پیامدهای انحراف بزرگی به نام «فتوحات» در سنت اسلامی/ مشروعیت فقه غلبه از کجا آغاز شد
غلامرضا ظریفیان بیان کرد:
استاد دانشگاه تهران ضمن اشاره به ضرورت انتقادی فتوحات، آن را از انحرافات بزرگ تاریخ اسلام دانست که پیامدهای متعددی بر جای گذاشت که یکی از آنها شهادت امام حسین(ع) بود.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست مجازی «اثرات فتوحات در شکلگیری واقعه عاشورا» با سخنرانی غلامرضا ظریفیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران در صفحه اینستاگرام پویافکر برگزار شد.
متن جلسه از نظر میگذرد؛
نکته اول راجع به پیچیدگی و دشواری بحث فتوحات است. موضوع گزارش فتوحات عموما در منابع تاریخی، جغرافیایی، منابع اقتصادی و برخی منافع فقهی مطرح شده است اما متاسفانه هیچ یک از این منابع تا حدود صد سال پیش مورد بررسی انتقادی قرار نگرفته است و عمدتا فتوحات در افکار عمومی مسلمانان در تداوم سیره پیامبر(ص) و غزوات ایشان تلقی شده است و این گونه تصور شده است که فتوحات با انگیزه گسترش اسلام و برای تحقق امر جهاد و نجات جوامع مستضعف انجام شده است. به همین دلیل کمتر کسی تمایل داشته وارد این بحث شود. عموم مسلمانان غیر از قلیلی از متفکران، این مسئله را پذیرفته بودند و کمتر در مورد فتوحات، بازیگرانش، پیامها و پیامدهایش گفتوگو کردهاند، علتش هم این است که تصور این بوده است فتوحات، اسلام را به اقصی نقاط جهان منتقل کرده است و مسلمانی ما مدیون فتوحات است.
از سوی دیگر از قرن یازده میلادی تا قرن نوزدهم اروپاییها با نگاهی خصمانه سعی کردند بگویند اسلام و پیامبر(ص) فاتحان شمشیر و خشونت هستند. مسلمانان چون با اینها مخالفت داشتند میگفتند حتما این حرفها خلاف است و سعی کردند از فتوحات دفاع کنند. البته آنها نگاه خصمانه داشتند و اسلام تاریخی و اسلام حقیقی را تفکیک نمیکردند و سعی میکردند اینها را به هم بیامیزند. نکته بعدی اینکه آغازگر فتوحات چه کسانی بودند؟ خلفای راشدین. اکثریت مسلمانان چه کسانی هستند؟ اهل سنت که خلفای راشدین برایشان مرجعیت دارند. بنابراین بخش مهمی از مسلمانان وارد کنکاش در این رابطه نمیشدند. خود این، یک عامل مهم بود که مسئله فتوحات در میان مسلمانان مورد مناقشه قرار نگیرد.
با تحولاتی که در یکی دو قرن اخیر رخ داد ضرورت بازبینی میراث در ابعاد مختلف و بازکاوی تراث در ابعاد مختلف مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. باور بر این بود برای اینکه به حقیقت اسلام برسیم باید این تحریفات را شناسایی کنیم. پیروان این نگرش انتقادی به اسلام تاریخی که توسط سیدجمال شروع شد و توسط شاگردان سیدجمال ادامه پیدا کرد و بعد توسط جریان نومعتزلی اهل سنت مثل حامد ابوزید و مجید شرفی و کسان دیگر شروع شد یک بحث جدی مطرح کردند که با توجه به پیوند عمیق میان وحی و عقل، بخش عظیمی از آنچه به ما رسیده است مبنای عقلانی ندارد، لذا باید دوباره این تراث را بازخوانی کنیم.
