جمهوری اسلامی ایران تکلیف خودش را با زنان روشن نکرده یعنی اینکه یک مانیفست، سند یا منشوری که نشان دهد جمهوری اسلامی ایران میخواهد چهکاری کند و دیدگاهش نسبت به زنان چیست، وجود ندارد. همچنین مشخص نیست جمهوری اسلامی چه نگاه و رویکردی درباره زنان و رسالت آنان دارد.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، زنان نیمی از هر اجتماع را تشکیل میدهند. در نتیجه بررسی جایگاه آنان در جامعه حائز اهمیت است. به همین دلیل نیز نوع نگرش به زنان و سیاستگذاری در این حیطه، در پیشرفت و رشد جامعه تاثیر به سزایی دارد. البته هرکشور و جامعهای رویکرد به خصوصی در قبال زنان اتخاذ کرده و بر آن اساس عمل میکند. در همین رابطه با زهرا شجاعی، رئیس اسبق مرکز امور مشارکت زنان ریاستجمهوری در دولت هفتم و هشتم به گپ و گفت نشستهایم. او معتقد است که قطار و یا موتور محرک پیشرفت و رشد زنان درحال حرکت است و به نوعی خود را بر نظام و حاکمیت تحمیل میکند. مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید.
برای آغاز بحث شاید لازم باشد که جایگاه زنان و شاخصههای آن تبیین شود. از منظر شما جایگاه زنان در ایران از طریق چه شاخصها و پارامترهای قابل ارزیابی است؟
موضوع زنان همواره در مباحث اجتماعی و مسائل مربوط به توسعه مطرح است. نظر اندیشمندان و صاحب نظران معروف است که میگویند اگر شما میخواهید میزان پیشرفت و یا توسعهیافتگی یک جامعه را بشناسید بهترین کار این است که در ارتباط با نقش زنان، جایگاه آنان را مطالعه کنید. این امر به شناخت دقیقتر کمک میکند. حتی در ارتباط با مباحث دینی نیز ما این مسئله را داریم، جملهای نقل به مضمون از مقام رهبری است که میفرماید: شناخت جایگاه حضرت زهرا (س) نشان دهنده جهان بینی اسلام درباره زن است.
میخواهم بگویم مسائل زنان از مسائل مهم و اساسی در مطالعات و تحقیقات اجتماعی، برنامهریزی توسعه و مباحث فکری و نظری است. برای بررسی جایگاه زنان در ایران لازم است که کمی به عقب برگردیم. همچنین شاخصها و پارامترهایی که تعیین کننده شأن اجتماعی زنان است را در نظر بگیریم. ما در کشوری زندگی میکنیم که در حدود چهار دهه پیش اتفاق بزرگی به نام انقلاب اسلامی رخ داد و تغییرات زیادی را به وجود آورد. این مسئله موجب تحولات اساسی در نگرشها، باورها و رویکردهای کلی نسبت به امور دنیا و آخرت شد.
اینکه در گذشته زنان ما در چه موقعیتی بودهاند لازمه پرداختن به جایگاه اجتماعی فعلی زنان است. یعنی در سالهای دهه ۵۰ و قبل از آن در جامعه، دو مدل و الگو از زن وجود داشت. یکی زن سنتی و پایبند به خانواده و محدود به فعالیتهای خانهداری که دارای اعتقاد به باورهای مذهبی بود و برای تربیت فرزندان اهتمام میورزید. این نوع زن درصد کثیری از زنان جامعه را تشکیل میداد. الگوی دوم یک زن متجدد و مدرن بود که توسط حاکمیت به جامعه معرفی می شد و برای تبلیغ آن برنامهریزی های خاصی داشتند؛ از قبیل تعیین دختر شایسته و زن متجددی که با مدلهای برگرفته از فرهنگ غربی در جامعه تبیین میشد که ظاهرا دارای سواد بود و فعالیت اجتماعی داشت، پایبند باورهای مذهبی نبود و تشکیل خانواده برای او اهمیتی نداشت.
انقلاب اسلامی ایران البته نه به صورت یکباره بلکه با اتفاقاتی که در طی همان سالهای دهه ۵۰ رخ داد، تحولی در نسلی از زنان به وجود آورد. این تحول تدریجی به واسطه وجود انتشار تفاسیر جدیدی از زنان در اندیشه کسانی چون شهیدمطهری و دکتر شریعتی و نویسندگان مختلف، تاسیس مدارس اسلامی دخترانه، ورود دانشآموزان دختر از خانوادههای مذهبی به دانشگاهها، تشکیل جلسات مذهبی و برخی مبلغین مذهبی خانم مانند خانم گرجی، بهروزی و دباغ، به وجود آمد.
