در طول اعصار، آلبانی محل ملاقات و ارتباط ادیان و فرهنگها تلقی میشد و به طور مداوم شاخههای مختلف تمدنی را میشناخت و از هفت قرن پیش شاهد حضور ویژهای از دین اسلام بوده است و بنابراین اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، آلبانی در زبان مردم بومی، به معنای سرزمین عقابها است؛ معنایی که بار غنایی و زبانی استعاری دارد. بنابراین آلبانیاییها عقاب را به عنوان نمادی در پرچم ملی این کشور که در شبه جزیره بالکان قرار دارد، در نظر گرفتهاند. کشور آلبانی از غرب به دریای «آدریاتیک» راه دارد و از شمال با کوزوو و مونته نگرو، از شرق با مقدونیه و از جنوب شرق با یونان هم مرز است. تجربه آلبانی الگویی برای جوامعی است که از هویت خود عبور میکنند تا از جامعه بینالملل پیروی کنند. هرچند اتحادیه اروپا به علت درگیریهای تاریخی با امپراتوری عثمانی، کشورهای اسلامی را برای عضویت نمیپذیرد.
اجتماع ادیان
در طول اعصار، آلبانی محل ملاقات و ارتباط ادیان و فرهنگها تلقی میشد و به طور مداوم شاخههای مختلف تمدنی را میشناخت و از هفت قرن پیش شاهد حضور ویژهای از دین اسلام بوده است و بنابراین اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل میدهند.
قومیت «سیبر» در منطقه بالکان گسترش یافته است. اکثریت مردم کوزوو و بخشی از مردم مقدونیه و حدود ده درصد از جمعیت مونته نگرو از این قومیت هستند. دکتر «دیتان ارگو» پژوهشگر مرکز مطالعات عثمانی آلبانی میگوید: «آلبانی به مدت پنج قرن تحت کنترل عثمانیها بود و طی این مدت پایگاهی برای حضور پیشگامان ترکان عثمانی در اروپا بود.» تاریخ سیاسی حیات آلبانی به هزاره قبل از میلاد باز میگردد؛ زمانی که یونان، بیزانس و سپس بلغارها بر آن حکومت میکردند.
با پایان قرن چهاردهم میلادی، حاکمیت عثمانی بر آلبانی آغاز شد و این کشور بیش از چهار قرن به یک دولت عثمانی تبدیل شد. با کوچک شدن دولت خلافت و سقوط قدرت آن در اروپا، آلبانی از امپراتوری عثمانی جدا شد و پس از جنگ جهانی اول به رسمیت شناخته شد.
در سال ۱۹۲۵، جمهوری آلبانی به ریاست «احمد زوگو» رسما اعلام شد. اسلام و هویت اسلامی که محور اصلی رویدادهای تاریخی منطقه بود، ماهیت سرزمین جدید آلبانیاییها را تشکیل داد. مسلمانان در آلبانی از زمان گسترش اسلام در آن سرزمین تا این لحظه، در سنین مختلف زندگی کردهاند.
ارتباط اولیه با اسلام
«سلیم موچی» ،رئیس شیخ نشین اسلامی و مفتی سابق آلبانی، میگوید: «اولین تماس آلبانی با اسلام از طریق بازرگانانی از بلاد فارس، پیش از سیطره عثمانی بر این کشور بود. این تجار ضمن حمل و نقل کالاهای خود، با مردم ارتباط تنگاتنگی داشتند و مردم را با عدالت اسلام و تبلیغاتش، بدون فشار و اکراه فراخواندند. بنابراین مردم این دین مدارا را شناختند و به آن اعتقاد پیدا کردند و این اولین رگه حضور دین اسلام در این کشور بود.»
نظر دیگری نیز میگوید آلبانیاییها از طریق فعالیتهای اعراب «سیسیلی»، به ویژه در منطقه «لگا» در آلبانی با اسلام آشنا شدند. آثار باستانی شاهدی بر نفوذ عربی- اسلامی «سیسیل» در قرنها پیش از حضور عثمانی است و هنوز نامهای عربی برای روستاها در آن منطقه وجود دارد که تأیید میکند اعراب مسلمان در آنجا زندگی میکردند. با ورود عثمانیها به بالکان، اسلام به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت و مردم دسته دسته وارد دین خدا شدند.