اینجا بود که محققان سراغ اسلام تاریخی رفتند و به روششناسی نقد متون گرایش پیدا کردند. در اینجا بحثهای جدی در مورد میراث گذشته مطرح میشود و بسیاری از مسلمات در این نگاه انتقادی زیر سوال رفت. وقتی سراغ منابع رفتند دیدند بخش از اینها ربطی به میراث اسلام ندارد و برساخته قرن دوم و سوم است. افرادی مثل حسن حنفی، نصر حامد ابوزید، محمد الجابری از اندیشمندان اهل سنت هستند که سراغ نقد میراث رفتند. در میان شیعیان هم مگر برخی از بزرگان، تا هشتاد سال اخیر کمتر کسی سراغ بررسی انتقادی منابع رفت. برای شیعیان مباحث کلامی خیلی مهم بود، حادثه غدیر خیلی مهم بود، عاشورا و سقیفه مهم بود، جایگاه ائمه مهم بود؛ لذا کمابیش سراغ اینها رفتند و اینها را خوب کاویدند.
ما در چند دهه اخیر شخصیتهایی چون سید جعفر شهیدی و دکتر آیتی و علامه عسکری داشتیم که به بازخوانی انتقادی تاریخ اسلام پرداختند. مثلا علامه عسکری صد و پنجاه صحابه دروغین پیامبر را بیرون کشید که وجود خارجی نداشتند. سیدجعفر مرتضی عاملی هم بحثها مهمی را در تاریخ پیامبر(ص) برای ما روشن کرد و در مورد اموری که قطعی بود و همه تکرار میکردند، پرسشهای جدی مطرح کرد و مشخص شد بسیاری از اینها برساخته است. مرحوم زرینکوب از یک زاویه دیگر، شهید مطهری از زاویه دیگری، دکتر صادق آیینهوند از زاویه دیگر. بنابراین شیعیان هم وارد این بحث شدند و یکی از مصادیق نقد و بررسی بحث فتوحات بود گرچه این بخش، بخش نحیفی است و خط قرمز برخیها است، به هر حال نقد و نظر شروع شده است.
انحراف بزرگ امت اسلام
قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم من باید موضع خودم را در مورد فتوحات بگویم. من معتقدم با استناد به آیات قرآن کریم و سیره قطعی پیامبر(ص) فتوحات یک انحراف معیار بزرگ است. بله، خود فتوحات معلول یک علت دیگری است. وقتی به توصیه پیامبر(ص) توجه نشد همه مسلمانان ضرر کردند. توصیه پیامبر(ص) یک توصیه شخصی نبود. ایشان یک مدلی ارائه کرده بود. این مدل تازهنهال بود و باید مراقبت میشد. اگر خوب مراقبت میشد مسیر، مسیر دیگری میشد. پس از پیامبر(ص) باید کسی انتخاب میشد که این مدل را بشناسد و برای انجامش اهتمام داشته باشد.
امیرالمومنین(ع) هم این مدل را میشناخت و هم اهتمام داشت این مدل را محقق کند ولی نشد. این از اشتباهات بزرگ مسلمانان بود که دهها اشتباه دیگر را در پی داشت. در همان سالهای اول، جنگهای ارتداد رخ داد. ارتدادی که در منابع مسلمانان است ده برابر ارتدادی است که رخ داد. حتی بخشی از آدمهایی که مرتد شده بودند با یک برخورد مناسب برمیگشتند ولی ما آنها را به سمت ارتداد تثبیت کردیم. هشتاد درصد بحث ارتداد برساخته است یعنی ما آن را درست کردیم تا یک فضای امنیتی ایجاد کنیم و مردم را معطوف به امری نگرانکننده کنیم تا اعتراضات و پرسشهایشان فروکش کند، اساسا فتوحات در تداوم ارتداد است.
در اثر فتوحات، مسلمانان دعوت پیامبر(ص) را تبدیل به فتح کردند به همین خاطر میگویم یک انحراف معیار است. پیامبر(ص) مامور بود با دوری از هر خشونت ولایتش را اعلام کند و حق نداشت بر انسانها سیطره پیدا بکند. به توصیه قرآن دعوت او باید مبتنی بر حکمت و موعظه حسنه باشد. این دعوت نه تنها اجبارپذیر نیست بلکه اکراهپذیر هم نیست. چرا خداوند این قدر در این زمینه به پیامبر(ص) تاکید میکند؟ چون انسانی که خیلی خوب است دوست دارد همه را خوب کند. خدا مدام به پیامبر هشدار میدهد مردم را اجبار نکند: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»، «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ».
