استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: امروز جریان استشراق رسانهای میداند که با مخدوش کردن چهره پیامبر(ص) نمیتواند مسلمانان را از باور به قرآن و پیامبر(ص) دور کند لذا برنامهریزی دارند تا اروپائیان را از اینکه سراغ پیامبر(ص) بروند بترسانند که نوعی عقبنشینی آشکار است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، حجتالاسلام والمسلمین محسن الویری، استاد حوزه و دانشگاه، ۱۷ شهریورماه در نشست علمی «درآمدی بر رویکردهای مستشرقان در بررسی شخصیت پیامبر(ص) و قرآن کریم» که از سوی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد با بیان اینکه قبل از قرن یازدهم مرحله آشنایی غربیان با اسلام شروع شد، گفت: در قرن یازده میلادی کوششهایی برای ترجمه صورت گرفت و غربیها در اسپانیا و ایتالیا مجذوب آوردههای علمی مسلمین شدند، در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی آغاز جنگهای صلیبی است، خشم اصحاب کلیسا از پیشروی مسلمین در برخی مناطق مانند اندلس شدت گرفت و از عربزدگی و رفتار و زندگی مسیحیان به سبک مسلمانان به شدت انتقاد داشتند، زیرا اینها از رفتار مسلمین در خوردن غذا و پوشیدن لباس تقلید میکردند حتی انجیل به عربی خوانده میشد. پدیده کلیسائیان شهادتطلب و بروز غیرت مسیحیان در برابر مسلمین را در این دوره شاهد هستیم.
وی افزود: جنگهای صلیبی دو پیامد داشت اول اینکه فلسطین را گرفتند و دیگر اینکه قصد داشتند با مسلمانان مقابله کنند ولی بسیاری از آنها تحت تاثیر مسلمین قرار گرفتند؛ اینها وقتی دیدند با شمشیر صدمهای به اسلام وارد نمیشود، شروع به مسیحی کردن مسلمین با روش تبشیر کردند و آغاز حرکت تبشیر از اینجاست که هنوز هم ادامه دارد.
یازده سپتامبر و استشراق رسانهای
الویری بیان کرد: مرحله دیگر به خودآمدن غربیها و محکم شدن بنیانهای اقتصادی آنان است و سرانجام در قرن ۱۹ و نیمه اول ۲۰ دوره استعمار شکل گرفت و اوج سلطه غرب بر جهان اسلام بود؛ در این دوره اثرپذیری هنری غرب از مسلمین را شاهد هستیم زیرا معنویتی در آثار هنری بود که آنها را جذب میکرد و مقطع بعدی هم ۱۱ سپتامبر بود که نگاه جدیدی با عنوان استشراق رسانهای ایجاد شد.
وی با بیان اینکه اولین چیزی که غربیها بعد از فتوحات و در اولین مرحله آشنایی با مسلمین مورد توجه قرار دادند پیامبر(ص) و قرآن کریم بود، اضافه کرد: قرآن برای غربیها از همان دوره اول جذابیت لازم را داشته است؛ یکی از مسائلی که تمرکز زیادی بر آن دارند تصحیح متن است زیرا نگاه آنها به قرآن مانند کتب دیگر است؛ مثلا ما هر چند وقت یکبار شاهد تصحیح نسخههای دیوان حافظ و آثار شاعران دیگر هستیم و برای غربیها هم یافتن نزدیکترین نسخه قرآن به زمان تالیف یعنی زمان پیامبر(ص) خیلی مهم است.
وی اضافه کرد: ابداع دیگر غربیها و پیشتازی آنان، استخراج فهرست برای قرآن بود که در بین مسلمین سابقه نداشت؛ ترجمه قرآن هم جای بحث زیادی دارد؛ مباحث تاریخ قرآن، علامتگذاری و نقطهگذاری و رابطه آن با حدیث از دیگر موضوعات مورد توجه مستشرقان بوده است؛ ما بین احادیث و قرآن به راحتی تفکیک میکنیم ولی غربیها حدیث را سخن پیامبر و قرآن را کتاب او میدانند. بحث مهم دیگر شفاهی یا مکتوب بودن قرآن کریم است و به خصوص اگر اثبات شود مکتوب است که آیات زیادی مؤید آن است و اینکه محتمل است از منابع مکتوب قبل از خود اخذ شده باشد؟ که همان موضوع اصالت و مورد توجه استشراق است؛ ما قرآن را وحیانی میدانیم ولی آنها در صدد یافتن رابطه قرآن با کتب دوره جاهلیت و کتب ادیان دیگر هستند و اینکه قرآن چقدر از دستاوردهای تمدنهای دیگر استفاده کرده است.
