ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار ایرانی که اخبار افغانستان را پوشش میدهد در یک رشته توییت خبر داد که طالبان تاکنون ۱۹ قاضی زن را به قتل رسانده و خانه به خانه به دنبال کشتار دیگر قاضیهای زن و فعالان اجتماعی افغانستان هستند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، یک عضو انجمن سارنوالان افغانستان که به دلایل امنیتی خواست نامش فاش نشود، به تازگی به من گفته: از یکماه و نیم گذشته طالبان خانه به خانه در جستجوی سارنوال(دادستان)ها، قاضی ها و همکارانشان هستند و تاکنون حداقل نوزده نفراز آنان را کشته اند.چرا؟چون قبلا به صورت مستقیم یا غیرمستقیم باعث زندانی شدن طالب ها شده بودند.اسامی تعدادی از این دادستانها و همکارانشان که کشته شده اند: محمدیاسین دادستان هلمند، طوفان عمری دادستان جرائم امنیت داخلی و خارجی بگرام، احمدشاه سنگر دادستان تحقیق ولسوالی بهسود، عصمت الله خالقی دادستان امنیت داخلی و خارجی کاپیسا، سارنوال عبدالاحد دادستان قندهار سارنوال «دادستان» ارسلان دادستان پشتونکوت، حمیدالله رسولی، دادستان ابتداییه ولسوالی شیرین تگاب، محمدرسول، دادستان ابتداییه ولسوالی بلچراغ، محمدنبی رحیمی، دادستان خواجه سبزپوش، عبدالبصیرخان دادستان تعقیبی جزای عمومی، نصرالله فرزند عبدالکبیر از پنجشیر(شهرستان عنابه، روستای ملکان)، کارمند بخش اداری دادستانی پنجشیر.
در یک مورد در مزارشریف، وقتی طالب ها برای کشتن یکی از دادستان های بلخ(آقای میم) به خانه اش یورش بردند و دیدند خودش خانه نیست به جای او همسرش را کشتند. طالبان همین قدر تغییر کرده اند!
سرکوب اعتراض زنان
وحوش طالبان امروز تظاهرات مسالمتآمیز زنان در کابل را امروز با برخورد خشونتآمیز و شلیک تیر هوایی متفرق کردند. ویدئوهای منتشر شده نشان میدهد که امروز ۸ مهر گروهی از زنان در کابل با به دست گرفتن پلاکاردهایی در حمایت از حقوق و تحصیل زنان تظاهرات کردند. آنها در پیامهای خود خواستند که آموزش زنان از صحنه درگیریهای سیاسی خارج شود. طالبان پس از تسلط بر سراسر افغانستان در حدود یک و نیم ماه پیش، تاکنون نتوانستهاند تکلیف کارکنان دولتی، دانشجویان و دانشآموزان زن را روشن کنند. حدود دو هفته قبل دروس دانشآموزان پسر آغاز شد و در مکاتب/مدارس به روی آنها باز شد اما سرنوشت دانشآموزان دختر تاکنون مشخص نیست. در تصاویری که خبرگزاری فرانسه و برخی دیگر از رسانهها منتشر کردهاند، دیده میشود که افراد طالبان با معترضان برخورد میکند و تلفن همراه یکی از آنها را به زور میقاپد و دختر معترض اصرار میکند که تلفن او را پس بدهد. در تصاویر همچنین دیده میشود که طالبان مانع تصویربرداری خبرنگاران از این تجمع اعتراضی میشوند.
سایت امتداد نوشت: پای طالبان که به کابل رسید؛ ویدیوی منتشر شده از سوی صحرا کریمی، نویسنده و فیلمساز افغانستانی شاید واقعیترین تصویر از زنان افغانستان بود. زنانی که حالا با حضور طالبان تلاشهای چندین و چند سالهشان را به باد رفته میدیدند و برای حفظ جانشان سراسیمه خود را به خانه میرساندند تا شاید بعد از آن وطنشان را ترک کرده و برای ادامه حیات، خاک دیگری را انتخاب کنند. در همان چند دقیقه ویدیوی صحرا کریمی، او بارها به دلیل ترس از حضور طالبان از سوی هموطنان افغانستانی خود مورد تمسخر و توهین قرار گرفت. واکنشی که بعد از آن از سوی کاربران فضای مجازی هم تکرار شد و برخی او را به جوسازی متهم کرده و مدعی شدند که طالبان «تغییر» کردهاست.