آلبانی و فرهنگ اسلامی
«بینسک مصطفایی»، وزیر امور خارجه سابق آلبانی، میگوید: «آلبانیایی ها در محافل نظامی و اجتماعی خلافت عثمانی نقشی اساسی داشتند و این خود عامل همکاری میان آلبانیاییها و ترکها بود. آلبانیاییها در تمام سرزمینهای خلافت، از جمله کشورهای عربی که بخشی از این امپراتوری بزرگ بودند، وظایف مهمی بر عهده داشتند.»
«دیتان ارگو» معتقد است که «برجسته ترین نمونه ارتباط آلبانیاییها با جهان عرب در دوران عثمانی، شخص محمدعلی پاشا فرماندار عثمانی مصر است که از شهر «کاوالا» در آلبانی آمده است. او اصالتاً آلبانیایی است. ارتباط با اعراب مستقیماً از طریق استقرار بسیاری از آلبانیاییها در مصر، شام و حجاز برقرار شده است.» البته آلبانیاییها صرفا پذیرای فرهنگ اسلامی نبودند، بلکه مولد و مشارکت کننده در آن بودند. برجستهترین مثال در این باره علامه «نصیرالدین البانی» است؛ انتهای نام وی نشان میدهد که او یک نمونه زنده از مشارکت آلبانیاییها در فرهنگ و تمدن اسلامی است.
آلبانی و بوسنی با گسترش اسلام در تمام مناطق آن و مسلمان شدن اکثریت مردم آن، نسبت به سایرین متمایز هستند. حتی هفت دهه حکومت کمونیستی و وجود محدودیت شدید برای اسلام، جلوگیری از نشر آن و انجام بسیار محدود مناسک، چیزی را از این واقعیت تغییر نداد.
اسلام و مبارزه با الحاد
«شیخ احمد کلایا»، امام جماعت مسجد مذهبی خوجه میگوید: «اکثریت مردم آلبانی مسلمان هستند، اما از منظر انجام مناسک و پایبندی به مفاد اسلام با یکدیگر تفاوت دارند. اکثریت آنها با ارزشهای غربی که ناشی از چند دهه تسلط رژیم کمونیستی ملحد و حضور محدود اسلام و احکام و اخلاق اسلامی است، انس گرفتهاند. بعضا چیزی جز نام اسلام نمیدانند و حتی ممکن است آخرت و قیامت را انکار کنند و متوجه نشوند که این با الزامات ایمان اسلامی مغایرت دارد.»
«آکرینکش عثمانی» ،محقق شورای روابط اسلامی اروپا در آلبانی، میگوید: نمیتوان به این کشور را که تاریخ در آن تکرار میشود، بیتوجه بود. زیرا مانند آنچه در اندلس و برخی کشورهای اسلامی رخ داد، در آن اسلام و مسلمانان چیزهای زیادی را از دست دادند.»
استقلال و هویت جدید
از اولین لحظات استقلال آلبانی، مبارزه ایدئولوژیها در مورد دولت مدرن آغاز شد. برخی از مسلمانان و علمای آنها فتوا دادند که جدا شدن از امپراتوری عثمانی جایز نیست و بر اساس این دیدگاه تظاهرات مردمی راه افتاد و اعلام کردند که استقلال کشور مجاز نیست.
با این حال، «اسماعیل شمالی»، رهبر استقلال، فتوایی از یکی از علمای بزرگ آلبانیایی مبنی بر اجتناب از خطرات ناشی از محدود بودن به روابط با ترکیه و جهان اسلام صادر کرد. این فتوا، مصلحت سنجی برای استقلال خواهان بود تا اصل هویت اسلامی در نظام اروپایی حفظ شود.
«احمد زوگو» پادشاه آلبانی، که بر اساس دعوت اروپاییها برای پذیرش دولت سکولار به سبک اروپایی، دیدگاهی نخبهگرایانه برای آلبانیاییها ایجاد کرده بود، هویت سکولار آلبانیاییها را به عنوان یک هویت باز با ویژگیهای اسلام باز و پذیرنده دیگری و ضدیت با خشونت و زور و اجبار بازیابی کرد. سیاستمداران آلبانیایی فارغ از میراث امپراتوری ترکیه، هویت اسلامی جدیدی را برای کشور خود بازیابی کردند تا چهره اسلامی خود را جدای از جهاد، فتح و تسلیم اجباری مردم نشان دهند و خود را متمایز نشان دهند.