الویری بیان کرد: تبیین واژههای قرآن و اینکه کدام عربی و کدام وام گرفته از زبانهای دیگر است، تاریخیت قرآن، مفاهیم قرآن و … هم مباحث مورد توجه جریان استشراق بوده و هست. بحثهایشان در مورد پیامبر(ص) دو محور دارد؛ اول شخصیت تاریخی پیامبر(ص) و اینکه واقعا این شخصیت وجود داشته است یا خیر؟ آنها اصل را بر عدم قرار دادهاند و اگر وجود ایشان ثابت شود به اینکه ایشان چه کرد میپردازند. خیلی از مباحث پیامبر(ص) مانند سیره و رفتار خانوادگی و … که برای ما جذاب است برای مستشرقان جذابیت ندارد البته اواخر وارد برخی مباحث مانند مدیریت و حکومت پیامبر(ص) شدهاند.
انکار وحیانی بودن قرآن
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) اضافه کرد: یکی از اصول ثابت مستشرقان، انکار وحیانی بودن قرآن کریم است و آن را کتاب محمد(ص) میدانند؛ لذا شرح حالهایی که برای پیامبر(ص) در غرب تا قرن ۱۷ نوشته شده در مقدمه ترجمه قرآن آمده است و شرح حال مستقلی شاهد نیستیم. تعبیر «پیامبر اسلام» هم که بین ما متداول است و ما آن را به کار میبریم، کاملا کلمه استشراقی است، زیرا ترجمه آن «رسول اسلام» است که ما در قرآن و روایات و منابع صدر اسلام رسول الاسلام نداریم، بلکه «رسول الله» داریم؛ رسول اسلام یعنی اینکه فردی اسلام را عرضه کرده است ولی اینکه از ناحیه خداست، معلوم نیست. آنها اسلام را دین عرضه شده خود پیامبر میدانند و نه خدا. رسول الله شامل توحید و نبوت و قرآن با هم میشود یعنی خدا او را به رسالت برگزیده است. سالها پیش بنده به صدا و سیما این موضوع را متذکر شدم و بناشد تا در شورای معارف، اصلاح کنند و دیگر پیامبر اسلام گفته نشود ولی گفتند چون برخی از بزرگان آن را به کار میبرند درست نیست منع کنیم.
مستشرقان رویکردهای مختلفی به پیامبر داشتند
الویری با بیان اینکه این پیش فرض که اسلام سخن و آورده پیامبر(ص) است در بین مستشرقان جدی است، تصریح کرد: مستشرقان رویکردهای مختلفی به قرآن و پیامبر(ص) داشتند، اول رویکرد دینی است که از ابتدا تا آغاز رنسانس است و کشیشها و کلیسا در این کار دخیل بودند و قرآن را ترجمه و تفسیر میکردند که بدترین و سختترین و دوره سراسر سیاه است و تعابیر زننده و بسیار سخیفی برای پیامبر(ص) دارند؛ این در شرایطی است که مسلمین برخی مناطق اروپا را گرفته و مسیحیان جذب مسلمین میشدند و از دید آنها مسیح به حاشیه رفت. رویکرد دیگر سیاسی است که از رنسانس شروع شد، یعنی وقتی کلیسا کنار زده شد نهاد قدرت سیاسی محور قرار گرفت و کلیسا را به واتیکان بردند و منحصر به این محدوده کردند و گفتند هر طرحی دارید در اینجا برای خودتان پیاده کنید.