این نسل جدید در ادامه با جریاناتی که در انقلاب اسلامی ایران رخ داد و با اندیشههای حضرت امام (ره) و شرایطی که برای مبارزه و مقابله با رژیم و نظام ستمشاهی به وجود آمد، آرام آرام وارد مبارزات انقلابی و سیاسی شد.
بنابراین میخواهم عرض کنم که ما با یک مدل سوم یا نوع سومی از زن بودن که تحت تاثیر شرایط انقلاب، اندیشه صاحب نظران و متفکرین اسلامی و با تلاش و کوشش خود زنان و دختران جوان آن روز شکل گرفت مواجه هستیم.
عنوان کردید الگوی سوم زنان در ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شک گرفت. این الگو پس از انقلاب چه طور پیش رفت و اکنون دارای چه ویژگیهایی است؟
مدل سوم هم ویژگیهای مثبت زن سنتی و هم ویژگیهای مثبت زن مدرن یا متجدد را داشت. یعنی هم مسئولیت خانوادگی، تربیت فرزند و همسرداری برای او اهمیت داشت و به آن افتخار میکرد و هم مسئولیت اجتماعی، مشارکت سیاسی و تلاش در جهت تعیین سرنوشت، کسب اطلاع و آگاهی، دانش، ورود به عرصه بالای علمی و سایر حوزههای اجتماعی؛ در اولویت زندگی این زن قرار داشت.
بنابراین اگر بخواهیم آینده پیش رو را در نظر بگیریم باید توجه کنیم که محور اصلی و یا بدنه اصلی جامعه زنان را بعد از انقلاب اسلامی این مدل سوم تشکیل میدهند. البته این بدان معنا نیست که دو مدل دیگر منتفی شدند و یا از بین رفتند، آنها هم در جامعه بودند. منتها نحلههای دیگری از زنانگی و زن بودن بعد از انقلاب دارای ارزش شد.
این مدل جدید از زنان سعی کرد که با تلاش و کوشش خود و با مسئولیتی مضاعف هم در جامعه و هم در خانواده راه را برای نسل آینده باز کند. من خودم را نمونهای از این نسل میدانم. نسل هم سن و سال های ما در خانوادههای مذهبی به دنیا آمدیم و برای رفتن به دانشگاهها نیازمند کسب مجوز از مراجع مذهبی بودیم. دانشگاه رفتن در آن زمان برای قشر مذهبی ارزشمند نبود. با این وجود ما موفق شدیم و به دانشگاه رفتیم. در کنار تحصیل تشکیل خانواده دادیم. همچنین فعالیت اجتماعی داشتیم. این مدل سوم سنگینی و ثقل مشارکت زنان و ارائه الگوی پیشرفت برای زنان را در جامعه برعهده داشت. در این راه نیز قطعا با موانع و مشکلاتی مواجه بودیم.
پیش از مقطع مبارزات انقلابی، چه موانعی برای مشارکت اجتماعی زنان وجود داشت؟
نگرش بنیان گذار و متفکر انقلاب امام خمینی (ره) نسبت به زنان از انچه که وجود داشت، بسیار مترقیانه و متفاوتتر بود. در واقع از منظر دیدگاه مذهبی آن جامعه، زنان نمیتوانستند رانندگی کنند، دانشگاه بروند، حداکثر توان این بود که دیپلم بگیرند. حتی در دبیرستانی که دبیر مرد داشت شرکت نمیکردند و درس نمیخواندند.
حضرت امام ره با فتاوا و نظرات شجاعانه و دیدگاههای روشنفکرانهای که داشت راه را برای حضور اجتماعی زنان فراهم کرد. نمونهاش نیز حضور زنان در حوادث انقلاب است. ما آن موقع با موانعی مواجه بودیم که حتی حضور زنان در راهپیماییها و شعار دادن آنها را محکوم میکردند.
یکی از بزرگترین موانع، مانع نگرشی بود یعنی تفکر مردسالارانهای که ریشه در باورهای مذهبی داشت و حضور اجتماعی زنان را خلاف دین و شرع و مذهب میدانست
در این زمینه، حضرت امام با فتواهایی که دادند، فضا را باز کردند و این قشر از زنان وارد دانشگاه و عرصههای اجتماعی شدند و راه را برای نسل آینده باز کردند. یکی از بزرگترین موانع، مانع نگرشی بود یعنی تفکر مردسالارانهای که ریشه در باورهای مذهبی داشت و حضور اجتماعی زنان را خلاف دین و شرع و مذهب میدانست.
