الهه هادیان ضمن بررسی سیاق آیات و ریشهشناسی مفردات آیات، تصریح کرد: فضای مشترک سیاق آیات و ذهنیت مفسران در هنگام ورود به تفسیر و ترجمه موجب تحمیل این معنا به آیات شده است، وگرنه ظاهر آیات دلالتی بر لکنت حضرت موسی ندارند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، کرسی علمی ـ ترویجی «نقد دیدگاههای مفسران درباره آیات موهم لکنتزبان حضرت موسی(ع)» با ارائه الهه هادیان رسنانی، استادیار گروه قرآن دانشگاه قرآن و حدیث و نقد حجتالاسلام محمدعلی مهدویراد، دانشیار دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران، چهارشنبه دهم شهریور در دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد.
هادیان در ابتدا اظهار کرد: همیشه برای من این سؤال مطرح بود که معصوم باید از هرگونه عیب و نقص محفوظ و نیز ابلاغش مبین باشد و با توجه به برخی آیات مثل حجتش، حجت بالغه باشد؛ چنانکه در تفسیر الفرقان آمده، این نکته دلالت بر بلیغ بودن حجت خدا میکند و پیامبر خدا باید در نهایت بلاغت باشد. از طرفی مهمترین ابزار یک پیامبر الهی، ابزار تکلم است. با توجه به این نکات، چطور ممکن است حضرت موسی که کلیم الله است، لکنت زبان یا فصاحت کمتری نسبت به هارون داشته باشد، به همین دلیل به سراغ سرچشمه این اندیشه رفتم.
وی افزود: به سراغ چهار سیاق از آیات رفتم و در نهایت پس از بررسی به این نتیجه رسیدم که فضای مشترک سیاق آیات و ذهنیت مفسران هنگام ورود به تفسیر و ترجمه، که از برخی نقلها شکل گرفته است، موجب تحمیل این معنا بر آیات شده، والا ظاهر آیات دلالتی بر لکنت حضرت موسی ندارند. اولین سیاق که مورد توجه من قرار گرفت، سیاق آیات سوره قصص بود. خداوند در این سوره درباره داستان موسی سخن میگوید. در آیه ۳۴ این سوره میخوانیم: «وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ؛ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستیارى گسیل دار تا مرا تصدیق کند زیرا مىترسم مرا تکذیب کنند.» سیاق بعدی، آیه ۵۲ سوره زخرف است که میفرماید: «أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ؛ آیا [نه] من از این کس که خود بى مقدار است و نمى تواند درست بیان کند بهترم.» تفاسیر عبارت «وَلَا یَکَادُ یُبِینُ» را به لکنت زبان حضرت موسی ارتباط دادند، در حالی که خود آیه اشارهای به این مورد ندارد.
وی ادامه داد: پرسش اصلی این است که آیا این آیات با هم چنین نسبتی دارند که به لکنت زبان یا دستکم فصاحت کمتر حضرت موسی نسبت به هارون ارتباط داشته باشند و اگر نیست، این دلالت و برداشت تفسیری از کجا در تفاسیر ورود کرده است. در این چهار سیاق، محوریترین آیه «وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا» است. احتمالا «فصیح» در اینجا به معنای مصطلح نیست. لذا به سراغ ریشه کلمه رفتم. علامه طباطبایی در خیلی از آیات متشابه وقتی میخواهند رفع تشابه کنند به سراغ ریشه کلمه میروند. به نظرم رسید که باید اینجا همین کار را کرد. «فصح» یعنی خلوص و پاکی چیزی از زواید، همچنین به معنای توجه به چیزی بدون پیشینه ذهنی درباره آن است. بنابراین اگر کلامی را با مفروضات ذهنی لحاظ کنیم، آن مطلب را به نحو خالصی دریافت نکردهایم، پس کلام فصیح یعنی کلامی که با مفروضات ذهنی لحاظ نشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه یادآور شد: با این توضیح وقتی به سیاق مراجعه میکنیم، میبینیم که خدا به موسی دستور داد که نزد فرعون برو. حضرت موسی فرمود: «قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا»؛ یعنی گفت من یک نفر را کشتم و میترسم مرا بکشد و برادرم هارون از من فصیحتر است، او را با من بفرست. با توجه به سیاق و ماده لغوی که بیان کردم، هارون نسبت به موسی از تاثیر شنیداری بیشتری برخوردار است، یعنی کلامش آمیخته به سابقه قتل نیست. به عبارتی ذهنیت مردم درباره هارون این است که سابقه قتل ندارد، ولی موسی سابقه قتل دارد. به همین دلیل حضرت موسی از خدا میخواهد که او را همراه من بفرست، چون افصح از من است.
وی یادآور شد: مطلب بعدی نقلها و ریشه آنهاست، یعنی دیدگاههای تفسیری تفاسیر از کجا آمده است. بیشتر مفسران اهل سنت این نقلها را منتسب به داستانی میدانند که طبری نقل کرده است مبنی بر اینکه حضرت موسی در کودکی ذغالی روی زبانش گذاشت و به همین دلیل لکنت پیدا کرد. برخی مفسران شیعه هم این قول را نقل کردند و برخی هم پذیرفتند. برخی نیز معتقدند که لکنتی بود و برطرف شد. برخی هم معتقدند که این لکنت برطرف شد ولی بخشی از آن ماند، مشکل لکنت صراحتا در تورات آمده است. بر این اساس، احتمالا مشکل لکنت که در تورات بوده بر طبرسی تأثیر گذاشته و سپس از طبرسی بر منابع بعدی تأثیر گذاشت و بعد به مصادر شیعه راه یافت.
در ادامه نشست حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی مهدویراد به نقد سخنان هادیان پرداخت و اظهار کرد: در مجموع پژوهش جدی و نتیجه هم درست است، ولی دو سه نکته باید مطرح شود. اولین نکته این است که این مسئله جدی تلقی میشود و هرکه داستان حضرت موسی را مطالعه کند، این موضوع به ذهنش میآید، هم متکلمان شیعه و هم متکلمان سنی پذیرفتند که نبی باید سالم باشد. یکی از حرفهای جدی که در داستان ایوب هم مطرح میشود همین است. اولین سوال این است مفسران در مواجهه با این مسئله چه واکنشی نشان دادند و چطور آن را توجیه کردند.
وی گفت: نکته دوم این است که راهبرد خانم هادیان درست است و به سوی ریشه لغت و سیاق رفتند و این دو را کنار هم گذاشتند و به نتیجه رسیدند که آیه اینطور معنا میشود، با این حال خوب بود که در نتیجهگیری، چالشها را بیان میکردند. میگفتند که آیا دیگران هم به این موضوع توجه کردند یا نه، بعد میگفتند ما توجه کردیم و برای برونرفت، این مسیر را پیش گرفتیم، بعد مسیرها بیان میشد. پس اگر به لحاظ روش، پژوهش بازنگری شود تا خواننده بداند که شما در ابتدا و انتها در پی چه هستید بهتر است. به نظرم نوعی آشفتگی در بیان گزارش وجود دارد، ولی اصل چالش را میپذیرم.