طالب اما تغییر نکرده بود؛ اگرچه روی تشک پرش(ترامپولین) میپریدند و بازی میکردند، به شهربازی میرفتند و سوار قایق قو میشدند و چرخ و فلک سواری و ماشین بازی میکنند یا با رفتن به کاخ ریاستجمهوری سوار تردمیل میشدند اما همچنان اسلحه به دست دارند و ایدئولوژی و عملکردشان همان است که بود؛ فقط مدتی زمان لازم بود تا با به دست گرفتن کامل اوضاع، دوباره روال عادی خود را در پیش بگیرند. خیلی هم طول نکشید تا در دوباره روی همان پاشنه قبلی بچرخد و دستوراتی علیه زنان صادر شود؛ دستوراتی که دختران را از حضور در پایههای بالای ششم منع میکرد، اجازه کار به زنان را به آیندهای نامعلوم موکول میکرد، کلاسهای دانشگاه را تفکیک میکرد و حق تحصیل را از گروهی از زنان میگرفت. ماجرا اما به همین دستورات ختم نمیشود، طالبان به زنان معترض به خیابان آمده حمله میکنند، گلوله شلیک میکنند، بازداشتشان میکنند و حالا در تازهترین اقدامات، مردم افغانستان ماندهاند و جنازه زنانی که وقت و بیوقت گوشه و کنار خیابانها پیدا میشوند و کسی حتی مسئولیت مرگشان را به عهده نمیگیرد. آنطور که آسیه تعریف میکند، هیچ نهاد و سازمانی هم نیست که مردم شکایتشان از این مرگهای مشکوک را به آنجا ببرند و بابت این جانهای عزیز از دست رفته، دادخواهی کنند.
عوامفریبی طالبانی
نامش آسیه نیست؛ امنیت از دست رفتهاش با حضور طالبان او را وادار میکند در گفت و گو از نام مستعار استفاده کند؛ میگوید برای حفظ جان خود و اعضای خانوادهاش از گفتن نامش معذور است. آسیه ۲۹ ساله است و در مزار شریف افغانستان زندگی میکند؛ هم اقتصاد خوانده و هم لیسانس شرعیات علوم اسلامی دارد. قبل از هجوم طالبان داستان مینوشته، روزنامهنگاری میکرده، در جلسات نقد داستان شرکت میکرده و فعال مدنی و فعال حقوق زنان بوده حالا اما خانهنشین شده و برای احقاق حقوق از دست رفتهاش جنگی نابرابر را پیش میبرد؛ «هفتههای اول بعد از حضور طالبان همه در شوک بودیم و زنان نتوانستند از خانههایشان بیرون بروند اما در نهایت زنان از خانههایشان بیرون رفتند و دست به تظاهرات زدند»، تظاهراتی که با حمله طالبان مواجه شد و آسیه از آن به عنوان «سرکوب زنان افغانستان» یاد میکند؛ همان زمان تصاویر و ویدیوهایی از حمله طالبان به زنان منتشر شد؛ زنانی که به دلیل حمله طالبان سر و وصورتشان خونی شده بود و احتمالا به دلیل پرتاب گاز اشکآور مدام سرفه میکردند.
این اعتراضات در راستای همان عملکردی صورت گرفته بود که روزهای ابتدایی حضور طالبان، از سوی گروهی نفی و انکار میشد؛ حالا همان طالبانی که گفته میشد «تغییر» کردهاند، زنان را از فعالیتهای اجتماعیشان محروم و آنها را به پستوی خانهها هدایت میکردند: «طالبان زنان را از رفتن به دانشگاه منع کردند، زنانی که کارمند بودند تا پشت دروازههای ادارات رفتند اما درها را روی آنها بستند و نگذاشتند زنان وارد ادارههایشان بروند و کارهایشان را انجام دهند و به زنان گفتند به خانههایتان بروید تا ما امنیتتان را تامین کنیم و بعد شما سر کار برگردید. دختران را هم که از تحصیل در مقطع ششم به بالای مدارس منع کردند».