مانع دوم، خود زنان جامعه بودند. یعنی زنان نیز فکر میکردند که فقط در حوزههای خاصی میتوانند فعالیت کنند. اگر شما قبل انقلاب را بررسی کنید رشتههایی که دختران در دانشگاه بیشترین تعداد را دارند گرایشهایی نظیر، علوم انسانی و یا پزشکی بود ولی در دانشکده فنی تعداد بسیار کمی دانشجوی دختر بود. کلیشههای جنسیتی در ذهن خود زنان جامعه نیز وجود داشت. این باور، انتخاب رشته و حضور اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار میداد.
در اوایل انقلاب، زنان تا چه حدی در عرصههای مدیریتی و نخبگانی فعال بودند؟
بعد از انقلاب یکی از محدودیت هایی که وجود داشت این بود که زنان توانمند و با تجربه در حوزههای مدیریتی و فنی و مهندسی کم بود. چرا؟ چون در دوره قبل تربیت نشده بودند.
نکته دیگر اینکه مسئولین با تفسیر اندیشه و توصیههای امام میگفتند زنان باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند؛ بعدا نیز که امام در باره نقش و جایگاه زنان سخنرانی کردند، مسئولین تنها نقش زنان در پیروزی انقلاب را به رسمیت شناختند و تایید کردند. در واقع نگاه آنها مشارکت تودهای بود تا مشارکت نخبگان. یعنی اشکالی ندارد که خانمها حضور اجتماعی داشتهباشند اما تا کجا؟ بیایند رای بدهند، راهپیمایی بکنند، در برهه جنگ، بروند در ستادهای پشتیبانی جبهه و جنگ فعالیت بکنند.
در حقیقت هم به دلیل کمبود نیرو و هم به دلیل نوع نگاه حاکم بر سیاستمداران آن زمان، زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی نخبگانی فعالیت نداشتند. به این صورت که این نگاه حضور زنان را تنها در حد سیاهی لشکر، گرم کردن تنور انتخابات، مشارکت تودهای در راهپیمایی تائید میکرد
یعنی مشارکت در حد توده و عمومی را تایید کردند و قبول داشتند اما در سطوح بالاتر یعنی مشارکت گروه علمی و نخبگان را بر نمیتافتند.
در راستای تائید این مسئله مشاهده میکنید، زمانی که مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد به زور و با فشار یک خانم عضو مجلس خبرگان شد. بعد از آن وقتی مجلس شورای اسلامی تشکیل شد، ۴ زن عضو مجلس میشوند. در خود شورای انقلاب هیچ خانمی وجود نداشت. بقیه نهادها به همین ترتیب بود.
در حقیقت هم به دلیل کمبود نیرو و هم به دلیل نوع نگاه حاکم بر سیاستمداران آن زمان، زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی نخبگانی فعالیت نداشتند. به این صورت که این نگاه حضور زنان را تنها در حد سیاهی لشکر، گرم کردن تنور انتخابات، مشارکت تودهای در راهپیمایی تائید میکرد.
اما وقتی صحبت از مدیریت کلان یا سطوح بالا می شد اولین سوال شان این بود زنان میتوانند به این سطوح ورود پیدا کنند؟ برای توجیه این مسئله میگفتند خانمها تجربه ندارند، درحالی که اول انقلاب روسای جمهور قبلی تجربه داشتند و یا دوره دیده بودند!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت زنان، بیشتر شامل چه حوزههایی بود؟
طی سالهای ابتدایی انقلاب زنان در حوزههایی که موانع حقوقی و سیاسی بر سر راهشان نبود، ورود پیدا کردند و با تلاش خود موفقیتهای زیادی را به دست آوردند. برای مثال ورود دختران به دانشگاهها که در مقطعی ۶۴ درصد ورودیهای دانشگاه دختران بودند اما در بخشهایی که آقایان تصمیم میگرفتند و یا انتصاب میکردند مثل پستهای بالای مدیریتی، موانع و مقاومتهای زیادی بر سر راه زنان ایجاد شد.
در این عرصهها نیز زنان با تلاش و با تغییر ساختارها برای فراهم کردن حضورشان مانند تبعیضهای مثبت، سهمیه بندی، فضاسازی و… کم کم توانستند ورود پیدا کنند. به صورتی که درحال حاضر ۲۵ درصد مدیریت کشور را زنان تشکیل میدهند.
