مشایخی از معنویت به عنوان یک نگرش یاد کرد و گفت: انسان مدرن، تنها و رها شده است اما در فرهنگ عرفانی، انسان از یک کل جدا شده که با معنویت سعی بر رسیدن به کمال دارد.
[QR size=”100×100″ link=”no”]https://adyannews.com/95751/[/QR] به گزارش خبرنگار ردنا (ادیان نیوز)، سوگل مشایخی، جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی جمعه شب (۳۰ مهرماه) در نشست مجازی «نقش معنویت در زندگی مدرن» اظهار کرد: در زندگی مدرن عده ای بر این باورند که ارزش های اعتقادی اولین چیزی است که باید قربانی شود، برخی تفکر متفاوتی دارند و برای معنویت جایگاه ویژه ای قائل هستند. برداشت برخی از معنویت، «مذهب» است در حالی که منظور از معنویت مذهب نیست، همین تفاوت برداشت ها باعث بسیاری از اختلافات و جنگ های اعتقادی شده است.
جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی در تعریف معنویت، مطرح کرد: به گفته استاد ملکیان از فیلسوفان بزرگ، معنویت یک نگرش است و ما دنبال نفی و و یا اثباتش نیستیم چرا که معنویت یک امر درونی بوده و علم و نظریه علمی نیست که قابل نفی یا اثبات باشد و با مذهب متفاوت است.
نباید معنویت با مذهب اشتباه گرفته شود
وی افزود: «جهان یک کل به هم پیوسته بوده و ما جزئی از این سیستم پیچیده و هوشمند هستم که از مبدأ هدایت می شویم، می توانیم رشد پیدا کنیم» فارغ از اینکه در جهان های دیگر چه اتفاقاتی قرار است بیفتد، در سایه این نوع نگرش می توانیم امیدوارتر زندگی کنیم و به رشد و کمال برسیم.
به گفته مشایخی تفکر دوم به پوچی نزدیک است؛ اینکه فرد احساس می کند هیچ مبنایی وجود ندارد و او در فضای قرار گرفته که امید و هدفی ندارد.
وی با اشاره به وجود هوش کلامی، هوش ریاضی و هیجانی، آی کیو، پیکیو یا هوش بدنی در وجود انسان، خاطرنشان کرد: بعضی از انواع هوش خیلی قابل ارتقا نیستند اما آی کیو و هوش هیجانی قابل تغییر است.
جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی با اشاره به اینکه برخی افراد هوش معنوی بالایی دارند، گفت: کسانی که به اشعار مولانا و ادبیات علاقه مند هستند معنای عشق را می فهمند.
وی با بیان اینکه هر فردی با هر مذهبی ۲۱ مهارت را اگر در هوش تقویت کند، باعث می شود انسان کامل تر و زیباتری از خود بسازد، گفت: هوش یک امکان در وجود انسان بوده که باید آن را پیدا و تقویت کرد و اگر به این هوش معنویت بر آن افزوده شود زندگی فرد جذاب تر می شود.
مشایخی از هستی همچون یک مهمانی یاد کرد که توسط خداوند برای ما هوشمندانه ترسیم شده است و گفت: اگر ما هوشمندانه از امکانات هستی استفاده کنیم و اصول را بدانیم می توانیم زندگی شادتری داشته باشیم و به کمال برسیم.
جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی از معنویت به عنوان «عرفان» یاد کرد که بنیان آن عشق است و ابراز کرد: افراد معنوی برای رسیدن به کمال استفاده از اصول را می دانند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به مراحل رشد انسان و سختیهای آن اشاره و عنوان کرد: ما هرگز در این دنیا راحتی نداریم ولی می توانیم خوشحال باشیم و اگر بخواهیم رشد کنیم، باید همیشه در شرایط غیر راحتتر باشیم اگر شرایط غیر راحتتر ولی آگاهانه داشته باشیم، می توانیم از ناراحتی ها خوشحالی بسازیم در واقع سختیها نردبان روح می شوند.
جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی ادامه داد: هرچه آگاهی کسب کنیم و کار ما گسترش پیدا کند، مسائل و مشکلات بزرگتر و ما سختتر می شویم ولی نباید فراموش کرد که در زندگی اگر دنبال راحتی باشیم به آن نمی رسیم.
وی با اشاره به اینکه ما جزئی از یک کل زیبا و کامل هستیم که باید خود بیشتر تلاش کنیم و به آن برسیم، گفت: انسان ها باید به دنبال امکان عظیمی که آفرینش در وجودشان نهاده و پنهان است، باشند.
«رهاشدگی» و «جداشدگی»
مشایخی با بیان اینکه انسان ها را باید با مذهب سنجید نه ماهیت، گفت: در مذهب هرآنچه که به عنوان گناه مطرح شده است برای انسان ضررهایی به همراه داشته و آنچه که مستحب و ثواب عنوان شده، فایده و مزیت داشته است. معنویت به بهبود زندگی ما کمک می کند و موجب رسیدن به کمال خوانده شده است بنابراین باید به تأثیرات این معنویت توجه کنیم.
جامعه شناس و پژوهشگر ادبیات فارسی احساس تنهایی و رهاشدگی را یکی از ویژگی های انسان مدرن خواند و گفت: دو نوع تنهایی وجود دارد؛ یک تنهایی منشأ آن پوچی است و دیگری به معنای جداشدگی از یک کل است یعنی من صاحب و مبدأ دارم و فعلا از آن جدا شدم باید تلاش کنم تا به آن برسم.
وی با بیان اینکه ما کالبدی هستیم که روح در آن دمیده شد، خاطرنشان کرد: ارزش انسان به آن روحی است که در آن دمیده شده است، انسان کامل در فرهنگ عرفانی از اصل خود جدا شده اما با همه نشست و برخاست دارد و اما انسان مدرن احساس تنهایی از نوع اول (احساس پوچی) دارد.
مشایخی پر رنگ شدن فردیت را ویژگی دوم انسان مدرن خواند و گفت: در این راستا هرکسی به فکر منافع شخصی خود است و تعداد افراد خود شیفته زیاد می شود، اما در معنویت فرد خود را وابسته به یک اصلی می داند که عاشق ذرات هستی می شود؛ چون وقتی عشق در وجود انسان باشد او عاشق همه چیز می شود و از خود شیفتگی و فردیت فاصله می گیرد.
وی کمک نکردن به دیگران را از آثار فردیت و خودخواهی انسان مدرن بیان و ابراز کرد: در تفکر مدرنیته ابزارمحور، هرکس به فکر خویش است و این نوع تفکر به علت کمرنگ شدن تفکر معنویت متأسفانه بین ایرانیان بسیار زیاد شده است.