بهانه طالبان برای چنین رفتارها و تصمیمهایی، عمل در چارچوبهای اسلامی است، چارچوبهایی که چنانچه آسیه میگوید، خط و خطوط مشخصی ندارد: «طالبان نمیگوید که چارچوبهای مد نظرش چیست؟ آیا زنان باید برقع بپوشند و به فعالیتهای اجتماعیشان برگردند؟ زنان افغانستان از برقع به تنگ آمدهاند. برقع چیز خوبی نیست. ۲۰ سال گذشته برقع بر سر کردیم؛ با برقع درس خواندیم، با برقع کار کردیم، با برقع روزنامهنگار بودیم، با برقع نقاشی کشیدیم و یک گالری را اداره کردیم». آسیه میگوید آنها حتی در ۲۰ سال دموکراسی هم زیر برقع بودهاند: «پدرم مجاهد بود و من اجازه نداشتم بدون برقع بیرون بروم. دو انتخاب داشتم؛ یا که باید با برقع به اجتماع میرفتم و کار میکردم یا باید خانهنشین میشدم. من ترجیح دادم برقع را بپوشم و بیرون بروم، درس بخوانم و کار کنم، من حتی ژورنالیست بودم و کار روزنامهنگاری میکردم و در انجمنهای ادبی با برقع پشت تریبونها میرفتم و به نقد کتابها میپرداختم». با همه اینها و با اینکه آسیه چند بار در گفتههایش تاکید دارد که «برقع چیز خوبی نیست» اما تاکید میکند که «زنان افغانستان امروز برقع را هم میپذیرند. درست است که چیز خوبی نیست و ترجیح آنها پوشیدن برقع نیست اما به شرطی اینکه طالبان به آنها اجازه دهند که درس بخوانند، دانشگاه بروند، سر کار بروند و در سطوح سیاسی مشغول به کار شوند، زنان برقع را هم بر خلاف میلشان میپذیرند». اما وضعیت حالا فرق کرده، اگرچه پیش از این برخی زنان افغانستان با برقع فعالیتهای اجتماعیشان را انجام میدادند اما حالا طالبان زنان برقعپوش را هم از عرصههای اجتماعی حذف کرده است: «طالبان با برقع هم اجازه نمیدهند زنان به تحصیل و اشتغال بپردازند و گفتههای طالبان عوامفریبانه است. ذهنیت عوام را فریب میدهند. آنها زنان را محدود میکنند و نمیگذارند که آنها به فعالیتهایشان ادامه دهند. اینکه میگویند میخواهند در چارچوبهای اسلامی عمل شود، یک بهانه است. اگرچه برقع گزینه خوبی نیست و یک زندان است اما باز هم زنان افغانستان حاضرند آن را بپذیرند ولی طالبان زنان را با وجود برقع هم نمیپذیرند».
از نظر آسیه اصل اساسی حرف طالبان این است که زن باید در خانه باشد؛ «یکی از سخنگوهایشان در تلویزیون بینالمللی طلوع صحبت میکرد و میگفت زنان بروند در خانه و مجاهد پرورش بدهند. زنان باید ازدواج کنند، طفل به دنیا بیاورند و طفلهایشان را مجاهد پرورش بدهند. دیدگاه طالبان درباره زنان این است که زن فقط به درد برده جنسی بودن و زاد و ولد میخورد. اینها زن را انسان حساب نمیکنند که بخواهند حق و حقوق انسانی را به او بدهند».
آسیه میگوید بعد از سلطه طالبان حتی خدمات پزشکی هم از زنان دریغ شده: «اگر زنی بخواهد پیش دکتر برود حتما باید مرد همراهش باشد. پای خودم چند وقت پیش شکسته بود و پیش دکتر رفتم. اما دکترها یک زن تنها را نمیپذیرند چرا که وقتی یک زن میخواهد وارد شفاخانه شود، در تمام ارگانها طالبان مسلح ایستادهاند و اول از زنان میپرسند که محرمت کجاست. اگر زن محرمی نداشته باشد، نمیتواند وارد شود و از خدمات پزشکی استفاده کند. تصور کنید زنی که میخواهد زایمان کند و شوهرش هم در جنگ کشته شده و کسی را ندارد، نمیتواند به بیمارستان برود.»
زنان امروز؛ زنان آگاه
همین رفتارهای طالبان هم بود که به زنان ثابت کرد، طالبان تغییر نکرده و در همچنان بر پاشنه حذف زنان از عرصههای اجتماعی میچرخد. چنین رویکردی سبب شد مدتی بعد از سلطه طالبان، زنان علیرغم همه عواقب احتمالی آن به خیابانهای افغانستان بیایند و دست به اعتراض بزنند. اعتراضاتی که به گفته آسیه که خود یکی از شرکتکنندگان در آن تجمعات بوده، به دلیل به تنگ آمدن زنان از تصمیمات طالبان درباره زنان ناشی میشد: «زنان به تنگ آمده بودند. هر زنی که به خیابان میآمد میدانست که سرکوب میشود. هر زنی که به خیابان میآمد میفهمید که رویش گلوله شلیک میشود یا شلاق میخورد».