برای این کار میبایست نخبگان آلبانی، پذیرش دولت جدید در اروپا را بر اساس سکولاریسم محض برقرار کنند و اسلام جهادی را در حافظه اروپاییها رد کنند. بنابراین آلبانی به عنوان یک دولت سکولار اروپایی با مردم مسلمان تأسیس شد. دین برای خدا و سرزمین مادری برای همه؛ راهکاری که در آن زمان با استراتژی اروپایی در جهان اسلام نیز موافق بود.
اروپا به عنوان مقصد
«بینسک مصطفایی» میگوید «احمد زوگو» سیاستی را بر مبنای حرکت فرهنگی و فکری کشور به سمت اروپا پی گرفت که فرهنگ عامیانه و اسلامی مردم آلبانی را با فرهنگ عمومی اروپایی جایگزین کند و نقش دین را به حاشیه ببرد. وی تا حد زیادی موفق به ایجاد هویت مردمی جدیدی شد که دین را از اجزای هویت خارج میکند و تلاش کرد تا با روح دوران ظهور اروپایی که نقش دین را در دولت مدرن حذف میکند، مطابقت داشته باشد.
«کریشنک عثمانی» میگوید: «برای تحکیم این ارزشها، پادشاه آلبانی با یک مسیحی کاتولیک اروپایی از خانوادههای محافل سلطنتی اروپا ازدواج کرد؛ این گامی است که طی آن زوگو سعی کرد بین اروپاییها و پروژه ادغام آلبانی در کشورهای سکولار اروپایی اعتماد ایجاد کند.» از آن لحظه به بعد، آلبانی دارای هویت دوگانه است. یک کشور سکولار اروپایی با جامعه مسلمان باز که بدون خشونت و با مدارا با ادیان دیگر همزیستی دارد. بنابراین، آلبانی اعتماد جامعه اروپایی، دولتها و سازمانها را به دست آورد.
بعدها، آلبانی، به خاطر موقعیت جغرافیایی و فرار از دینداری، طعمهای آسان برای انقلاب بلشویک بود و در سال ۱۹۳۹ تحت اشغال ایتالیا قرار گرفت و اولین سلولهای حزب کمونیسم بوجود آمدند که برجسته ترین نقش را از سال ۱۹۴۲ ایفا خواهند کرد. آلبانیاییها برای مقابله با اشغالگر تلاش کردند و استقلال خود را از اشغال فاشیسم ایتالیا به دست آوردند، اما آنها طعمه رژیم استبدادی شدند که آزادیهای آنها را مصادره کرد و چندین دهه بر سینه آنها نشسته بود.
کمونیسم و تخریب مساجد
در سال ۱۹۴۵ اشغال ایتالیا پایان یافت و این کشور تحت رهبری حزب کمونیست به رهبری «انور خوجه» مستقل شد و در این دوران حزب کمونیست با هر فکر مخالف ایدئولوژی خود از جمله دین مبارزه کرد. رژیم حزب کمونیسم مساجد را ویران کرد و به کتابخانه، باشگاه، تالار گفتگو، اصطبل و موزه تبدیل کرد. رژیم کمونیستی به رهبری «انور خوجه» از هیچ تلاشی برای محو نمادهای اسلامی در آلبانی دریغ نکرد. این تلاش که برای ایجاد تغییر کامل در هویت مردم مسلمان آلبانی با پیروی از رژیم سختگیرانه و پولادین کمونیستی بود، حتی از کمونیسم شوروی در حیاط خلوت خود شدیدتر بود.
«ایلیر متا» وزیر خارجه سابق و معاون نخست وزیر، میگوید: «حزب کمونیست همه ادیان را لغو کرد و مردم را مجبور به پذیرش یک دین کرد که کمونیسم ملحد است. جالب اینجا است که «انور خوجه» رئیس جمهور، که وظیفه محو هویت دینی را بر عهده داشت، خود مسلمان بود و از خانوادهای مذهبی بود که به مساجد رفت و آمد میکردند و پدربزرگش امامت جماعت را انجام میداد؛ اما از نظر سیاسی میخواست نیروهای مردمی را متحد کرده و برای مقابله با چالشهای پیشروی کشور، به ویژه چالش هویت دوگانه، سازماندهی کند. بنابراین، او با راهکاری افراطی در برخورد با ادیان و عقاید پیش رفت و سعی کرد مفهوم حزب قوی و دولت قوی را در دوران سلطنت خود در آلبانی تحمیل کند.»