یکی از حوزههایی که زنان در آن فعالیت داشتند و نقششان پر رنگ بود، حوزه فعالیتهای اجتماعی است. شرایط بعد از انقلاب جامعهپذیری را برای زنان فراهم کرد. یعنی امکان فعالیت اجتماعی در نهادهای مدنی، NGO، خیریهها، سازمانهای غیر دولتی و در سالهای اخیر حتی در حوزه کارآفرینی فراهم شد.
حوزه دیگری که باید به آن توجه کرد و مقدمه ای است که ما بتوانیم آینده پیش رو تصویر کنیم؛ حوزه فرهنگ و هنر است. شرایط قبل از انقلاب بین فضای فرهنگ عمومی و فرهنگ دولتی تناسب وجود نداشت. اما بعد از انقلاب به دلیل سنخیتی که بین فرهنگ دولتی و عمومی به وجود آمد در همه حوزههای هنری حتی سینما و کارگردانی زنان ورود پیدا کردند و شاهد رشد و موفقیت آنان در این عرصه هستند.
حوزه دیگر را هم که خوب است اشاره کنیم حوزه ورزش است. ورزش و تربیت بدنی از جمله حیطههای ممنوعه قبل از انقلاب بود. اما زمینههایی فراهم شد و امکاناتی به وجود آمد که هم در حوزه ورزش عمومی و هم در حوزه ورزشهای حرفهای و قهرمانی به تدریج شاهد فعالیت زنان و موفقیتهای آنان حتی در حوزههای بینالمللی هستیم.
در عرصه علم و دانش علاوه بر حوزه عمومی که عرض کردم در بحث سواد و آموزش متوسطه و دانشگاهی، درخشیدن و موفقیتهای زنان در المپیادهای علمی، اختراعات و اکتشافات نیز قابل تقدیر است. این نشان میدهد که اگر موانع وجود نداشته باشد زنان ایرانی به خوبی در عرصههای ملی و بین المللی میتوانند بدرخشند.
پس از انقلاب، زنان برای مشارکت اجتماعی با چه مسائل و مشکلاتی روبهرو شدند؟
موانعی که قبل از انقلاب وجود داشت و به آن پرداختم هیچکدام به صورت کامل برطرف نشده بلکه ضعیف شدهاست، یعنی تفکر مردسالاری از بین نرفته است، اما در کشور مقداری تضعیف شدهاست. به این دلیل که با ورود و ظهور و معرفی زنان توانمند و موفقیتهایی که در عرصههای علم و سیاست، مدیریت و عرصه اجتماعی داشتند خود به خود این نگرش کم رنگ شدهاست. عوامل دیگر مانند عامل درونی که درباره خود زنان بود نیز خوشبختانه کمرنگ شده و اعتماد به نفس زنان جامعه بازگشتهاست؛ که این در فرهنگ عمومی نیز تاثیرگذاشت.
اما چند مشکل بعد از انقلاب در مسئله زنان به وجود آمد. اول اینکه جمهوری اسلامی ایران تکلیف خودش را با زنان روشن نکردهاست. یعنی اینکه یک مانیفست، سند یا منشور که نشان دهد جمهوری اسلامی ایران میخواهد چه کاری کند و دیدگاهش نسبت به زنان چیست؟ وجود ندارد. همچنین مشخص نیست جمهوری اسلامی چه نگاه و رویکردی درباره زنان و رسالت آنان دارد. در اسناد بالادستی در قانون اساسی جمهوری اسلامی یک مقدمه و چند اصل درباره زنان وجود دارد. اما این موارد جامع نیستند.
اینکه جمهوری اسلامی میخواهد با زنان چه کار کند، یعنی چه نگاهی به مسائلی مانند اشتغال زنان، تحصیل و مدیریت زنان دارد؟ دولتها درباره این مسائل باید بر اساس چه سندی برنامهریزی و یا مجلس قانونگذاری کند؟ چنین چیزی در جامعه و کشور ما وجود ندارد
اینکه جمهوری اسلامی میخواهد با زنان چه کار کند، یعنی چه نگاهی به مسائلی مانند اشتغال زنان، تحصیل و مدیریت زنان دارد؟ دولتها درباره این مسائل باید بر اساس چه سندی برنامهریزی و یا مجلس قانونگذاری کند؟ چنین چیزی در جامعه و کشور ما وجود ندارد. یعنی مقاصد و مسائل زنان به صورت تئوری و نظری در جامعه بحث نشدهاست تا در نهایت به یک سند قابل دفاع و اجماع نظام برسد تا هر دولتی که آمد با هر سلیقهای که بود بر اساس این سند عمل کند.