زنان افغانستان با همه اینها اما دست به تظاهرات زدند. آنها همانطور که آسیه میگوید با «آگاهی» پذیرفتند که شلاق بخورند و گلوله به آنها شلیک شود و بمیرند اما به خیابان آمدند تا «دادخواهی» کنند و حق خود را بگیرند چرا که «زن امروز افغانستان، زن ۲۰ سال قبل نیست. زن ناآگاه نیست. این زنان در این سالها تحصیل کردهاند، دانشگاه رفتهاند و به آگاهی سیاسی و اجتماعی رسیده است. زنان افغانستان در طول این سالها فعالیتهای اجتماعی و سیاسی چشمگیری داشتهاند و حتی در سطوح سیاسی و رهبری هم حضور داشتند و شانه به شانه مردها در سطوح دولتی، سیاسی و نظامی کار و فعالیت میکردند» با آمدن طالبان اما همه این دستاوردها و اقدامات نادیده گرفته شده و وضعیت زنان افغانستان تغییر کرده است: «طالبان همه اینها را از زنان گرفته است. حالا میپرسند چرا زنان اعتراض میکنند؟ این زنان به تنگ آمدهاند. زنان شاغل کارشان را از دست دادهاند و برخی هم از تحصیل منع شدهاند». ماجرای تحصیل به کنار اما ماجرا اشتغال، وضعیت معیشت زنان افغانستان را با مشکل مواجه کرده است، چرا که «آنها که فقط شاغل نبودند، برخی از آنها سرپرست خانواده بوده و حالا شغلشان را از دست دادهاند. شرایط اقتصادی در افغانستان ضیق آمده است چنان ضیق آمده که در بعضی خانوادهها نان خشک و آب یافت میشود و در برخی خانهها نه. اگر آمار گرفته شود، میبینید که برخی خانوادهها دو-سه روز شده که غذایی برای خوردن پیدا نکردهاند. این زنان شاغل بودهاند و حالا فرزندان اینها گشنگی میکشند. دختران جوانی بودند که کار میکردند و خرج خانواده را تامین میکردند. زن جوانی که پدرش پیر است و برادرش در جنگ کشته شده و مجبور است خانوادهاش را سرپرستی کند. یا زنی بود که خودش شاغل بود و شوهرش را در جنگ از دست داده بود و باید کار کند اما حالا همه اینها را از دست داده است. گرسنگی از یک طرف فشار میآورد و شوکهای عصبی از طرف دیگر و استرسهای روانی هم که هست». آسیه معتقد است که همه این حقوق از دست رفته زنان را مجبور کرده که به خیابان بیایند و حق خود را بخواهند. او این اعتراضات را یک «حقخواهی مسالمتآمیز» و «فعالیت مدنی» میداند که البته مورد قبول طالبان قرار نمیگیرد: «طالبان با فعالیت مدنی هم مشکل دارد و به روی فعالیتهای مدنی هم شلیک کرده و زنان را زدهاند».
حمله به زنان معترض، شلیک گلوله به آنها و ضرب و شتمشان اما پایان برخورد طالبان با حقخواهی زنان افغانستان نبوده؛ «عواقب بسیار بدی برای زنان به وجود آمد. آنها برخی از زنانی که در این تظاهرات بودهاند را دستگیر کرده و با خود بردهاند. دوستان من که از سوی طالبان بازداشت و سپس آزاد شدند، میگویند که همین حالا ۹ زن در زندانهای طالبان هستند. این زنان دانشجو، نویسنده، شاعر یا فعال مدنی هستند. طالبان زندانهایشان را از نویسندگان، شاعران، فعالان مدنی، استادان دانشگاه و دانشجویان پر میکنند. به این جرم که حق خود را میخواهند و میگویند به ما اجازه دهید کار کنیم. زن افغان همین را میخواهد و چیزی بالاتر از این نمیخواهد. آن هم در چارچوبهای اسلامی».