در جریان مبارزات حزبی علیه اسلام، رژیم کمونیستی تمام زیرساخت های آموزشی و مذهبی را ویران و کاملاً از بین برد. او تنها عبادتگاههایی با نشانههای باستان شناسی را رها کرد و کنترل شدیدی را بر مردم مناطق خود اعمال کرد تا از هرگونه اقدامی برای بازگرداندن هویت اسلامی و یا ادامه هرگونه تلاش آموزشی برای اسلام در سطح مردمی و توده جلوگیری کند.
شیخ «سلیم موچی» می گوید: «رژیم خوجه بیش از ۱۹۶۰ مسجد را در فعالیتهایی که علیه هویت اسلامی بود، تخریب کرد. طوری که پس از بازگشت دموکراسی و احیای آزادی مذهبی مردم، تعداد مساجد پس از مرمت به ۵۴۰ مسجد رسید، اما این تعداد ضعیف و ناکافی است و مساجد باقی مانده همچنان نیازمند مرمت و بازسازی هستند.»
آلبانی بسیاری از میراث اسلامی خود را در نتیجه تخریب از دست داد. نمادهای فرهنگ اسلامی از بین رفت و این امر به میراث فرهنگی کشور آسیب رساند. همه این مساجد صرفاً نهادهای مذهبی نبودند، بلکه نشانههای فرهنگی نیز محسوب میشدند.
شیخ «سلیم موچی» می گوید: «حکومت خوجه ۴۰ سال طول کشید و در آن کمونیسم و الحاد را گسترش داد؛ با اسلام جنگید، علما را زندانی کرد و هرکسی را که برای گسترش اسلام تلاش میکرد دستگیر کرد، اما اسلام هرگز از قلب کسانی که به آن اعتقاد دارند بیرون نیامد.» خوجه تغییر بزرگی در سطح هویت ایجاد کرد و مردم را مجبور به تغییر نامهای اسلامی کرد و نامهای اسلامی و عربی را از حافظه مردم پاک کرد.
خوجه و جنگ خیالی
«خوجه» موفق شد با یک تبلیغ بزرگ بر این اساس که آلبانی توسط شوروی و آمریکا مورد هدف قرار گرفته چراکه یکی از معدود نمونه های موفقیت آمیز سوسیالیسم در اروپا است، توهم برتری ایجاد کند. به همین دلیل او صدها هزار سنگر در سراسر آلبانی ساخت.
«آدریان سیگیسی» رئیس دانشگاه اروپایی در تیرانا می گوید: «خوجه ۷۰۰ هزار سنگر و تونل با صدها هزار تن بتن مسلح ساخت که با محاسبات امروز، معادل ۵۰۰ هزار خانه است که برای اقامت حداقل دو میلیون نفر کافی است. این ضرری برای توسعه و اقتصاد بود زیرا این مبالغ در سنگرها و تونلها هزینه شده است و در توسعه واقعی مربوط به ساخت انسان و ایجاد آنچه برای نسلهای کشور سود میبرد، مورد استفاده قرار نگرفته است. این هزینههای هنگفت در اقتصاد کشور تاثیرات منفی بسیاری گذاشت زیرا پروژههای صنعتی سازی که آغاز شده بود در نهایت به بن بست رسید و به دلیل حجم هزینههای اقتصاد جنگی شکست خورد.»
به علاوه، این سیاست منجر به انزوای آلبانی از اروپا و جهان اسلام شد و آن را به جزیرهای جدا از جهان تبدیل کرد. پس از چهل سال کمونیسم «خوجه»، مسلمانان هنوز هزینه سنگینی را برای دوره حکومت کمونیستی میپردازند و او با وجود غنای منابع طبیعی کشور خود را در خط فقر شدید ترک کرد.
اصلاحات دهه ۹۰
با آغاز دهه نود میلادی، تغییرات دموکراتیک اروپای شرقی را فرا گرفت و حکومت حزب کمونیست سقوط کرد و «رامز علی» یک سری اصلاحات دموکراتیک و اقتصادی را آغاز کرد. در سال ۱۹۹۲، اولین انتخابات دموکراتیک در آلبانی برگزار شد که حزب مخالف به رهبری دکتر «صالح ابریشا» برنده شد و دوره جدیدی از دموکراسی آغاز شد. این پیروزی نشان داد که مردم خواهان آزادی و حقوق بشر خلاف ظلمهای گذشتهی کمونیسم که سرکوب آزادیها و نفی دین و ارزشهای مردم بود، هستند. یکی از نتایج این تحول این بود که کشور از انزوای جهانی خارج شد و هیئتهای زیادی از آن بازدید کردند و دوره جدیدی آغاز شد که کشور نیاز داشت روی پای خود بایستد؛ پس انتقال به دوران جدید توسعه پس از دههها تورم و انزوا آغاز شد.
