حجتالاسلام والمسلمین سروشمحلاتی بیان کرد: یکی از شاخصهایی که در جاهلیت وجود دارد مسئله تفاخر و غرور است. اینها میگفتند ما بهترین هستیم و به کسی نیاز نداریم و ما بهتر از بقیه میفهمیم و راهحل مشکلات را بیشتر از دیگران میدانیم و خود را محور حق و علم و فهم تلقی میکردند و برای دیگران سهمی از حقیقت قائل نبودند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، نشست «سنت نبوی در تقابل سنت جاهلی» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمد سروشمحلاتی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، برگزار شد که در ادامه مشروح آن را میخوانید؛
بحث، تقابل بین سنت جاهلی و سنت نبوی است. ابتدا باید ببینیم که اساساً جاهلیت به چه معناست و سپس بررسی کنیم که سنتهای جاهلی چه سنتهایی است. در مرحله سوم باید تحلیل کنیم که پیامبر اکرم(ص) در سنتهای جاهلی چه تغییری به وجود آورد. در مرحله چهارم باید بررسی کرد که نسبت ما با سنت نبوی و سنتهای جاهلی چیست و وضع امروز ما چگونه است، جاهلیت در میان ما زنده است، یا خیر.
جاهلیت؛ تعبیر قرآن برای دوران پیش از بعثت
یک نکته اساسی که پایه همه مباحث دیگر را تشکیل میدهد این است که اگر ما بعثت پیامبر اکرم(ص) را نقطه آغاز حرکت پیامبر(ص) تلقی کنیم، آنوقت باید ببینیم که تفاوت بین قبل از بعثت با پس از آن چیست و چه تحولی در جامعه اتفاق افتاده است. پیش از بعثت چگونه بود و پس از بعثت چگونه شد. تعبیرات مختلفی میتواند قبل و بعد و این تحول و دگرگونی را نشان دهد. یک تعبیر این است که بگوییم قبل از بعثت حاکمیت شرک بود و پس از بعثت حاکمیت توحید. تعبیر دوم این است که بگوییم قبل از بعثت حاکمیت ظلم بود و پس از بعثت حاکمیت عدل، و تحول از ظلم به عدل است. تعبیر سوم این است که قبل از بعثت دوران کفر بود و پس از آن دوران ایمان و اسلام. تعبیرات دیگری هم هست که این تقابل را نشان میدهد؛ مانند نور و ظلمت. اما در قرآن کریم به جای این تقابلهایی که شمردم روی یک تقابل دیگر تأکید میکند و تعبیری که برای جامعه قبل از بعثت به کار میبرد جاهلیت است، اما این جاهلیت چیست؟
اسلام به جای اینکه بگوید شما در دوران کفر و شرک زندگی میکردید، میگوید در دوران جاهلیت زندگی میکردید. جهل را مبدأ همه مفاسد تلقی میکند و هنر پیامبر(ص) این است که مردم را از جاهلیت بیرون آورد و اگر این خروج از جاهلیت اتفاق بیفتد آنوقت، دیگر مسائل مانند ظلم و شرک هم به صورت طبیعی حل میشود، اما ریشه همه مشکلات مسئله جاهلیت است.
تفسیر قرآن از جاهلیت با تفسیر ما متفاوت است
یک تفسیری ما از جاهلیت و جهل داریم و یک تفسیری هم از قرآن استفاده میشود و این دو تفسیر با یکدیگر متفاوت است. جهلی که ما میشناسیم جهل در برابر علم است و انسانها یا عالماند یعنی باسواد هستند یا جاهلاند یعنی بیسواد هستند و مرزبندی براساس سواد است. این تلقیای است که ما داریم. قهرا هر مقدار که سطح سواد در جامعه افزایش یابد جهل هم کاهش پیدا میکند و چنین ارتباطی بین علم و جهل هست. اما در قرآن کریم جهل به معنای بیسوادی نیست و یک معنای خاص دیگری دارد. جهل به معنای نادانی و بیفرهنگی و بیشعوری است که با سواد کاملا متفاوت است؛ یعنی ممکن است یک آدمی سوادش بالا باشد اما در عین حال از نظر دانایی و فرهنگ و هوشیاری یک فرد ضعیف باشد و قرآن کریم اینها را جاهل میداند و مقوله جهل مقولهای غیر از مسئله سواد است. البته باسواد بودن ارزش است و علم دارای ارزش است و بحثی در این زمینه نیست اما در عین حال این درد جهل، اختصاص به افراد بیسواد ندارد و چه بسیار با سوادانی که از نظر منطق قرآن جاهل محسوب میشوند.