وی اضافه کرد: در این دوره عطف نگاهی از پیامبر(ص) به سمت شناخت جوامع اسلامی و شرقی رخ داد و خیلی به خود قرآن و پیامبر(ص) کاری نداشتند، البته با به حاشیه رفتن کلیسای کاتولیک و روی کارآمدن پروتستانها، آنها هم میراثدار نگاه منفی به مسلمین بودند و وقتی ترجمهای از قرآن در دوره مارتین لوتر نوشته شد، مقدمه منفی برای آن نوشتند البته این خصومت به اندازه دوره کاتولیکها نبود.
پیدایش نگاه معتدل به اسلام
الویری اظهار کرد: رویکرد دیگر، رویکرد علمی بود، در این دوره آثاری تولید شد و نگاه معتدلی به قرآن و پیامبر(ص) شد؛ مسیحیان کارهای تبشیری و فعالیت تبلیغی ضد اسلام را کنار نگذاشتند و دولتها هم کاری با آنها نداشتند، در شورای دوم واتیکان پذیرفتند که گروهی به نام مسلمین هستند که میگویند پیامبر از ناحیه خدا قرآن را آورده است و قرآن، آسمانی است و ما این را به رسمیت میشناسیم و همین مسئله باعث کاهش خشونتها علیه مسلمین شد و برچسب پیروان دجال و مانعان برای ظهور مسیح را از مسلمانان برداشتند. در همین دوره کارهای بسیار خوبی در مورد زندگی پیامبر(ص) صورت گرفت.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به رویکرد رسانهای بعد از ۱۱ سپتامبر، اظهار کرد: غرب دید منابع اصلی آنها، در تعریف و تمجید از پیامبر(ص) است، وقتی فهمیدند فضای استشراق از دست آنان خارج شده است، خصومتهای دینی و سیاسی گذشته را در فضای رسانه زنده کردن، گرچه پشتوانه همه نهادهای علمی را نداشتند، نهادهای علمی در راستای فهم بهتر اسلام و معرفی پیامبر(ص) و قرآن هستند ولی در فضای رسانهای درصدد ایجاد هراس از مسلمین و قرآن هستند. وقتی جرج جرداق درباره امام علی(ع) کتاب نوشت، موجی در جهان ایجاد کرد که اگر کسی امروز چنین اثری بنویسد او را اعدام میکنند. او علی(ع) را موجودی بشری میداند که عدالتخواه بود و اینکه چرا صدا کرد؛ چون در بین موج تبلیغی بر ضد مسلمانان ناگهان فردی اینگونه به تمجید از شخصیت بزرگ اسلامی پرداخت.
فرو ریختن هیمنه استشراق رسانهای
الویری اضافه کرد: دوسال قبل کتابی با عنوان«محمد(ص) پیامبر صلح در گرماگرم ستیز امپراتوریها» نوشته شد که ترجمه هم شده و اهمیتش در این است که توسط یک فرد رسانهای در غرب نوشته شده که در حقیقت باعث شکسته شدن هیمنه اسلامستیزی و دیوار استشراق رسانهای در غرب است و نشان میدهد استشراق رسانهای از درون در حال فروپاشی است؛ چند سال قبل وقتی کاریکاتورهایی علیه پیامبر(ص) در یک روزنامه هلندی چاپ شد در سراسر جهان باعث اعتراض شد، در صورتی که در ۵۰ سال قبل این طور نبود. این فعالیتهای رسانهای حمایت کلیسایی ندارد و دولتها هم فقط به عنوان آزادی بیان از آن حمایت کردند.
وی افزود: امروز جریان استشراق رسانهای میداند که با مخدوش کردن چهره پیامبر(ص) نمیتواند مسلمانان را از باور به قرآن و پیامبر(ص) دور کند، لذا برنامهریزی دارند تا اروپائیان را از اینکه سراغ پیامبر(ص) بروند بترسانند که نوعی عقبنشینی آشکار است. پیامبر(ص) از منظر جدید رسانهای در غرب، پیامبرِ ستیز نیست، بلکه پیامبرِ صلح است. ما امروز در حالت تغییرات تمدنی هستیم و این حرف را خود غربیها هم باور دارند و ما هم میتوانیم سهم مؤثری داشته باشیم و باید به سیر تحولی که گفته شده توجه کنیم. الان در غرب چاپ قرآن و ترجمه تحریف شده آن مطرح نیست و همه هم نگاه حب و بغضی ندارند.