شیخ «سلیم موچی» میگوید: «طی سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ هیئتهایی از نهادهای اسلامی و عربی به آلبانی آمدند و این حضور نقش بسزایی در افزایش آگاهی مردم، بیداری احساسات مذهبی، ایجاد نهادهای تبلیغی و آموزش کادرهای تبلیغ داشت. این تلاشها در مسیر احیا و هوشیاری مذهبی ثمرات خوبی برای مسلمانان گذاشت، بنابراین مساجد باز شد و جوانان به دین خدا بازگشتند.» یکی از نتایج این گشودگی دموکراتیک احیای ماموریتهای طلاب آلبانیایی به جهان عرب و اسلام، برای آموختن از علوم و بازگشت به کشورهای خود به عنوان راهنما و معلم است.
پیامدهای حملات سپتامبر
و به محض فرارسیدن یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، سازمانهای اسلامی اخراج شدند. دوباره در به روی حامیان اسلام و معلمان خوب مردم بسته شد. هر چند هیچ نقش مهمی برای آلبانیاییها در جهاد اسلامی و سازمانهای آن ثبت نشده بود. در زمانی که سازمانهای خیریه و حامی آموزش تعطیل شده بودند، زمینه برای کلیساها و فعالیتهای تبشیری باز باقی ماند تا بر مسلمانان آلبانیایی فشار بیاورند و دین خود را به مسیحیت تغییر دهند.
به ویژه اینکه بسیاری از جوانان در دوران کمونیسم بزرگ شده بودند و به خاطر شرایط سخت گذشته، به راحتی میتوانستند طعمه تبلیغات تبشیری شوند. تبشیریها توانستند دین بیش از ۲۰ درصد مسلمانان آلبانی را تغییر دهند. این در نتیجهی هجمههایی است که مسلمانان را از یک حکومت طولانی کمونیستی ملحد بیرون آورد و آنها را از دین و میراث خود جدا کرد و در نهایت مردم را در وضعیت فقر شدید اقتصادی و اجتماعی رها کرد.
تعداد سازمانهای تبشیری به ۱۲۵ سازمان رسیده بود که هدف آنها این بود که آلبانیاییها اسلام را فراموش کنند و حتی در صورت عدم پذیرش مسیحیت بدون اعتقاد مذهبی شوند. از یک سو کمونیسم سعی کرد هویت مذهبی مردم را محو کند و از طرف دیگر نیز دولت آلبانی در برابر سرکوب سازمانهای اسلامی به بهانه تروریسم و افراط گرایی، از این فعالیت گستردهی تبشیری مذهبی حمایت کرد و با آن مبارزه نمیکرد.
آلبانی و خانواده اروپایی
«بینسک مصطفایی» میگوید: «آلبانیاییها به دلیل موقعیت جغرافیایی میخواهند بخشی از خانواده اروپایی باشند.» اما «فردیناند جعفری» ،وزیر فرهنگ میگوید:« هدف اصلی ما ورود به اتحادیه اروپا برای عضویت در خانواده اروپایی و در عین حال حفظ هویت فرهنگی آلبانیایی است.»
مقامات آلبانی همیشه می گویند که به دلیل حضور اکثریت مسلمان مردم آلبانی در روند عضویت این کشور در اتحادیه اروپا تأخیر وجود دارد؛ این تأخیر در پاسخ به فشار اقلیتی در پارلمان اروپا در بروکسل است که همچنان رای مثبت به ممنوعیت ورود آلبانی به اتحادیه به دلیل ایمان اسلامی مردم آلبانی ادامه می دهند.
در آلبانی دیدگاههای زیادی در این زمینه وجود دارد، اگرچه برخی از آلبانیاییها معتقدند مشکل هویت دینی هیچ ربطی به تصمیم اروپا ندارد. اما عوامل در هم تنیدهای در این زمینه وجود دارد. به نظر میرسد بقایای به جامانده از رژیم کمونیستی، علتی بزرگتر از هویت دینی است. البته در زمینه عضویت در اتحادیه اروپا، آلبانی تنها نیست و کشورهای دیگری نیز وجود دارند که اکثریت مسلمان ندارند و با این حال برای ورود به اتحادیه اروپا میجنگند و بنابراین مسیر پیوستن آلبانی به دلایل مختلف، و نه فقط برای عامل مذهبی، طولانی خواهد بود.