قتلهای زنجیرهای
طالبان اما همین خواستههای انسانی به حق زنان افغانستان را نمیپذیرند. آنها چنانچه آسیه هم پیشتر گفت، زنان را برای فرزندآوری میخواهند و لاغیر. احتمالا همین نوع نگاه که پیش از این هم در میان طالبها سابقه داشته سبب شده این روزها مردم افغانستان با قتلهای زنجیرهای مواجه شوند که هیچکس مسئولیتشان را به عهده نمیگیرد. برخی فعالان افغانستان میگویند، احتمالا تغییر طالبان در این بوده که به جای شلیک مستقیم گلوله به مخالفانشان، حالا آنها را پنهانی به قتل برسانند و مسئولیت مرگشان را به گردند نگیرند. قتلهایی که در روزهای گذشته، جنازه سه زن را در کوچه پس کوچههای مزار شریف برجای گذاشته است. مدتی بعد از سقوط مزار شریف، طالبان به یکی از خانههای آنجا حمله میکنند، خانواده ساکن در آن اگرچه دست به فرار میزنند اما زن نظامی ساکن آن خانه، به قتل میرسد. جسد او در یکی از میدانهای شهر پیدا میشود. جسدی که چنان تنها مانده بود که توسط مردم دفن شده و حتی یک نفر از خانواده زن نظامی در روز خاکسپاریاش حضور نداشتهاند. این اما پایان قتل مشکوک زنان نیست. روزی دیگر زن دانشجویی که فعال مدنی بوده و در تظاهرات اخیر علیه طالبان شرکت داشته به شکل مرموزی کشته میشود و جسدی در کوچه پس کوچههای شهر پیدا میشود. زنجیره بعدی این قتلها را کشته زدن یک دکتر زن کامل میکند؛ ظاهرا این زن به مداوای چند نفر از نظامیان افغانستانی اقدام کرده بود. آسیه میگوید هیچکس نمیداند چه کسی این افراد را به قتل میرساند: «افرادی شبانه به طور مرموزی زنان را به قتل میرسانند. نه تنها زنان که مردها هم مصون نیستند و به قتل میرسند. اما هیچکس مسئولیت این قتلهای زنجیرهای را به عهده نمیگیرد و کسی نمیداند این قتلها کار چه کسانی است. یک زن پزشک، یک دختر دانشجو و یک خانم نظامی شبهنگام کشته میشوند. دولت امارت اسلامی هم مسئولیتی را قبول نمیکند و وقتی به آنها میگوییم، جواب میدهند که دارند این موضوع را پیگیرد قانونی میکنند و تحقیق میکنند. هیچ سازمان حقوق بشری هم نیست که ما بتوانیم شکایتمان از این قتلها را در آنجا ثبت کنیم. حقوق بشر در افغانستان بسته شده است. بخش حقوقی سازمان ملل هم بسته شده است».
آسیه نمیداند که این زنان دقیقا به چه صورتی کشته شدهاند: «هیچکس نمیفهمد که این قتلها به چه صورتی انجام میشود. این قتلها به شکل مشکوک و مرموزی انجام میشود. میگویند افرادی که صورتشان را با پارچههای سیاه پوشاندهاند این قتلها را انجام میدهند اما دقیقا مشخص نیست کار چه کسی است. ما فقط از مردم محل متوجه میشویم که جسد یک زن پیدا شده است و یک نفر دیگر کشته شده است. اما اینکه این قتلها به چه صورت از سوی چه گروهی انجام میشود را نمیدانیم».
آسیه معتقد است که این اتفاقات در سراسر افغانستان رخ میدهد و مخصوص به مزارشریف نیست او اما از جزییات قتلهای اتفاق افتاده در شهرهای دیگر اطلاع دقیقی ندارد. صدایش هنگام گفتن از این قتلها میلرزد، از اینکه هیچ نهادی برای رسیدگی به این قتلهای زنجیرهای وجود ندارد، شاکی است. او نگران جانهای دیگری است که ممکن است به همین روش از دست بروند. جانهایی که برای دادخواهی از آنها هیچ راهی پیش روی مردم افغانستان قرار ندارد. میگوید ۲۰ سال برای دستاوردهایی که حالا از سوی طالبان نابود شدهاند، تلاش کرده؛ ۲۰ سال با فرهنگ سنتی و تفکر مردسالاری جنگیده اما حالا فکر سنتی مردسالاری حاکم شده است. تفکری که نتیجه آن زندانی شدن زنان در خانه یا زندانهای طالبان و یا پیدا شدن جسدهایشان در کوچه پس کوچههای مزار شریف است.