محمد اسفندیاری در مراسم برگداشت محمدرضا حکیمی گفت: به قدری آیات و روایات در باب عدالت و فقرزدایی و مبارزه با تکاثر هست که لزومی به وامگیری از مکاتب دیگر نیست. پس به صرف اینکه کسی از عدالت بگوید متاثر از مارکسیسم نیست.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، مراسم برزگداشت مرحوم محمدرضا حکیمی، از سوی موسسه فهیم و با سخنرانی جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه سخنان محمد اسفندیاری، نویسنده و پژوهشگر دین را در این مراسم بخوانید؛
«الحیات» در دوازده جلد تألیف شده است؛ جلد اول و دوم مباحث اعتقادی، جلد سوم تا ششم مباحث اقتصادی و جلد هفتم تا دوازدهم شامل مباحث گوناگونی با محوریت انسان در عینیت جامعه است. «الحیات» دُرر احادیث ائمه(ع) است و باید توجه کنیم که کتابی مانند «بحارالانوار»، دُرر اخبار را ندارد و ضمن اینکه اهمیت آن را نمیتوان انکار کرد اما «الحیات» شامل غرر و درر احادیث اهل بیت(ع) است و احادیثی که در جوامع روایی هستند از چند صافی گذشته شده و در کتاب «الحیات» آمده است.
در الحیات به انسان در عینیت جامعه و مسائل اجتماعی پرداخته شده است؛ به خصوص در جلد هفتم و نهم که در مورد حکومت اسلامی است. در جلد هفتم یک فصل دارد که انسان محور قوانین اسلامی است. یک فصل دیگر خدا و انسان است؛ یعنی کار برای انسان، کار برای خداست و دوستی با انسان، دوستی خداست و یا راه خدا، راه انسان است، یعنی کسی که انسانی را تکریم کند، خدا را تکریم کرده است و اهانت به خدا، اهانت به انسان است، بنابراین به انسان توجه زیادی شده است.
توجه به نیازهای انسان
از طرفی در الحیات نیازهای انسان نیز مورد توجه قرار گرفته است. یکی از روانشناسان به نام مزلو، کاری کرده و نیازهای انسان را احصا و طبقهبندی کرده است و هرمی درست کرده و گفته نیازهای انسان قابل طبقهبندی است و زمانی که یک نیاز برآورده شود، نیاز دیگری را میطلبد و مثلا اگر نیاز سوم برآورده نشود، دنبال نیاز چهارم نمیرود. در مورد این هرم نیازهای انسان که مزلو بحث کرده هزاران صحفه کتاب نوشتهاند و تلقی به قبول هم کردهاند. مزلو میگوید انسان پنج دسته نیاز دارد که عبارت از نیاز فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی نیازی، نیاز به به روابط اجتماعی، نیاز به احترام و نیاز به شکوفایی هستند. میگوید نخستین نیاز ما فیزیولوژیک و جسمی است و هر انسانی نخستین نیازش جسمانی است؛ یعنی نان و غذا و آب و اکسیژن میخواهد.
زمانی که این نیاز برآورد شد، یک نیاز دیگری پیدا میکند و میگوید نیاز به ایمنی دارم که میشود نیازهای دوم انسان. نیاز دوم که تامین شود یک نیاز دیگری در انسان پیدا میشود که عبارت از نیاز به روابط اجتماعی است و میگوید نیازهای جسمی من تامین شد و نیاز به ایمنی هم تامین شده و نیاز به روابط اجتماعی دارم و نباید در خانه حبس باشم. اما پس از این، نیاز به احترام و کرامت دارم و آخرین نیاز، نیاز به شکوفایی است که استعدادهای من در جامعه باید شکوفا شود. این پنح نیاز در الحیات پاسخ داده شده است و این اهمیت روایات ما را میرساند که چقدر روایات ائمه(ع) به اینها پاسخ داده است اما کاری که آقای حکیمی و برادران ایشان کردند این بود که این احادیث را خوب صید کردند و متوجه شدند و تحت عناوین مختلف بیان کردند.
