافت. به دنبال شورش هاى والیان، سلطان رضیه لشکریان زیادى جمع آورى نمود و پایتخت خود دهلى را به سوى شورشیان ترک گفت. (۶۳۷ ه.ق)به محض نزدیک شدن سلطان رضیه به برهند (منطقه شورشى) امراى ترک به سپاه او هجوم بردند و امیرالامرا یاقوت حبشى را به قتل رسانیدند.
سلطان رضیه پس از مرگ یاقوت حبشى و امتناع سایر امرا از حمایت او توسط امراى شورشى دستگیر و به قلعه «برهند» فرستاده شد و زندانى گردید و پس از مدتى حاکم برهند، ملک اختیارالدین آلتونیه، با او ازدواج کرد و پس از آن دعوى سلطان رضیه را به منزله حق خود دنبال کرد و سپاهى جمع آورى کرد و این سپاه را به سوى دهلى فرستاد. در دهلى بهرامشاه برادر ناتنى سلطان رضیه به مقابله با خواهرش برخاست و در نتیجه آلتونیه دستگیر گردید و سلطان رضیه اسیر شد. (۶۳۸ ه.ق/۱۲۴۰ م)
درباره سرنوشت سلطان رضیه روایت هاى گوناگونى نوشته شده که از جمله ابن بطوطه به شهید شدن او به دست هندوها اشاره مى کند و مى نویسد: «سلطان رضیه پس از شکست خوردن در جنگ براى اینکه اسیر نشود، از مقابل سپاهیانى که برادرش بهرامشاه از شهر دهلى به مقابله با او فرستاده بود، فرار کرد، او در حین فرار گرسنگى و مشقت زیاد کشید و در راه به کشاورزى که مشغول شخم زدن مزرعه خود بود، برخورد. از او خوراکى خواست. کشاورز تکه نان خشکى در اختیار او گذاشت. رضیه پس از خوردن نان به علت خستگى زیاد به خواب رفت. پس از خوابیدن رضیه، کشاورز که بر زن بودن او آگاهى یافته بود به طمع تصاحب لباس هاى گرانبهاى سلطان رضیه او را کشت و جسدش را در مزرعه دفن کرد و اسب او را نیز به طرف دیگرى روانه کرد.
چندى بعد مرد کشاورز براى فروش قسمتى از البسه سلطان رضیه عازم بازار گردید و اهالى بازار با مشاهده لباس سنگ دوزى شده وگرانبها در دست یک کشاورز فقیر به شک افتاده و او را به حضور قاضى شهر بردند و کشاورز به قتل سلطان رضیه اعتراف کرد. جنازه سلطان رضیه طى مراسمى مذهبى به خاک سپرده شد و قبه اى بر مزارش ساختند. اینک قبر رضیه زیارتگاه است و از مزارات متبرکه به شمار مى رود.