نشست علمی تیپ های شخصیتی و سبکهای دینداری از منظر از منظر روانشناسی تحلیلی یونگ با حضور آقای «ارسطو میرانی» استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان در صفحه اینستاگرام انجمن علمی ادیان و عرفان برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، دکتر میرزایی در ابتدای سخنان خود به توضیح چیستی «تیپ» پرداخت و گفت: وقتی که به انسان نگاه می کنیم، با واقعیت دوگانه شبهات و تفاوت روبرو هستیم. فرض کنید هرکدام از ما وقتی به خود نگاه می کنیم، متوجه شباهتهای حیرت انگیز بین خود و انسانهای در طول تاریخ میشویم. این شباهتها بارز و جالب است. اصطلاح «من انسانم و هیچ چیزی با من بیگانه نیست» بیانگر این مساله است. اما وقتی بین خود و برادر و خواهر خود نگاه میکنیم متوجه تفاوتهای حیرت انگیز میشویم. انگار هیچ کسی مثل ما نیست تا ما را درک کند. همه انسانها یک فردیت خاص دارند.
وی افزود: واقعا درباره انسان چه میشود گفت؟ نظریههای تیپها متفاوت است. نظریه یونگ جامعترین این نظریات است. متفکران دیگری هم تیپشناسی را ارائه کردهاند تا بتوانند انسانهای شبیه به هم را شناسایی کنند و با این دستهبندی ها تلاش برای شناخت انسان را سادهتر کنند. اما یونگ کتاب تیپهای روانشناختی را دارد که شاهکار تاریخ روانشناسی است. این کتاب ۹۸۸ صفحه است. اما اصل بحث ما در فصل نهم کتاب مطرح می شود. یعنی هشت فصل آن پیشینه پژوهش است. یعنی یونگ همه تیپ شناسیهای قبل از خود را مطرح کرده است. این نشان می دهد کار عظیم است. تیپ شناسی در درازای تاریخ بشر مطرح بوده و وقتی که یونگ نظریه خود را بیان می کند بسیار در تاریخ روانشناسی مطرح شده و حتی برخی از اصطلاحات آن مانند درونگرا و برونگرا وارد زبان روزمره مردم شده است.
خشونت تاریخ ادیان، نتیجه عدم درک تفاوت تیپ ها است
دکتر میرانی گفت: منظور من از تیپ شخصیتی، شیوههای متفاوتی است که انسانها برای رودررویی با جهان دارند. این مواجهه، هم شامل ادراک میشود و هم شامل چگونه قضاوت کردن درباره جهانی که هم خود فرد شامل آن میشود و هم دیگران. یونگ اعتقاد دارد ما بر اساس این تیپها جهان و موقعیت واحد را، متفاوت درک میکنیم؛ لذا با هم خیلی تفاهم نداریم و باید این عدم تفاهم را طبیعی بدانیم. نباید دیگری هم مثل من فکر کند و واقعیت را مانند من ببیند. این عدم درک از این واقعیت سبب خشونتهای زیادی در جهان شده و تاریخ ادیان بیش از تاریخ علم و هنر دستخوش این نوع خشونتها بوده است.
وی در پاسخ به این پرسش که «طبقه بندی یونگ چیست؟» توضیح داد: دو معیار مهم وجود دارد. یکی از آنها، دو نگرش کلی انسانها به عالم است. انسانها در قبال جهان اطراف دو نگاه دارند. یکی درونگرا و دیگری برونگرا است. یونگ یک اصطلاح بنیادی به نام «انرژی روانی» دارد؛ انرژی روانی یعنی آنچه که در من به صورت علاقه و توجه و ارزشی که برای پدیدها قائل هستم، خود را نشان می دهد. این انرژی در افراد برونگرا رو به بیرون است و در جهان سرازیر می شود؛ اما در افراد درونگرا این انرژی معطوف به درون است. آنچه در درون شخص اتفاق میافتد برایش مهم است تا آنچه که در بیرون. آدمهای درونگرا و برونگرا به ندرت یکدیگر را میفهمند. آنها به هم نگرش طعنه آمیز دارند.
مشخصات افراد درونگرا و برونگرا
این استاد داتشگاه گفت: افراد برونگرا و درونگرا مشخصاتی دارند. افراد برونگرا در میان جمع، خودشان باعث آشنایی دیگران میشوند. یعنی گویی میتوانند تشخیص دهند با چه افرادی می توانند رابطه داشته باشند. اما یک فرد درونگرا منتظر است دیگران او را معرفی کنند. تفاوت دیگرا این دو در اعتماد است. برونگرا به راحتی اعتماد می کند و راحت تر ارتباط میگیرد اما برای یک درونگرا همیشه اعتماد سخت است. اما درونگرا وقتی اعتماد کرد بسیار صمیمی می شود. روابط برونگرا سطحی تر است. برونگراها خیلی بین دوستان و آشنایان تفاوت قائل نمیشوند؛ اما درونگراها با یک عده صمیمیتر و با یک عده کمتر صمیمی هستند.