اسلام در ابتدا متکی بر اصالت حقیقت بود، البته در آن قدرت هم بود ولی اساسش قدرت معطوف به حقیقت بود. این اسلام به تدریج به اسلام متکی بر اصالت قدرت تبدیل شد. اینها دو تا اسلام است. شیعه و سنی هم ندارد. شاید خلفا به عواقب ناخواسته این اشتباه آگاه نبودند چون فتوحات بنای خلافت راشدین را هم مضمحل کرد و در پی آنها بنی امیه آمدند، بنی عباس آمدند. هم در بنی امیه و هم بنی عباس هزاران سنی آزادیخواه به شهادت رسیدند. در میان شیعیان هم از شخص امام علی(ع) که کشته فتوحات است بگیرید تا امام حسن عسکری(ع). متاسفانه حتی در قرن دوم برای اینکه واقعه عاشورا را توجیه کنند میگفتند این راه رسول الله است.
بازتولید مشروعیت فقه غلبه از دل فتوحات
اساسا چرا آغاز سیرهنگاری پیامبر(ص) با مغازی شروع شده است؟ برای اینکه برای فتوحات یک پیوستار درست کنند. بنابراین مغازی در سیره پیامبر اصل قرار گرفت. از دل این فتوحات، مشروعیت فقه غلبه درآمد یعنی اگر یک آدم بدون دین و ایمان به پیروزی میرسید امیرالمومنین میشد و حق داشت هر کاری بکند. اساسا آنچه ما در کربلا میبینیم را در فتوحات تمرین کرده بودند. بسیاری از کسانی که در برابر امام حسین(ع) بودند در فتوحات نقش فعال داشتند یا جزء فرزندان فاتحان بودند.
در پایان این بحث اشاره کنم ما دوران حکومت علی(ع) را داریم که چهار سال و نیم است. در ابتدای امر، این زعامت سیاسی شکل نگرفت اما فاطمه زهرا(س) دو خطبه دارند. یکی در مسجد النبی و دیگری زمانی که در بستر بیمار هستند و زنان مهارجین و انصار به عیادت ایشان آمدند. ایشان جملات بسیار مهمی را ضمن این دو خطبه بیان کردند. از جمله اینکه ایشان یک گزارشی دادند که اگر علی(ع) میآمد چکار میکرد؛ یعنی مدل رفتاری امیرالمومنین را ارائه کرد، این مدل را میشود با آغاز دوره فتوحات مقایسه کرد.
با فتوحات مدینه به زمینه قبیلهای برگشت و منطق قبیله بر آن حاکم شد. در سیزده سال خلافت خلیفه اول و دوم که بخش اعظم فتوحات در آن اتفاق افتاد بنی امیه هم در دیوانسالاری و هم در مناصب نظامی جامعه اسلامی و هم مناصب اقتصادی کاملا نفوذ پیدا کرد. اتفاقی که افتاد این بود که بنیاد اقتصادی پیامبر که بر زکات و مالیات استوار بود جای خود را به خراج و غنیمت داد. این بنیاد زکات و مالیات، تبدیل به خراج و غنیمت شد، مدینه هم به قبیله تبدیل شد. ایمان در این جامعه جای خود را به عصبیت داد و عدالت جای خود را به غنیمت داد، در این میان کار عاشورا بود که این الاهیات را عوض کند.
یک اشتباه بزرگی هم جناب عمر کرد و خودش قربانی این اشتباه شد این بود که در اثر فتوحات ثروت زیادی به جامعه ساده و بسیط آن روز سرازیر شد. عمر گفت این ثروت را بر اساس سابقه اسلام آوردن توزیع کنید. در اینجا چه کسانی منتفع شدند؟ صحابه. آنها ثروتهای عظیمی به دست آوردند که حاصلش یک فاصله سنگین طبقاتی شد. همه اینها مسئلههای حکومت علی(ع) بود. مسئله علی(ع) آثار و پیامدهای ناشی از فتوحات بود. شکست امام حسن(ع) هم محصول فتوحات است، برآمدن بنی امیه هم محصول فتوحات است.