نویسنده و پژوهشگر علم کلام تأکید کرد: دلیلی نداریم که نظام اندیشه متکلمان اسلامی را به بیرون اندیشه اسلامی نسبت دهیم؛ متکلمان اسلامی ایدهپردازی خود را داشتند و مستقلاً نظام منسجم جهانشناسی کلامی را ارائه کردند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، محمدحسین منتظری، پژوهشگر و نویسنده آثار کلامی، در نشست علمی «نظام جهانشناختی متکلمان متقدم؛ ریشههای تاریخی، سرشت و سرنوشت» که به صورت مجازی برگزار شد، گفت: ما نمیتوانیم با شواهد تاریخی کافی نشان دهیم که متکلمان مسلمان از ایدههای سایر متکلمان غیرمسلمان بهره و اقتباس گرفتهاند و صرف مشابهت بین یک یا چند اندیشه و تقدم تاریخی نمیتواند دال بر اقتباس اندیشهای از اندیشه دیگر باشد.
وی افزود: غیر از وجود مشابهت و تقدم تاریخی، باید شواهد دیگری هم مبنی بر انتقال و بهرهگیری و مراجعه به میراث دیگران و درسآموزی بیاوریم تا اثباتکننده تأثیرپذیری و وامگیری یک اندیشه از اندیشه دیگر باشد، بلکه عمدتاً ریشه در مشترک بودن مسائل بین متکلمان در معرفت بشری است.
منتظری بیان کرد: مسائل جهانشناختی در تمدنهای اندیشهای مختلف اشتراکاتی دارد که به مسائل عام اندیشهای معروف است، اما نه اینکه این مسائل مشترک، موجب شده باشد تا پاسخ به این مسائل هم برگرفته از نظام بیرونی باشد، به نظر میرسد اندیشهها به صورت مسائل مشترک روبروی همه اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان و یونان باستان و هندی و …. قرار داشته و مستقلاً با این اندیشهها مواجه میشدند؛ اساساً اندیشمندان چندان به این موضوع توجه ندارند که ایده آنها در سایر نظامهای اندیشهای طرح شده یا خیر و عمدتاً دنبال یافتن پاسخ برای مشکلات و مسائل هستند.
وی افزود: متفکران اصیل و حرفهای عموماً این کار را نمیکنند و متفکران مسلمان هم که در زمره عالمان حرفهای بودند، مواجهه مستقلانه با سؤالات و مسائل داشتند، گرچه در ایدههای آنها اشتراکاتی با دیگران وجود دارد.
منتظری با اشاره به تلاش برخی متکلمان مسلمان برای تعریف جسم به عنوان تعدادی از جوهر و تبیین فیزیکی در مورد تشکیل اجسام، اضافه کرد: متکلمان در مباحث جهانشناسی یک شبکه هستیشناسی دارند و تلاش کردند تا در قرن سوم و چهارم دقیق الکلام و لطیف الکلام بنویسند که عمده مباحث این کتب به ایده متکلمان در حوزه جهانشناسی میپردازد، مانند بخشهایی از مقالات الاسلامیین اشعری و اوائل المقالات شیخ مفید. متکلمین برای پاسخ به سؤالات عام اندیشه به ویژه جهانشناختی طرحی درانداختند و نام خاصی بر آن گذاشتند.
پژوهشگر و نویسنده مباحث کلامی افزود: لطیف الکلام در مباحث کلام اسلامی چند ویژگی اساسی دارد؛ این مباحث به شدت به صورت نظامواره و دارای دستگاه منسجم مطرح شده است؛ اینها تلاش داشتند تا رابطه بین اجزای جهانشناختی با خودشان و حتی حوزههای معرفتی و الهیاتی برقرار کنند و اصرار داشتند که اشیاء یا جوهرند یا عرض و اجزایی دارند که روابط معناداری با هم دارند.
وی با بیان اینکه نظام مباحث و ایدههای جهانشناختی متکلمان به صورت نظامواره مطرح شد است، در حالی که این نظاموارگی در یونان باستان قابل اثبات نیست، اظهار کرد: از پیامدهای مهم نگرش سازمانی و سیستمی به مباحث جهانشناختی، طراحی و قابل پیگیری بودن شبکه واژگانی خاص است، لذا واژههایی که پیشتر مسبوق به سابقه نیست، در نظام اندیشههای متکلمان ارائه شد. این واژگان از هم گسیخته و جدا نیستند و دستگاه اندیشهای متکلمان سابق را برای ما تبیین میکنند.