توجه به شکوفایی در الحیات
در این کتاب شکوفایی نیز مورد توجه بوده است، برای نمونه یک جایی از الحیات را مطرح میکنم؛ در جلد نهم دو عنوان داریم؛ یکی تشجیع مردم است که باید به مردم شجاعت داده شود. در آنجا داستان یک زنی نقل میشود که از شیعیان بوده است و پیش معاویه میرود، با معاویه بحثی میکند که در منابع گوناگون آمده است. معاویه به او میگوید این جرات بر سلطان که تو روبهروی من ایستادی را علی(ع) به شما آموخته است. یک زن تا این حد شکوفا شده که روبهروی حاکم مقتدر میایستد و سخن میگوید. این را با رفتار فرعون مقایسه کنید که قومش را استخفاف کرد. ما پدیدهای به نام استعمار داریم و پدیدهای هم به نام استخفاف داریم؛ یعنی فرعون از مردم شخصیتزدایی کرد و کرامت انسان را از او گرفت. به نیازهای انسان در الحیات توجه شده است و اگر ما این طبقهبندی مزلو را در نظر بگیریم، میتوانیم روایات را استخراج کنیم.
حکیمی متاثر از مارکسیسم نبود
اما یک سوال این است که آیا اقتصاد استاد که اقتصاد چپ بوده متاثر از مارکسیسم بود یا خیر. کسی به صرف اینکه مرتب از عدالت بگوید لزوما از مارکسیسم تاثیر نپذیرفته است؟ به قدری آیات و روایات در باب عدالت و فقرزدایی و مبارزه با تکاثر هست که لزومی به وامگیری از مکاتب دیگر نیست. پس به صرف اینکه کسی از عدالت بگوید متاثر از مارکسیسم نیست. آقای حکیمی از آیات و روایات متاثر بوده است، ممکن است بگویید چرا دیگری تاثیر نپذیرفته است که باید علتیابی کنیم؛ یعنی جناب استاد حکیمی اگر اقتصادش چپ است، بنابر آیات و روایات است و دلیل دیگرش نیز شخصیت اوست.
آقای حکیمی سالها قبل سلسله مقالاتی در یکی از روزنامهها داشت و به مناسبتی یک نکتهای را مطرح کرد. ایشان میگوید هنگامی که کودک بودم با اینکه در خانواده مرفهی زندگی میکردم شبها که میخوابیدم فکر میکردم چرا یک عدهای ندار هستند و یک عدهای دارا. تا اینکه به حوزه رفتند و میگویند حدودا سیزده سال داشتم، کتاب سیوطی را که میخواندم و اشعار الفیه را که میخواستم حفظ کنم، این اشعار را برمیداشتم و آن را در زاغهها و کارگاههای قالیبافی حفظ میکردم و میخواستم ببینم این فقرا چطور زندگی میکردند. با توجه به این قرائن و زندگی زاهدانهای که داشت، منش و شخصیت ایشان این بود که روی این موضوع حساسیت داشت و این آیات و روایات را میدید، اینکه چرا یکی این چیزها را میبیند و یکی نمیبیند به منش انسانها نیز برمیگردد که منش در بینش نیز تاثیر میگذارد.
شخصیت انسان در عقیدهاش موثر است
میان دانش و بینش و منش و کنش ارتباط هست؛ یعنی اینطور نیست که بینش من در منش من تاثیر بگذارد، گاهی منش من در بینش من موثر است. ابوحیان توحیدی یکی از دانشوران بزرگ جهان اسلام است و کتابی به نام البصائر و الذخائر دارد. نکتهای را میگوید و آن اینکه شخصیت انسان در عقیده او موثر است. انسان گاهی اوقات به اقتضای شخصیت خود عقیدهای را برمیگزیند یا جنبهای از یک عقیدهای را برجسته میکند. در میان دانشوران معاصر دیدم که استاد مصطفی ملکیان این نکته را در آثارش به کرات آورده است و تبیین کرده که هر کس عقیدهاش طبق سنخ روانی خودش است. منش آقای حکیمی نیز بر بینش او تاثیر گذاشت، بنابراین برای تحلیل چپ بودن نگاه اقتصادی ایشان باید گفت آیات و روایات زیادی داریم و علت اینکه ایشان به این آیات بیشتر توجه میکند نیز اقتضای شخصیت و سنخ روایی ایشان است.
اما یک اشکالی که وارد میکنند این است که ایشان کلیگویی میکرد و برنامه نمیداد. ایشان کارشناس اقتصادی نبود، بلکه یک عالم دینی بود و میتوانست بگوید این مفهوم عدالت را در دین دوباره کشف یا برجسته میکنم و روش را باید کارشناسان اقتصادی بگویند. بنابراین آقای حکیمی میگوید عدالت یکی از محکمات دین است و برنامهای که کارشناسان میدهند باید متناسب با آن باشد.