در قرآن فرمود: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»، این جاهل به چه معنا است؟ این جاهل همان است که از آن جاهلیت را درست میکنیم و میشود یک دوران و در قرآن هم همین تعبیر آمده است. آیه فرمود: وقتی آدمهای نادان با عبادالرحمن مواجه میشوند، برخورد اینها توأم با آرامش و عقل و سکون است؛ یعنی با آدمهای نادان درگیر نمیشوند و مانند نادان با نادانها برخورد نمیکنند. آنها جاهل هستند و فرهنگ ندارند و نمیدانند چه باید بگویند و سربالا حرف میزنند اما مواجهه عبادالرحمن مؤدبانه و محترمانه است. ما فکر میکنیم که اگر طرف ما آدم بیعقل و بیفرهنگی است ما مجاز هستیم که مانند خود او صحبت کنیم. اما منطق قرآن سطح بالاتری دارد، اینجا جاهل یعنی آدم بیفرهنگ و بیادب و نه بیسواد.
آیه دیگر در سوره هود است. وقتی که نوح(ع) میخواست برای فرزند خودش وساطت کند خطاب آمد که «فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ». اگر انسان ارزشها را کنار بگذارد و جایگزین ارزشهای انسانی و الهی پیوندهای خونی را در نظر بگیرد این تفکر جاهلانه است. اینکه بگوید فلانی پسر من است و بخواهد امتیازی نسبت به دیگران پیدا کند اقدامی جاهلانه است و به این جهل میگویند. خداوند نوح(ع) را موعظه میکند و او را بر حذر میدارد از اینکه جاهل باشد و خودش و فامیل خودش را ببیند. اینها برخی آیات قرآن هستند که در آن کلمه جاهل آمده و معنای جهل را میتوان از آن فهمید. از اینرو مرحوم کلینی که روایات ائمه(ع) را جمعآوری کرده است عنوان باب اول کتابش را «کتاب العقل و الجهل» قرار داده است و جهل را در برابر عقل قرار داده است. روایاتی که نقل میکند نیز همین مضمون را دارد که تقابل بین عقل با شعور و فرهنگ است و نه تقابل جهل با سواد تا فکر کنیم هرکسی باسوادتر شود درکش هم بالاتر میشود.
جامعهای که پیامبر اکرم(ص) در آن جامعه رسالت خود را آغاز میکند، جاهلیت است. در این جامعه فساد و ظلم و شرک و ضدیت با اخلاق و انحطاط وجود دارد اما عنوانش که همه چیز را در بر میگیرد، عنوان جاهلیت است و این خیلی تعبیر عجیبی است و قبل از تعبیر قرآن ما این تعبیر را در جای دیگر نداشتیم که این دوران را جاهلیت تلقی کنند و با این عنوان بفهمانند که درد در این جامعه چیست و ریشه مشکلات کجاست و تا وقتی که این جهل برطرف نشود دیگر مسائل برطرف نخواهد شد.
آیاتی که بیانگر جاهلیت هستند
چند آیه در قرآن هست که این تعبیر جاهلیت را به خصوص درباره دوره قبل از اسلام به کار میبرد. یک تعبیر این است که میفرماید: «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ». حَمیَتی که در دوران جاهلیت بود، در میان کفار ظهور و بروز پیدا میکرد. غرور و نخوت یکی از محورهای اساسی جاهلیت بود. در سوره احزاب نیز فرمود: «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَ»؛ به همسران پیامبر(ص) دستور میدهد که در خانه بمانید و مانند خودنماییای که در جاهلیت نخست داشتید، خودنمایی نکنید. در سوره مائده فرمود: «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؛ آیا به دنبال حکم جاهلیت هستید و میخواهید سنتهای جاهلی را زنده کنید؟ آیه بعدی در سوره آل عمران است که فرمود: «وَطَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ»؛ یعنی خداشناسی شما همان درک دوران جاهلیت بوده است.