وی افزود: متکلمان در قرون ۵ و ۶ تلاش کردند تا ترمینولوژی خاص خود را نشان داده و بگویند اصطلاحات علمی ما با اصطلاحات کلامی رقبا تفاوت دارد و ایشان نظام اصطلاحات مختص خود را طراحی کردند. اینکه متکلمان تلاش کردند نظام مباحث جهانشناحتی خود را مستقل از نظامهای اندیشهای دیگر تبیین کنند نظریه قابل دفاعی است مثلا واژه «اعتماد» از واژگان مورد استفاده متکلمان است یا عرض «فنا» در دستگاههای دیگر غیراسلامی شناخته شده نیست؛ یا از واژه «صفت» استفاده شده است که در دوره گذشته خیلی مورد استفاده نبود.
منتظری بیان کرد: در نهضت ترجمه در سه دوره از واژههای متکلمان برای ترجمه ایدههای ارسطو و اندیشمندان یونان باستان استفاده شد، مثلاً واژه جوهر اولاً توسط متکلمان مسلمان و در حوزه تمدن اسلامی به کار رفت. این واژه قرآنی است و از عرض الحیوه الدنیا گرفته شده است که بیانگر ناپایداری حیات دنیاست.
وی افزود: ادعا این است که با مطالعه تاریخ اندیشه میتوان نشان داد مباحث جهانشناختی به صورت نظامواره که در آن اجزا با هم ارتباط معنای دارند، تعریف شده و اصطلاحات و واژههای مختص به آن هم ایجاد شده است. حتی متکلمان به تفریق و تمایز ادبیات کلامی خود با اندیشههای کلامی دیگر تأکید داشتهاند.
این پژوهشگر اضافه کرد: اگر ما به سیر تاریخی تدوین این بخش از دانش کلام مراجعه کنیم، خواهیم یافت این مباحث ریشه در سنتهای فکری قبل از اسلام نداشته و در درون تمدن اسلامی و دانش کلام ایجاد شدند، سیر تدوین مباحث لطیف الکلام این نکته را برای ما اثبات میکند.
وی اضافه کرد: اگر مباحث کلامی متکلمان اسلامی به خصوص در تدوین سیر مباحث جهانشناختی از بیرون تمدن اسلامی منشأ گرفته بود، آنها باید هسته مباحث خود را از تمدن یونان و امثال ارسطو و … گرفته باشند، ولی در آثار آنها چنین رغبتی وجود نداشته است.
منتظری گفت: اگر به مباحث کلامی نیمه دوم قرن دوم و قرن سوم مراجعه کنیم، با این مسئله روبرو میشویم که نظام جهانشناختی عرض و جوهر متکلمان (که میگویند موجودات یا قدیم و یا محدث هستند) دارای رقبای جدی است. طرح جوهر و عرض و طبقهبندی اعراض عمدتاً از سوی ابوالهذیل علاف طرح شده و به تدریج بالیده و پخته شد و حتی در درون دانش کلام مخالفان و رقبای جدی داشت.
وی افزود: ما در آن دوره تاریخی چند کلاننظریه داشتیم؛ اول اینکه جهان مرکب از جوهر و عرض است؛ دوم نظریه جهانشناسی زراره است که معتقد است در جهان جوهری وجود ندارد. نظریه دیگر از هشام بن حکم است که هستی را متشکل از جسم و معنا میداند و نظریه ترکیبی جوهر عرض را قبول ندارد، بلکه نظریه ترکیبی جسم معنا را قبول دارد و نظریه دیگر هم نظریه هم راستا است و آن نظریه جسم و تنها یک عرض ابراهیم معتزلی است؛ وی معتقد بود در جهان هستی اجسامی داریم که دارای ویژگیهای مختلف است.
منتظری بیان کرد: بنابراین دلیلی نداریم که نظام اندیشه متکلمان اسلامی را به بیرون اندیشه اسلامی نسبت دهیم؛ متکلمان اسلامی ایدهپردازی خود را داشتند و مستقلا نظام منسجم جهانشناسی کلامی را ارائه کردند.