به همین دلیل است که در دوره های مختلف فراز و نشیبهایی وجود دارد. مثلا یک دولتی میآید بر اساس نگرش خود مشارکت سیاسی زنان و دولتی دیگر بحث خانواده را در اولویت قرار میدهد. یک دولتی میآید دربارهی حجاب برخوردهای خاصی میکند.
این مسئله باید توسط یک نهاد بالادستی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، جایی که سیاستهای کلی نظام تعریف میشود، صورت پذیرد. سپس به تناسب این سند و منشور نیازمند یک نهاد فرابخشی هستیم. معاونت زنان فقط در حیطه قوه مجریه میتواند کار انجام دهد، ولی بحث زنان یک بحث چند بعدی و چند بخشی است، فقط محدود به فرهنگی و یا اقتصادی، حقوقی نیست.
وقتی که یک نظریه مترقی، به روز و مبتنی بر اصول و مبانی و ارزشهای ملی و دینی وجود ندارد، فضا و امکان برای طرح نظریات رادیکالی و افراطی و یا بگوییم فمینیستی به معنای منفی کلمه بازمیشود. یعنی یکی از مسائل این است که دیدگاهها و نحلههای مختلفی در بحث زنان وجود دارد، اما به این دلیل که غیرتئوریک و غیر منسجم هستند، نمیتوانیم آن ها را دسته بندی بکنیم. ولی بعضی از اینها صدا دارند برای مثال به صورت مجازی در گروههای تلگرام فعالیت میکنند و یا نشریه دارند. براساس فعالیتشان تا حدودی تفاوتهای این گروهها درک میشود. برخی از این گروهها اختلافات بنیادینی با باورهای ما به عنوان نیروهای انقلابی دارند که نگران کننده است. چراکه بازار این گروهها برای نسل جوان کم اطلاع از مسائل تئوریک معرفتی جاذبه دارد و متاسفانه به این سمت و سو گرایش پیدا میکنند.
قطار و یا موتور محرک پیشرفت و رشد زنان درحال حرکت است و به نوعی خود را بر نظام و حاکمیت تحمیل میکند، لذا یک جاهایی هست که اگر حکومت حتی مخالف هم باشد نمیتواند جلوی برخی از این مسائل را بگیرد
این فضا برای آینده زنان نگران کننده است. بنابراین اگر بخواهم به مطلب اصلی برگردم که آینده در پیش رو را چگونه پیش بینی میکنیم؛ باید بگویم قطار و یا موتور محرک پیشرفت و رشد زنان درحال حرکت است و به نوعی خود را بر نظام و حاکمیت تحمیل میکند، لذا یک جاهایی هست که اگر حکومت حتی مخالف هم باشد نمیتواند جلوی برخی از این مسائل را بگیرد.
در حال حاضر مشکل دیگر مسئله زنان در کشور تعدد مراکز مربوط به زنان است. نهادهایی مانند معاونت امور زنان، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، دفتر امور زنان وزارت کشور، فراکسیون زنان مجلس وجود دارد و هیچ هماهنگی و همگرایی هم بین آنان نیست. نحوه ارتباطشان با یکدیگر تعریف نشدهاست. بنابراین یکی از مشکلات موجود ما تعدد و عدم ارتباط سازمانی و ناهمگونی دستگاههای مربوط به زنان در قوای مختلف است.
برای مثال این افتخار است که ۶۴ درصد ورودیهای دانشگاه را دختران تشکیل دادهاند. اما اگر آینده نگری کنیم، این مسئله پیش میآید که این دختر جوانی که هزینه کرده و عمرش را برای این کار صرف کردهاست و بخاطر این تحصیلات، ازدواجش نیز به صورت طبیعی به تاخیر افتادهاست، حالا میخواهد وارد بازار کار شود اما بازار کار او را جذب نمیکند و دیگر فرصت ازدواج نیز ندارد و دیگر نمیتواند در کنار خانواده باشد. کمترین آسیب این مسئله افسردگی است.