پس این نامگذاری برای دورهای که قبل از دوران رسالت و نبوت است، یک نامگذاری دقیق و حسابشدهای است که در قرآن کریم صورت گرفته و چهبسا اگر ما میخواستیم یک عنوانی را برای آن دوران استفاده کنیم از عنوان دیگری استفاده میکردیم اما اسلام با این تعبیر ریشه مشکلات را نشان داده و جهتگیری حرکات پیامبر(ص) را نیز نشان داده که پیامبر(ص) از طریق رفع جهل میخواهد جامعه را متحول کند و ابزاری که برای رفع جهل وجود دارد با دیگر ابزار متفاوت است. اگر مشکل یک طاغوت باشد که بر سر قدرت است این مشکل را با یک تبر که بر فرق طاغوت فرود میآید میشود رفع کرد و باید نیروهای مسلح را بسیج کرد تا یک قدرت مسلط را از بین ببرند، اما با این کار جاهلیت اصلاح نمیشود. وقتی مشکل جاهلیت بود ابزارهای مناسب خود را میطلبد و پیامبر(ص) باید از آن ابزارها استفاده کند.
تفاخر؛ نخستین شاخصه جاهلیت
یکی از شاخصهایی که در جاهلیت وجود دارد مسئله تفاخر و غرور است. اینها میگفتند ما بهترین هستیم و به کسی نیاز نداریم و ما بهتر از بقیه میفهمیم و راهحل مشکلات را بیشتر از دیگران میدانیم و خود را محور حق و علم و فهم تلقی میکردند و برای دیگران سهمی از حقیقت قائل نبودند. این مشکل بزرگی است که در جاهلیت وجود دارد و شخص، هم نادان است و هم خود را دانا میداند. هم عقل و تدبیر ندارد و هم خود را اعقل مردم دنیا میداند.
یک خطبهای از پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که پس از فتح مکه ایراد کردند و فرمودند: خداوند به وسیله اسلام، نخوت جاهلیت را از میان شما زدود. نخوت یعنی خود را بالادیدن و تکبر. این جامعه از یکطرف در انحطاط بهسر میبرد و از طرف دیگر پُرمدعاترین مردم هم همینها بودند. اسلام این را از بیخ زد و رسول خدا(ص) فرمود: ای مردم همه شما فرزندان آدم هستید و بهترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
نکته مهم این است که میراث گذشته بسیار باارزش است اما ارزش این میراث به چیست؟ ما یک میراث غنی داریم اما میتوانیم از آن استفاده کنیم یا خیر؟ اگر استفاده کردیم برای امروز ما مفید خواهد بود اما صرف اینکه ما به این میراث افتخار کنیم و بگوییم ما در گذشته چنین سابقه فرهنگی داشتیم و علم و تمدن، مدیون مسلمین است و آن وقت که اروپا در توحش بود مسلمین گامهای بلندی در مباحث علمی برداشته بودند و … در این صورت چه چیزی به دست میآوریم؟ مهم این است که الآن چه داریم. یکی از حرفهایی که شهید مطهری داشت این بود که در اسلام تفاخر به گذشته محکوم و از آثار جاهلیت است.
بنابراین پیامبر(ص) با ارائه یک فرهنگ جدید، دوران جاهلیت را خاتمه داد اما آن جاهلیت گذشته سپس در میان مسلمین به صورت جدیدی ادامه حیات پیدا کرد و روح جاهلیت حفظ شد ولو که قالبها تغییر یافت. روح جاهلیت عبارت از تفاخر، غرور و کبر بود. این روح در میان ما مسلمین باقی ماند و ما مسلمانانی با روح جاهلیت شدیم. وقتی که امیرالمؤمنین(ع) بعد از ۲۵ سال خلافت را به دست گرفت فرمود: ای مردم وضع شما به زمانی برگشته که پیامبر(ص) میخواست مبعوث شود؛ یعنی شما به نقطه صفر برگشتید. اینجا خیلیها وقتی این جمله را تحلیل میکنند با یک سؤال روبهرو میشوند و آن اینکه جامعهای که امیرالمؤمنین(ع) تحویل گرفت اسلامی بود و در آن مناسک دینی وجود داشت اما چرا ایشان فرمودند شما به آن دوران جاهلیت برگشتید؟ پاسخ روشن است. امیرالمؤمنین(ع) نمیخواهد بگوید نماز و روزه نیست، بلکه میخواهد بگوید روح جاهلیت برگشته است که عبارت از تفاخر بود.