وی افزود: شیوه یادگیری درونگرا و برونگرا متفاوت است. برونگرا از صحبت کردن و شنیدن بیشتر یاد میگیرد و برونگرا در خانه بیشتر یاد میگیرد. برونگراها در محیط فعالتر و کار عملی را دوست دارند. اما درونگراها کار نظری را دوست دارند.
مشارکت برونگرایان در مناسک اجتماعی بیشتر است
دکتر میرزایی تصریح کرد: وقتی به زندگی دینی آدمها نگاه میکنیم همین تفاوت بارزترین تفاوت است که خود را نشان میدهد. هر دینی یک بعد اجتماعی دارد. میخواهد بین پیراونش حس همبستگی ایجاد کند. جامعه برای ادیان مهم است. از پیروانش انتظار دارد که با هم باشند و همه ادیان آیینهای دسته جمعی دارند. در اسلام این نمود بیشتر دارد. میزان راحتی و مشارکت برونگرا و درونگرا اینجا خیلی متفاوت میشود. درونگرایی در مسیحیت پررنگ است اما در اسلام و یهودیت بخش برونگرایی پر رنگتر است. به خاطر همین، سنتهای رهبانیت در مسیحیت خیلی قدرتمندتر و باسابقهتر است. اما اسلام به رهبانیت نگاه مثبتی ندارد. خود این مساله که شخص درونگرا یا برونگرا باشد تا حد زیادی در راحت بودنش و انجام عبادتش تاثیر دارد. برونگراها همیشه منتقد درونگراها هستند که در آیینها مشارکت ندارند.
وی افزود: سهراب یک درونگرای دینی است. در اتاق آبی میگوید « عبادت را همیشه در خلوت خواسته ام. هیچ وقت در نگاه دیگران نماز نخوانده ام (مگر وقتی که بچه های مدرسه را برای نماز به مسجد می بردند و من میانشان بودم) ». اصل بر آن است و اینجا برایش استثنا بوده است. سهراب میگوید « من برای عبادت به اتاق آبی نمی رفتم. اما میان چاردیواری اش هوایی به من می خورد که از جای دیگر می آمد. در وزش این هوا غبارم می ریخت. سبک می شدم. پر می کشیدم.» این قمست دوم یک نمونه فوق العاده برای دینداری شهودی است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از نگاه یونگ یکی از مولفههای شخصیت هرکسی درونگرایی و بورنگرایی است. یونگ می گوید افلاطون و ارسطو دو سنخ طبایع بشری هستند که با نقاب های مختلف خصمانه در برابر هم ایستاده اند و این کشمکش همچنان پا برجاست. این تنش در تاریخ اسلام بین فقهاء و عرفاء وجود دارد.
چهار کارکرد روانی انسانها از نگاه یونگ
دکتر میرزایی در توضیح بعد دوم شخصیت گفت: هر انسانی چهار کارکرد یا عملکرد روانی دارد که با دوتای آن اطلاعات وارد ذهن میشود و آن حس و شهود است. ما با اینها از جهان اطلاعات دریافت میکنم. اما بر اساس کارکرد «تفکر» و «احساس» با اینها کار میکنیم. با تفکر اینها را تشخیص داده و با احساس برایشان قضاوت ارزشی میکنیم که درست است یا نیست. کسی که قدرت تفکر بالا دارد در احساس دچار ضعف است. در هرکدام از انسانها یکی از این چهار مورد غالب است. پس جزء دوم شخصیت این است که کدام عملکرد ما قویتر است. یا درونگرای حسی هستیم یا درنگرای شهودی. با ادغام این دو بعد شخصیتی به هشت تیپ شخصیتی می رسیم.
وی ادامه داد: اینکه حس قوی باشد یا شهود در نگرش دینی من تاثیر دارد. اگر تفکرم غالب باشد یا حس، باز نگرشم متفاوت است. تمام پژوهشها نشان ندادهاند درونگرایی یا برونگرایی در میزان دینداری تاثیر دارند. سبک دینداری افراد درونگرا و برونگرا متفاوت است. درونگرایی و برونگرایی در حیطه عملکرد غالب و در سطح و مستعد شدن شخص در پذیرش باورها تاثیر دارد.
ویژگی انسانهای حسی و شهودی
این استاد دانشگاه درباره ویژگیهای انسانهای حسی شهودی گفت: شخصی که حسش قویتر است یعنی عملکرد غالب او حس است، بیشتر محتویات ذهنش را از طریق حواس پنچگانه میگیرد. شخص شهودی محتویات ذهنی را بیشتر از ناخودآگاه گرفته و شیوه نگاهش به جهان متفاوت است. آدم حسی جزئیات محیط را دقیق میبیند. صداها و رنگها را دقیقتر تشخیص می دهد. شهودی کل را می بیند. گاهی آنچه هست را نمی بیند بلکه روابط بین پدیده ها را می بیند. حسی واقع نگر است و در زمان حال زندگی می کند. اما شخص شهودی به جای دیدن واقعیت، امکانات نهفته را می بیند. یعنی ذهنش به جای تاکید بر حال به آینده فکر می کند. شخص شهودی فکر می کند آدم حسی ظاهر بین است و حسی شهودی را خیال پرداز می داند.