چه عملکرد و رویکردهای مثبتی در حیطه زنان در سالهای بعد از انقلاب به وجودآمد؟
باید امور زنان بر اساس مبانی نظری، برنامه جامع داشته باشد البته خوشبختانه در برنامههای پنج ساله توسعه برای زنان بخشهایی در نظر گرفتهشدهاست. اتفاق خوبی که از برنامه سوم توسعه در سال ۱۳۷۹ به وجود امد این بود که موضوع زنان در برنامههای توسعه ورود پیدا کرد. تا قبل از آن یعنی برنامههای اول و دوم اصلا به زنان نمیپرداختند. فقط در قسمتی بحث ورزش، کنترل جمعیت و آموزش و پرورش بود.
ولی در برنامه سوم توسعه با ماده ۱۵۸ و قانون برنامه سوم و بعد از ان در برنامه چهارم توسعه در فصول مختلف به زنان پرداخته شد. علاوه بر این از برنامه سوم به بعد نگرش جنسیتی در برنامهریزیهای کلان کشور وارد شدهاست و موضوع عدالت جنسیتی که یک زمانی تابو بود و یک زمانی اگر ما مطرح میکردیم مورد اعتراض واقع میشدیم، در سیاستهای کلان کشور ورود پیدا کردهاست.
ادبیات و گفتمان عدالت جنسیتی و بحث برنامه ریزی برای زنان با نگاه جنسیتی در جامعه ساری و جاری شده است، چنانکه یکی از موانعی که وجود داشت، بحث مدیریت سیاسی و ریاست جمهوری زنان بود که در انتخابات 1400با کاندیداتوری بنده و اعلام شورای نگهبان که ما به دلیل زن بودن کسی را رد نمیکنیم یک گام رو به جلو بود. همچنین در صحبت های همه کاندیدای ریاست جمهوری موضوع زنان یک محور ثابت بود، یعنی همه به این موضوع پرداختند و نسبت به این محور با عبارتهای مختلفی مانند عدالت جنسیتی، ارتقا موقعیت بهرهمندی زنان در کابینه، بیمه زنان خانه دار و… اظهار نظر کردند.
این نشان میدهد که موضوع زنان از حالت نمادین و تشریفاتی و تبلیغاتی که از دهههای گذشته وجود داشته، به یک موضوع جدی و اصلی و امر نهادی تبدیل شدهاست و مسئولین نظام در بخشهای مختلف نظام و در سطوح مختلف به این موضوع توجه میکنند.
اگرصحبت از مسائل زنان میشود، تنها برای منافع و مصالح زنان نیست. بلکه طرح این موضوع از طرف فعالان حوزه زنان حداقل به نمایندگی از خودم عرض میکنم، این است که اگر جامعهای میخواهد به هدفهای توسعه دست یابد، نیازمند بهرهمندی از همه سرمایههای انسانی و است و بدون توجه به زنان که ۵۰ درصد جامعه هستند، نمیتوان جامعه را به توسعه رساند، بنابراین زنان هم محور توسعه و هم عامل آن هستند و در نهایت از آن بهرهمند میشوند.
ما از منظر منافع و مصالح ملی این موضوع و مسائل را مطرح میکنیم و میخواهیم بگوییم که نظام باید از پیشرفت زنان بهرهمند شود نه اینکه بگوییم در پاسخ به مطالبات باید زنان را راضی نگه دارد
پس بنابراین ما از منظر منافع و مصالح ملی این موضوع و مسائل را مطرح میکنیم و میخواهیم بگوییم که نظام باید از پیشرفت زنان بهرهمند شود نه اینکه بگوییم در پاسخ به مطالبات باید زنان را راضی نگه دارد.
همچنین باید توجه کرد در حال حاضر، جهان در یک وضعیتی قرار گرفتهاست که توسعه ارتباطات، اطلاعات و دسترسی به فضای مجازی آنقدر زیاد شده که ما ناچار هستیم مواهب تکنولوژی را مدیریت کنیم و بهره مند شویم. این گسترش ارتباطات، فضای مجازی و اشتغالاتی که در فضای مجازی در حال به وجود امدن است نقشهای جنسیتی را کمرنگ کردهاست.
در این فضاها کاربر مهم است و دیگر زن یا مرد فرقی نمیکند. بنابراین، پیشرفت تکنولوژی تحولات عمیق و موثری را بر اشتغال، مشارکت و ابعاد توسعه گذاشته است. به تبع همین، زنان از این فضای جدید بهره بیشتری برده و پیشرفت بیشتری خواهند داشت. بنابراین وظیفه ما این است که بتوانیم این فضا را مدیریت کنیم، بهره وری را بالا ببریم و در چارچوب اصول و مبانی، بتوانیم از این ظرفیتها استفاده کنیم.