وی با اشاره به برخی از ابیات سعدی گفت: سعدی می گوید «تنگ چشمان نظر به میوه کنند. ما تماشاکنان بستانیم. تو به سیمای شخص مینگری. ما در آثار صنع حیرانیم.»؛ اینجا سعدی در مصرع اول به حسیها طعنه می زند. برای سعدی شهود از حس مهمتر است. در آدمهای معمولی یکی از اینها قوی تر است. اما در انسانهایی مانند سعدی اینگونه نیست؛ همین سعدی در توصیف معشوق کار دیگر می کند. سعدی آدم معمولی نیست. انسان فردیت یافته انسانی است که توانسته با همان عملکرد مغلوب ارتباط برقرار کند و با اینکه حسی است دریافتهای شهودی را هم به زیبایی بیان کند یا بالعکس.
این استاد دانشگاه سهراب را شاعر شهودی نامید و توضیح داد: در میان شاعران بزرگ معاصر سهراب خیلی دغدغه مذهبی داشته است. یکی از زیباترین شعرهای این شخص شهودی، سرشار از دریافت حسی است. من مسلمانم قبله ام یک گل سرخ، یک حسی هیچ وقت اینطور جهان را نمی بیند.
تیپ های حسی در دینداری سنتگرا هستند
دکتر میرزایی گفت: تفاوت دیگر بین حسی و شهودی این است که حسی ها در دینداری بسیار سنتگرا هستند. بنابراین محدثان و راویان حدیث خیلی حسی بودند. حسیها خیلی واقعگراتر و عملگراتر هستند. یک رساله شرعی سراپا برای عمل است و به جزئیات توجه میکند. اما در یک متن عرفانی به ندرت عمل دیده میشود. اما برای شهودیها مهم است که خودشان چه می گویند. لذا بدعت زیاد دارند. تاریخ ادیان تاریخ جدال بین این دو نگرش است.
وی افزود: در تاریخ اسلام یک نگرش کلامی داریم. اینها کار فکری نظام مند برای فهم و تبلیغ باور دینی دارند. یک نگرش مهم دیگر نگرش محدثان بوده است. نگرش سوم در تاریخ، نگرش عرفان و تصوف است. نگرش اینها هم با دو گروه قبل متفاوت است. هر کسی یکی از اینها در زندگیش برجسته می شود. یا پابندی به شریعت دارد. یا گرایش عرفانی دارد. یا گرایش فلسفی دارد و اهل تفکر است.
عملکرد دوگانه فکر و احساس
دکتر میرزایی گفت: اگر کسی فکری بود احساسش غالب نیست و بالعکس. اما منتقدان می گویند یونگ کلمه احساس را درست انتخاب نکرده است. منظور یونگ اینجا عاطفه نیست. منظورش این است وقتی با پدیدهای روبرو شدیم میخواهیم آن را آنگونه که هست بشناسیم یا میخواهیم زود درباره آن قضاوت ارزشی کنیم. یعنی احساس اینجا معنای جامعتری نسبت به تصور ما دارد. شخصی که عملکرد فکر در او غالب است به طور طبیعی با هر موضوعی که روبرو میشود نگاه انتقادی دارد. هرچیزی را همانطور که هست نمیپذیرد. وقتی که با یک باور جدید روبرو میشود می خواهد درباره آن سوال کند و مخاطب را به چالش بکشد تا اینکه مطمئن شود به درستی این را فهمیده است یا خیر. کسی که احساس در او غالب است پذیراتر است. از همان اول میلش به این است که دیدگاههای متفاوت را بپذیرد بر شباهتها تاکید دارد. شخص متفکر انتقادی است ولی شخص احساسی نسبت به باورهای دیگر پذیرا است و میل به تفاهم دارد. شخصی که فکر در او غالب است وقتی می خواهد تصمیم بگیرد تلاش می کند بر اساس دادههای عینی و غیرشخصی تصمیم بگیرد. سعی میکند فرزند دلیل و استدلال باشد. کسی که حسی است وقتی می خواهد فکر کند دغدغه دارد که تاثیر این تصمیم بر دیگران چه است. شخص فکری کار به این ندارد که دیگران چه خواهند کرد و اصول و استدلال برای او مهمتر است.
وی افزود: شخص فکری وقتی که فکر کرد و به نتیجه رسید دیگر قاطع است اما شخص احساسی وقتی به نتیجه رسید، اصلا قصد تحمیل نظر خود بر دیگری را ندارد بلکه می خواهد دیگری را قانع کند. اساس دین در اسلام شهادتین است که شهادتین دو عقیده و باور است. به مقوله فکر تعلق دارد تا احساس. اما در برخی از ادیان احساس غلبه دارد. در انسان هرکدام از این ویژگیهای چهارگانه غالب شوند بر دینداری ما تاثیر دارند.
دکتر میرزایی خارنشان کرد: تیپهای دیندار مد نظر ما حاصل تلفیق شاخصه هایی است که یونگ می گوید.